1- ولادت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در شب پانزدهم رمضان سال دوم هجری مصادف با جنگ احد و به نقلی سال سوم هجری چشم به جهان گشودند.

 

در كتاب كشف الغمه از كمال الدين بن طلحه شافعى نقل مي كند كه صحيحترين اقوال راجع به ولادت حضرت امام حسن (عليه السّلام) اين است كه آن حضرت در نيمه ماه رمضان سال سوم هجرى متولد شدند.

 

«حضرت زهراى اطهر (علیها السّلام) آن مولود مسعود را روز هفتم ولادت در ميان پارچه حرير بهشتى كه جبرئيل آن را براى پيغمبر اكرم آورده بودند؛ پيچيدند و به حضور رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) آوردند. حضرت پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آن نوزاد مبارك را حسن ناميدند و يك قوچ از برايش عقيقه كردند. حضرت امام حسن (علیه السلام) مدت هفت سال و چند ماه با حضرت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) زندگى كردند و مدت سى سال با حضرت اميرالمومنین (علیه السلام) و مدت نه تا ده سال هم پس از پدر بزرگوارشان زندگى نمودند. حضرت امام حسن (عليه السّلام) قد بلند و داراى محاسنى انبوه بود. مردم بعد از شهادت پدر بزرگوارش در روز جمعه بيست و يكم ماه رمضان سال چهلم هجرى با آن حضرت بيعت نمودند. امير لشكر آن بزرگوار عبيد اللَّه بن عباس و پس از وى قيس بن سعد بن عباده بود. حضرت امام حسن (علیه السّلام) در موقعى كه با وى بيعت كردند سى و هفت سال داشتند. مدت چهار ماه و سه روز از خلافت آن بزرگوار گذشت كه جريان صلح آن حضرت با معاويه در سنه چهل و يكم هجرى رخ داد. سپس حضرت امام حسن (علیه السلام) متوجه مدينه شدند و مدت ده سال در آنجا اقامت كردند.

كنيه آن حضرت ابو محمّد و ابو القاسم است. لقبهاى مقدسشان سيد، سبط، امين، حجت، برّ، تقى، اثير، زكى، مجتبى، سبط اول و زاهد است. » (1)

 

«جابر بن عبد اللَّه گويد: پس از اينكه حضرت امام حسن (عليه السّلام) متولد شد مادرش حضرت زهرا (عليها السّلام) به حضرت على (عليه السّلام) فرمودند: مولود جديد را شما نامگذارى كنید. حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فرمودند حضرت رسول (صلّى اللَّه عليه و آله) نامگذاری کنند و ایشان هم فرمودند من منتظرم تا خداوند دستور نامگذارى او را بدهد.

خداوند متعال به جبرئيل وحي فرستاد براى محمد فرزندى متولد شده است اكنون در نزد او حاضر شويد و وى را به فرزندش تبريك بگویيد و به محمد اطلاع دهيد كه على ابن ابى طالب از تو به منزله هارون از موسى است، اكنون مولود جديدت را به نام فرزند هارون نامگذارى كنيد پس از اين فرمان، جبرئيل از طرف خداوند به حضرت رسول پيام آورد و گفت فرزند علي را با فرزند هارون همنام كن، پيغمبر فرمودند: نام فرزند هارون چه بوده است؟ جبرئيل عرض كرد وى «شبر» نام داشته است، پیامبر فرمودند زبان من عربى است، عرض كرد فرزندت را «حسن» نام بگذار. (2)

شيخ مفيد روايت كرده است كه هيچ ‏كس به حضرت رسالت (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) شبيه ‏تر از امام حسن (عليه السّلام) نبوده است‏. (3)

 

2- مقام و جایگاه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام)

2-1  منزلت حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) نزد خداوند متعال

حضرت پیامبر اسلام (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) در حدیثی از رتبه و مقام حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) چنین خبر داده اند:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْبَزَّازِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِعُرْوَةِ اللَّهِ الْوُثْقَى الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ فَلْيُوَالِ [فَلْيَتَوَلَ‏] عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (ع) فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّهُمَا مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ. (4)

پدرم از سعد بن عبد اللَّه و او از احمد بن محمد بن عيسى و او از پدرش و او از محمّد بن عيسى و او از عبد اللَّه بن مغيره و او از محمّد بن سليمان بزّاز و او از عمرو بن شمر و او از جابر و او از حضرت ابى جعفر (عليه السّلام) نقل نموده است كه آن جناب فرمود: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمودند كسى كه مى‏ خواهد به ريسمان محكم خدا كه حضرتش در قرآن از آن ياد كرده چنگ بزند بايد على بن ابى طالب (عليه السّلام) و حسن و حسين (عليهما السّلام) را دوست بدارد زیرا كه خداوند متعال از فوق عرش اين دو را دوست دارد.

