سبک زندگی اسلامی، حیات طیبه قرآنی است/ مصاحبه حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن عمیق با خبرگزاری ایکنا
سبک زندگی اسلامی، حیات طیبه قرآنی است
سبک زندگی اسلامی از جمله مفاهیم و ایدههایی برای ترسیم چشمانداز زندگی مطلوب و ایدهآل در یک جامعه اسلامی محسوب میشود. اما تحقق این نوع سبک زندگی در جامعه آن