 

از حضرت امام رضا (عليه السّلام) روايتی نقل شده كه درباره عزّت این دو سبط پیامبر اکرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) است. حضرت علی بن موسی الرضا (عليه السلام) فرمودند: عيدى پيش آمد، حضرت امام حسن و امام حسين (عليهما السّلام) جامه نویی نداشتند، پس نزد مادر خود آمدند؛ گفتند: همه اطفال مدينه غير از ما زينت كرده ‏اند، چرا ما را مزيّن نمى ‏گردانى؟ حضرت فاطمه فرمود: جامه‏ هاى شما نزد خيّاط است، چون بياورد شما را مزيّن خواهم كرد. چون شب عيد شد باز به نزد مادر خود آمدند طلب جامه عيد كردند، پس حضرت فاطمه (عليها السّلام) گريان شد، باز همان جواب به ايشان گفت. چون شب تار شد، كسى در را كوبيد، فاطمه گفت: كيست؟ گفت: اى دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) من خيّاط هستم، جامه‏ هاى فرزندان تو را آورده ‏ام. حضرت فاطمه (عليها السّلام) در را گشود ديد مردى در نهايت جلالت و مهابت و حسن سيما بسته ای به دست آن حضرت داد و برگشت. چون به خانه در آمد بسته را گشود، در آن دو پيراهن و دو درّاعه و دو زير جامه و دو رداء و دو عمامه و دو موزه سياه كه پشت آنها از پوست سرخ بود؛ دید، پس حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) را از خواب بيدار كرد، جامه‏ ها را بر ايشان پوشانيد. در آن حالت حضرت رسالت (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) داخل شد و ايشان را مزيّن ديد، هر دو را در بركشيد و بوسيد، به حضرت فاطمه (عليها السّلام) گفت: خيّاط را ديدى؟ گفت: بلى يا رسول اللّه، جامه‏ هایى كه براى ما فرستاده بودید؛ آورد. حضرت فرمودند: آن خيّاط نبود، «رضوان» خازن بهشت بود؛ فاطمه (عليها السّلام) فرمود: كه شما را خبر كرد يا رسول اللّه؟ حضرت فرمودند: به آسمان نرفت تا به سوى من آمد و به من خبر داد. (5)

 

2-1-1 سيّد جوانان اهل بهشت

در احادیث بسیاری حضرت رسول الله (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) حضرت امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام) را سید و سرور جوانان اهل بهشت معرفی نموده اند که در اینجا به دو حدیث بسنده می کنیم:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَال‏ عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ سَلَّامِ بْنِ أَبِي عَمْرَةَ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنِ الْحَسَنِ‏ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَقُولُ‏ أَنَا سَيِّدُ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ الْحَسَنُ‏ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَهُمَا سَادَاتُ الْمُتَّقِينَ وَلِيُّنَا وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّنَا عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتُنَا طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتُنَا مَعْصِيَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل‏. (6)

علی بن محمد بن موسی با اسنادی از ابی طفیل او از حضرت امام حسن (علیه السّلام) نقل می کند که فرمودند: از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند من سرور پیامبران و علی بن ابیطالب سرور اوصیا و حسن و حسین سروران جوانان اهل بهشت هستند و امامان پس از ایشان سروران پرهیزگاران و یاری کننده ما یاری کننده خدا است و دشمن ما دشمن خدا است و طاعت ما طاعت خدا است و معصیت در حق ما معصیت امر خدای عزّ و جلّ است و خدا برای ما کافی است و چه نیکو وکیلی است.

 

حدیث دیگری در این باره از حضرت پیامبر ختمی مرتبت (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) نقل شده است که در اینجا ذکر می گردد:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ خُشَيْشٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو ذَرٍّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلٌ قَالَ حَدَّثَنَا مَنْصُورٌ يَعْنِي ابْنَ أَبِي الْأَسْوَدِ- عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنِ الْحَارِثِ، عَنْ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة. (7)

محمد بن علی بن خُشیش با اسنادی از حارث او از حضرت علی (علیه السّلام) نقل می کند که فرمودند: حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرموده اند حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت هستند.

 

 2 -2 مقام حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) در روز قیامت 

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ يُوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ زُيِّنَ عَرْشُ رَبِّ الْعَالَمِينَ بِكُلِّ زِينَةٍ ثُمَّ يُؤْتَى بِمِنْبَرَيْنِ مِنْ نُورٍ طُولُهُمَا مِائَةُ مِيلٍ فَيُوضَعُ أَحَدُهُمَا عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ وَ الْآخَرُ عَنْ يَسَارِ الْعَرْشِ ثُمَّ يُؤْتَى بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (ع) فَيَقُومُ الْحَسَنُ عَلَى أَحَدِهِمَا وَ الْحُسَيْنُ عَلَى الْآخَرِ يُزَيِّنُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهِمَا عَرْشَهُ كَمَا يُزَيِّنُ الْمَرْأَةَ قُرْطَاهَا. (8)

 

ابن بابويه به نقل از پدرش به نقل از محمد بن یحیی عطار با اسنادی از ابن عمر نقل می کند که حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود: چون روز قيامت شود، عرش پروردگار عالميان را به هر زينتى مزيّن گردانند، پس دو منبر از نور بياورند كه طول آنها صد ميل باشد، يكى را در جانب راست عرش گذارند ديگرى را در جانب چپ، پس حضرت امام حسن و حضرت امام حسين (عليهما السّلام) را بياورند، حضرت امام حسن (عليه السّلام) بر يكى از آنها بايستد و حضرت امام حسين (عليه السّلام) بر ديگرى. حق تعالى عرش خود را به ايشان زينت دهد، چنانچه زن، خود را به دو گوشواره زينت مى ‏دهد.

 

«از ابىّ بن كعب نقل شده است: روزى نزد رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) نشسته بودم. حسن و حسين درآمدند و بر او سلام كردند و پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بعد از سلام فرمود: «مرحبا بكما يا زين العرش مرحبا بكما يا زين السّماوات و الارض» ابىّ بن كعب گفت: «يا رسول اللّه، كسى غير از تو آرايش عرش و آرايش آسمان و زمين تواند بود؟» پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود كه: «بلى، ايشان آرايش عرش و آسمان و زمين هستند. اى ابىّ، به حقّ آن خدايى كه مرا به پيغمبرى مبعوث گردانيد، كه حسن و حسين مصباح هدى و سفينه نجات و سيّد جوانان اهل بهشت هستند.» (9)

 

3 - 2 جایگاه حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام)  نزد پیامبر (ص)

در حدیثی حضرت رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) درباره حبّ حسنین (علیهما السّلام) در وجود خود می فرماید:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الزَّيْدِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبَّاسٍ وَ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ حَرْبٍ جَمِيعاً قَالَ حَدَّثَنَا مَنْ سَمِعَ بَكْرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْمُزَنِيَّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَيْنِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِي يَا عِمْرَانُ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْقِعاً مِنَ الْقَلْبِ وَ مَا وَقَعَ مَوْقِعَ هَذَيْنِ الْغُلَامَيْنِ مِنْ قَلْبِي شَيْ‏ءٌ قَطُّ فَقُلْتُ كُلُّ هَذَا يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَا عِمْرَانُ وَ مَا خَفِيَ عَلَيْكَ أَكْثَرُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّهِمَا. (10)

 

محمّد بن احمد بن ابراهيم از حسين بن على زيدىّ و او از پدرش و او از على بن عباس و عبد السّلام بن حرب جميعا نقل كرده، عبد السّلام بن حرب مى ‏گويد: كسى كه حديث را از بكر بن عبد اللَّه مزنى شنيده برايم از عمران بن حصين نقل نموده كه وى گفت: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به من فرمودند: اى عمران، هر چيزى در قلب جايگاهى دارد ولى جایگاه اين دو كودك از قلب من هرگز مكان خاصّى نيست. عمران مى‏ گويد: عرض كردم اى رسول خدا تمام قلب شما جایگاه اين دو است؟ حضرت فرمودند: اى عمران، آنچه بر تو مخفى مانده بيش از آن است كه دانسته ‏اى، خداوند متعال من را به محبّت ايشان امر فرموده است. (11)

 

در حدیثی طولانی حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) درباره اهل بیت (علیهم السّلام) سخنانی فرمودند که بر حسب نیاز فرمایشات آن حضرت درباره حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) ذکر می شود:

 

 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سَلَمَةَ الْأَهْوَازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُوسَى ابْنِ أُخْتِ الْوَاقِدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو قَتَادَةَ الْحَرَّانِيُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْعَلَاءِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْمٍ وَ عِنْدَهُ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (علیهم السلام) فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ أَكْرَمُ النَّاسِ عَلَيَّ فَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُمْ وَ وَالِ مَنْ وَالاهُمْ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُمْ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُمْ وَ اجْعَلْهُمْ مُطَهَّرِينَ مِنْ كُلِّ رِجْسٍ مَعْصُومِينَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ أَيِّدْهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ مِنْكَ ثُمَّ قَالَ (ص) ... وَ أَمَّا الْحَسَنُ‏ وَ الْحُسَيْنُ فَهُمَا ابْنَايَ وَ رَيْحَانَتَايَ وَ هُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيُكْرَمَا عَلَيْكَ كَسَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ ثُمَّ رَفَعَ (ص) يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي مُحِبٌّ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُمُ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُمْ. (12)

 

احمد بن زیاد بن جعفر همدانی با اسنادی از سعید بن مسیب او از ابن عباس نقل می کند: روزی رسول الله در مجلسی نشسته بودند و در نزد ایشان حضرت علی و حضرت فاطمه و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهم السّلام) حضور داشتند. حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمودند: پروردگارا می دانی که اینان اهل بیت من و گرامی ترین مردم نزد من هستند پس دوست بدار هر که آنان را دوست می دارد و کینه بورز با هر که با آنان کینه می ورزد و پیروز گردان آنکه از او پیروی کند و دشمن بدار هر که آنان را دشمن می دارد و یاری نما هر که آنان را یاری می کند و آنان را از هر آلایشی مطهر و منزه قرار بده و از جمیع گناهان مصون و محفوظ نگاهدار و از جانب خود با روح القدس تائیدشان فرما... و اما حسن و حسین دو پسر و دو ریحان من هستند و آنان سرور جوانان اهل بهشت هستند باید نزد تو همچون چشم و گوشت عزیز باشند سپس حضرت دستشان را به سوی آسمان گرفتند و فرمودند: خداوندا گواه باش که من دوستدار دوست آنها و دشمن دشمنان آنها هستم و در صلح هستم با هر کسی که با ایشان در صلح است و در جنگ هستم با هر که با ایشان در جنگ است و دشمن هستم با هر که بدخواه آنان است و دوست هستم با هر کسی که آنها را دوست دارد.

 

در حدیث دیگر درباره میراثی که حضرت رسول اکرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) از خود برای حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) به یادگار گذاشتند، چنین یاد می شود:

 

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي قَالَ حَدَّثَنَا الزُّبَيْرُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ حَمْزَةَ الزُّبَيْرِيُّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلِيٍّ الرَّافِعِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدَّتِهِ بِنْتِ أَبِي رَافِعٍ قَالَتْ‏ أَتَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِابْنَيْهَا الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (ع) إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي شَكْوَاهُ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَانِ ابْنَاكَ فَوَرِّثْهُمَا شَيْئاً قَالَ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّ لَهُ هَيْبَتِي وَ سُؤْدُدِي وَ أَمَّا الْحُسَيْنُ فَإِنَّ لَهُ جُرْأَتِي وَ جُودِي‏. (13)

 

ابن بابويه از حسن بن محمد بن یحیی با اسنادی از بنت ابی رافع روايت كرده ‏است كه در بیماری که رسول الله (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) پس از آن دار فانی را وداع گفت، حضرت فاطمه (عليها السّلام) دختر رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) حسن و حسين (عليهما السّلام) را به خدمت پدر آورده و عرض كرد: يا رسول اللَّه این دو فرزند شما هستند چيزى به ارث اين دو مرحمت فرما. پیامبر فرمود: هيبت و بزرگوارى خود را به حسن و جرات و بخشش خود را به حسين واگذار نمودم. به روايت ديگر: به امام حسين سخاوت و شجاعت خود را دادم.

 

محمّد بن اسحاق گويد: پس از حضرت رسول (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) هيچ كس به مقام و شرافت حسن بن علي نرسيد، حسن هر گاه از منزلش بيرون مي رفت و در جايى می نشست مردم گرد او جمع می گردیدند تا آنگاه كه راهها مسدود می شد، پس از اين حضرت به منزلش مراجعت مي كرد و مردم پراكنده مي شدند، من در راه مكه او را ديدم در حالى كه از مركبش پایين آمده بود و پياده راه مي رفت، مردم هم به متابعت از ایشان پياده حركت مي كردند، سعد بن ابى وقاص نيز در معيت وى پياده راه مي رفت. (14)

 

حضرت رسول اکرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) حسنین (علیمها السّلام) را دو ریحانه خود معرفی می نمایند:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَيْحَانَةٌ مِنَ اللَّهِ قَسَمَهَا بَيْنَ عِبَادِهِ وَ إِنَّ رَيْحَانَتَيَّ مِنَ الدُّنْيَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَمَّيْتُهُمَا بِاسْمِ سِبْطَيْنِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ شَبَّراً وَ شَبِيراً. (15)

 

علی بن ابراهیم با اسنادی از حضرت امام صادق (عليه السّلام) روايت كرده است كه حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: فرزند صالح گلى است از جانب خدا كه در ميان بندگان خود قسمت كرده ‏است، دو گل من در دنيا حسن و حسين‏ هستند، ايشان را به نام دو سبط بنى اسرائيل شبّر و شبير نام نهاده ام.

 

ابن شهر آشوب گفته است در اكثر تفاسير وارد شده است كه پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) حسنين (عليهما السّلام) را به دو سوره‏ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ‏ و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ‏ تعويذ مى‏ كرد و به اين سبب آن دو سوره را معوّذتين ناميدند. (16)

 

در حدیثی پیامبر اسلام (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) دوستدار حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السّلام) را مستحق بهشت و دشمن ایشان را سزاوار جهنّم می داند:

 

وَ قَالَ رسول الله (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (علیهما السّلام) أَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ أَحْبَبْتُهُ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا أَبْغَضْتُهُ وَ مَنْ أَبْغَضْتُهُ أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ اللَّهُ خَلَّدَهُ فِي النَّارِ. (17)

 

شيخ مفيد در کتاب ارشاد نقل کرده است که حضرت رسالت (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: هر كه حسن و حسين را دوست دارد من او را دوست مى‏ دارم و هر كه من او را دوست دارم خدا او را دوست دارد و هر كه خدا او را دوست دارد داخل بهشت گرداند و هر كه ایشان را دشمن دارد من او را دشمن دارم و هر كه را من دشمن دارم خدا او را دشمن دارد و هر كه خدا را دشمن دارد داخل جهنّم گرداند.

 

3- مختصرى از فضايل و مكارم اخلاق حضرت امام حسن‏ (عليه السّلام)

حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) از عابدترین و زاهد ترین مردم بود. در مناقب ابن شهر آشوب و روضة الواعظين روايت شده است كه حضرت امام حسن (عليه السّلام) هرگاه وضو مى‏ ساخت، بندهاى بدنش مى‏ لرزيد و رنگ مباركش زرد مى‏ گشت. سبب اين حال را از آن حضرت پرسيدند، فرمودند: سزاوار است بر كسى كه مى ‏خواهد نزد ربّ العرش به بندگى بايستد رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصلش افتد. وقتی حضرت به مسجد مى ‏رفت، چون به درب مسجد مى ‏رسيد، سر را به سوى آسمان بلند مى‏ كرد و مى ‏فرمود: «الهى ضيفك ببابك يا محسن قد اتاك المسى‏ء فتجاوز عن قبيح ما عندي بجميل ما عندك يا كريم: اى خداى من، اين ميهمان تو است كه به درگاه تو ايستاده. اى خداوند نيكوكار، به نزد تو آمده بنده تبهكار، پس در گذر از كارهاى زشت و ناستوده من به نيكيهاى خودت اى كريم.» (18)

 

 در ادامه مختصری از نمونه های سجایای اخلاقی حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) نقل می شود:

 

1 -3 تواضع امام‏

ابن شهر آشوب در مناقب از كتاب الفنون و نزهة الابصار، روايت كرده است كه: حسن بن على (علیه السّلام) روزى بر عده‏ اى مستمند گذشت كه بر خاك نشسته بودند و تكه نانهايى را بر مى‏ داشتند و مى ‏خوردند. از آن حضرت خواستند كه با آنها هم سفره شود. امام (علیه السّلام) دعوتشان را پذيرفت و خود از مركب فرود آمد و گفت: خداوند متكبّران را دوست ندارد و به خوردن غذا مشغول شد. آنگاه آنها را به خانه خود دعوت كرد و به آنها غذا و لباس بخشيد. (19)

 

2 – 3 سخاوت و كرم امام‏

انس بن مالك نقل مى ‏كند: كنيزى يك دسته گل به امام حسن (عليه السّلام‏) هديه كرد، امام حسن (عليه السّلام) به او فرمود: «ترا در راه خدا آزاد كردم.» به آن حضرت عرض كردم: «به خاطر يك دسته گل، او را آزاد كردى؟» در پاسخ فرمودند: خداوند ما را چنين تربيت كرده است، آنجا كه [در قرآن آيه 86 سوره نساء] مى‏ فرمايد: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»: هنگامى كه كسى به شما تحيّت گويد، پاسخ او را به طور بهتر دهيد يا (لا اقل) به همان گونه پاسخ گویيد. سپس افزود: تحيّت بهتر، همان آزاد كردن او است.» (20)

 

ایشان به کریم اهل بیت معروف هستند زیرا چند بار در دوران زندگی پر برکتشان تمام دارایی خود را با فقرا به طور مساوی تقسیم نمودند: ابن شهر آشوب از حضرت امام صادق (عليه السّلام) روايت كرده است كه حضرت امام حسن (عليه السّلام) بيست و پنج مرتبه پياده به حجّ رفت و دو مرتبه و به روايتى سه مرتبه، مالش را با خدا قسمت كرد كه نصف آن را خود برداشت و نصف ديگر را به فقرا داد. (21)

 

3 -3 حلم و صبر حضرت امام حسن (عليه السّلام)‏

«دانشمند معروف «مبرّد» در كتاب كامل و ديگران روايت مى ‏كنند: پيرمردى از اهالى شام، آن حضرت را كه سوار بر مركبى بود؛ ديد و هر چه خواست به آن حضرت ناسزا گفت. ولى امام حسن (عليه السّلام) سكوت كرد، وقتى كه ناسزا گویى او تمام شد، حضرت امام حسن (عليه السّلام) با آغوش باز، به سوى او متوجّه شد و در حالى كه خنده بر لب داشت، بر او سلام كرد و فرمود: «اى پيرمرد، به گمانم غريب هستى و گويا امورى بر تو مشتبه شده است، اگر از ما يارى بطلبى، سختیها را از تو بر طرف مى ‏كنيم و تو را مى‏ بخشيم و اگر از ما چيزى بخواهى به تو مى ‏دهيم و اگر از ما راهنمایى بخواهى، ترا راهنمائى مى‏ كنيم و اگر بخواهى كه بار تو را برداريم، بر مى ‏داريم و اگر گرسنه هستى، تو را سير مى ‏كنيم و اگر برهنه هستى، تو را مى ‏پوشانيم و اگر نيازمندى، ترا بى‏ نياز مى‏ كنيم و اگر رانده ‏شده ‏اى، به تو پناه مى ‏دهيم و اگر حاجتى دارى، آن را براى تو بر مى ‏آوريم و اگر به سوى ما سفر نموده‏ اى، تا وقت بازگشت مهمان ما هستى و اين براى تو بهتر است، زيرا ما خانه وسيع براى پذيرایى داريم و منزلت و مال فراوان در اختيار شما است.»

هنگامى كه آن پيرمرد شامى، اين گفتار پر مهر امام حسن (عليه السّلام) را شنيد، گريه كرد و آن چنان دگرگون شد كه همان دم گفت: اشهد انّك خليفة اللّه فى ارضه، «اللّه اعلم حيث يجعل رسالته‏»: گواهى مى ‏دهم كه تو خليفه خدا در زمينش هستى، خداوند آگاه تر است كه رسالت خود را در وجود چه كسى قرار دهد.

سپس افزود: «من مى‏ پنداشتم كه تو و پدرت، دشمنترين مخلوقات نزد من هستيد، اكنون دريافتم كه محبوبترين خلق خدا در نزد من مى ‏باشيد.» آنگاه اثاث خود را به خانه امام حسن (عليه السّلام) انتقال داد و تا در مدينه بود، مهمان آن حضرت بود، سپس به سوى شام بازگشت، در حالى كه صادقانه به محبّت خاندان رسالت، معتقد شده بود.» (22)

 

4 – 3 علم حضرت امام حسن (عليه السّلام)‏

ابن شهر آشوب روايت كرده است كه اعرابى به نزد عبد اللّه بن زبير و عمرو بن عثمان آمد و مسئله‏ اى چند از آنها پرسيد، چون نمى ‏دانستند هر يك به ديگرى حواله مى ‏كردند، اعرابى گفت: واى بر شما، من مسئله ‏اى از ضروریات دین از شما مى ‏پرسم هر يك به ديگرى حواله مى‏ كنيد و در دين خدا چنين كارى روا نيست. آنان گفتند: اگر كسى مى‏ خواهى كه اين مسأله را بداند به نزد حسن و حسين (عليهما السّلام) برو كه ايشان مسائل دين خدا را مى ‏دانند. چون به خدمت ايشان رفت مسأله را عرض كرد، جواب کاملی دریافت نمود. خطاب به عبد اللّه و عمرو چند بیت شعر خواند كه مضمون يكى از آنها اين است: حق تعالى دو گونه رخسار شما را دو نعل براى حسن و حسين (عليهما السّلام) گرداند‏. (23)

 

4- شهادت حضرت امام حسن (علیه السّلام)

حافظ (ابو نعيم) در كتاب حليه از عمر بن اسحاق نقل مي كند كه گفت من با مرد ديگر براى عيادت امام حسن (عليه السّلام) به حضور آن حضرت مشرف شديم. امام حسن (عليه السّلام) به آن شخص فرمود: از من پرسش كن. گفت: نه به خدا، من از تو سؤالى نمى‏ كنم تا اينكه خدا تو را شفا دهد، آنگاه سؤال خواهم كرد.

راوى مي گويد: حضرت امام حسن (عليه السّلام) پس از اينكه براى تطهير رفت و بازگشت فرمود: از من سؤال كن قبل از اينكه نتوانى سؤال كنى. وى گفت: ان شاء اللَّه كه خدا تو را شفا دهد تا ما از تو سؤال نمائيم. فرمود: من قسمتى از كبد خود را از دست داده ‏ام. من مكررا مسموم شده ‏ام ولى تاكنون مثل اين دفعه مسموم نشده ‏ام سپس روز ديگر كه به حضور آن حضرت مشرف شدم ديدم در حال جان دادن هستند و حضرت امام حسين (علیه السلام) هم بالاى سر آن بزرگوار نشسته بودند. (24)

«ابن ابى الحديد از مداینى نقل مي كند كه گفت حضرت امام حسن (علیه السلام) چهار مرتبه مسموم شد. در مرتبه اخير مي­ فرمودند: من مكررا مسموم شده ‏ام ولى هيچ مرتبه ‏اى به قدر اين مرتبه مشقت نكشيدم.» (25)

 

1- 4 علت به شهادت رساندن حضرت امام حسن (علیه السّلام)

از جمله رواياتي که درباره علت شهادت حضرت امام حسن (عليه‏ السلام) نقل شده از مغيره است که گفت: «وقتي که ده سال از خلافت معاويه گذشت و تصميم گرفت تا براي جانشيني پسرش يزيد از مردم بيعت بگيرد، براي جعده دختر اشعث بن قيس (سر دسته‏ منافقان) پيام فرستاد که اگر حسن (عليه ‏السلام) را مسموم کني، من تو را به همسري پسرم يزيد در مي‏ آورم و صد هزار درهم نيز براي او فرستاد. جعده، حضرت امام حسن (عليه‏ السلام) را مسموم کرد. معاويه آن مبلغ پول را به او بخشيد، ولي او را به همسری يزيد در نیاورد. (26)

 

2- 4 جلوگيري مروانيان از به خاکسپاری پیکر حضرت امام حسن (ع) در کنار مضجع رسول الله (ص)

در هنگام شهادت حضرت امام حسن (علیه السلام) به برادرشان حضرت امام حسین (علیه السلام) وصیت کردند تا پس از شهادت تدفین ایشان را شخصا برعهده بگیرند و بدن مطهرشان را نزد مرقد رسول الله (صلی الله علیه و آله) ببرند و خبر دادند که زود باشد بنی امیه از خاکسپاری پیکر من نزد جدم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ممانعت می کنند، مبادا در کنار پیکر من خونی بر زمین ریخته شود.

«پس از آنکه حضرت امام حسن (عليه‏ السلام) چشم از جهان فرو بست، حضرت امام حسين (عليه‏ السلام) طبق وصيت، پیکر او را غسل داد و کفن کرد و آن را بر تابوتي گذارد و براي تازه کردن ديدار به سوي قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حمل نمود. مروان (که آن هنگام از طرف معاويه فرماندار مدينه بود) با اطرافيانش (بني‏اميه) تصور کردند که حضرت امام حسين (عليه‏ السلام) مي‏ خواهد جسد برادرش را کنار قبر رسول خدا دفن نمايد، لذا با دار و دسته‏ خود اجتماع کردند و لباس جنگ پوشيدند تا از آن جلوگيري نمايند.

 

وقتي که امام حسين (عليه ‏السلام) جنازه‏ برادر را به جانب قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آورد تا تجديد عهد نمايد، مروانيان از هر سو به گرد هم آمدند، عايشه نيز سوار بر شتر شده و به آنان پيوست و فرياد مي‏ زد: «ما لي و لکم تريدون ان تدخلوا بيتي من لا احب: ما را با شما چه کار؟ آيا مي‏ خواهيد شخصي را به خانه‏ من وارد کنيد که من او را دوست ندارم.» و مروان مي ‏گفت: «چه بسا جنگي که بهتر از شادي و آسايش است، آيا عثمان در دورترين نقطه‏ مدينه دفن گردد ولي حسن پيش قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دفن شود؟ هرگز اين کار نخواهد شد تا من شمشير (قدرت) به دست دارم. »

نزديک بود فتنه و درگيري شديد بين بني ‏اميه و بني‏ هاشم روي دهد. عبدالله بن عباس با شتاب نزد مروان رفت و به او چنين گفت: «اي مروان، از هر جا که آمده ‏اي به همانجا برگرد، ما قصد نداريم که حسن (عليه‏ السلام) را در کنار قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به خاک بسپاريم بلکه قصد ما اين است که با زيارت قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ديدار تازه کنيم، سپس پیکر را به کنار قبر جده ‏اش فاطمه (بنت اسد عليها السلام) مي ‏بريم و طبق وصيت آن حضرت و همانجا به خاک مي‏ سپاريم و اگر امام حسن (عليه‏ السلام) وصيت مي ‏کرد که پیکر مبارکش را در کنار قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به خاک سپرد شود به خوبي مي‏ دانستي که تو عاجزتر از آن هستي که ما را از اين کار منع کني، ولي خود آن حضرت داناتر به خدا و رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و نگهداري حرمت قبر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است، از اينکه توهين و ويران گردد چنانکه ديگري اين کار را کرد و بدون اذن او، داخل خانه ‏اش شد.» سپس ابن ‏عباس به عايشه رو کرد و گفت: «اين چه رسوايي و بي‏ شرمي است؟ روزي سوار بر استر و روزي سوار بر شتر مي ‏شوي و مي‏ خواهي نور خدا را خاموش کني و با دوستان خدا به جنگي، برگرد از آنچه ترس داشتي (اتفاق نیفتاد.) کار مطابق خواسته‏ تو شده و آنچه را دوست داري به آن رسيده‏ اي... .»

حضرت امام حسين (عليه ‏السلام) به پيش آمد و فرمود: «اگر وصيت امام حسن (عليه‏ السلام) به من نبود که حتي به اندازه‏ شيشه خون حجامتگري برای من خونريزي نشود، شما به خوبي مي‏ فهميديد که چگونه شمشيرهاي خدا در مورد شما به کار گرفته مي‏ شد. شما رشته‏ پيمانهاي ميان ما و خود را گسسته ايد و آنچه را که ما با شما شرط کرديم؛ نابود کرده ايد.»

سپس حضرت امام حسين (عليه ‏السلام) با همراهان، پیکر حضرت امام حسن (عليه ‏السلام) را به سوي بقيع بردند و در کنار قبر جده ‏اش فاطمه بنت اسد (عليها ‏السلام) به خاک سپردند.

حضرت امام حسن (عليه ‏السلام) در روز بیست هشتم صفر سال پنجاه هجري در حالي که چهل و هشت سال از عمر پر برکتشان مي‏ گذشت به شهادت رسیدند، دوران خلافتشان ده سال بود، برادر و وصيشان حضرت امام حسين (عليه ‏السلام) پیکر ایشان را در بقیع به خاک سپردند.» (27)

 

پی نوشتها

(1)زندگاني حضرت امام حسن (عليه السلام)، صفحه 142

(2) زندگانى چهارده معصوم (عليهم السلام)، صفحه303

(3) جلاء العیون، صفحه 407 به نقل از ارشاد، جلد 2، صفحه 5

(4) كامل الزيارات، صفحه 51

(5) جلاء العيون، صفحه 393 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، جلد3، صفحه 441

(6) الأمالي( للصدوق)، صفحه 558

(7) الأمالي (للطوسي)، صفحه 312

(8) الأمالي( للصدوق)، صفحه112 - بحار الأنوار، جلد ‏43، صفحه 262 و 293

(9) أنيس المؤمنين، صفحه 86

(10) كامل الزيارات، صفحه 50

(11) كامل الزيارات، صفحه 149

(12) الأمالي( للصدوق) ، صفحه 487 – 486

(13) الخصال، جلد‏1، صفحه77

(14) ترجمه إعلام الورى، صفحه 304 - منتهى الآمال، شيخ عباس قمى ، جلد ‏1، صفحه 531

(15) الكافي، جلد ‏6 ، صفحه 2

(16) منتهى الآمال، شيخ عباس قمى ، جلد ‏1، صفحه 527  به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه  436-  جلاء العيون، صفحه 391 - بحار الأنوار، جلد 43، صفحه 285، حدیث 50 به نقل از مناقب

(17) الإرشاد، جلد ‏2 ، صفحه 28

(18) منتهى الآمال، جلد ‏1، صفحه 530

(19) سيره معصومان، جلد ‏5، صفحه 23 - 22

(20) الأنوار البهية، صفحه 122 – 121

(21) منتهى الآمال، جلد ‏1، صفحه 530 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 18 - جلاء العيون، صفحه 407 - العوالم، صفحه 131- 130 و 134

(22) الأنوار البهية، صفحه 123- 122

(23) جلاء العيون، صفحه 402 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 451

(24) زندگاني حضرت امام حسن (عليه السلام)، صفحه 146

(25) زندگاني حضرت امام حسن (عليه السلام)، صفحه 156   

(26) نگاهي به زندگي دوازده امام، صفحه 164-163

(27) نگاهي به زندگي دوازده امام، صفحه 166- 165

 

 منابع

- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، محمد بن محمد مفيد، 2جلد، قم، كنگره شيخ مفيد، 1413 ق.

- الإرشاد، محمد بن محمد مفيد، ، ترجمه رسولى محلاتى، 2جلد، تهران، اسلاميه، چاپ دوم، بى تا.

- الأمالي، محمد بن الحسن طوسى، 1جلد، قم، دار الثقافة ، چاپ اول، 1414ق.

- الأمالي، محمد بن على ابن بابويه،1جلد، تهران، كتابچى، چاپ ششم، 1376ش.

- الأنوار البهية، شيخ عباس قمى، مترجم محمد محمدى اشتهاردى‏، قم، ناصر، 1380

- الخصال‏، ابن بابويه محمد بن على،‏ مصحح على اكبر غفارى، قم‏، جامعه مدرسين‏، 1362 ش‏.

- الكافي، محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى، 8 جلد، تهران، دار الكتب الإسلامية ، چاپ چهارم، 1407 ق.

- أنيس المؤمنين،‏ محمد بن اسحاق حموى‏، تهران‏، بنياد بعثت‏، 1363 ش‏.

- بحار الأنوار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى‏، بيروت‏، دار إحياء التراث العربي، 1403 ق‏.

- جلاء العيون‏، علامه مجلسى‏، قم‏، سرور، 1382

- زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام (ترجمه إعلام الورى)، فضل بن حسن طبرسى، تهران، اسلاميه، چاپ اول، 1390 ق.

- زندگاني حضرت امام حسن (عليه السلام‏)، علامه مجلسى‏،تهران، اسلاميه‏،1362ش.

- سيره معصومان، سيد محسن امين عاملى، مترجم على حجتى كرمانى‏، تهران، سروش، 1376

- كامل الزيارات، جعفربن محمد ابن قولويه، ترجمه محمد جواد ذهنى تهرانى‏، تهران‏، پيام حق‏، 1377 ش‏.

- كامل الزيارات‏، جعفر بن محمد ابن قولويه، محقق و مصحح: عبدالحسين امينى، نجف اشرف‏، دار المرتضوية، 1356 ش‏.

- منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل علیهم السّلام، حاج شیخ عباس قمی، قم، دلیل، 1379

- نگاهي به زندگي دوازده امام، علامه حلي، محمد محمدي اشتهاردي، تهران، انتشارات اسلامي، 1385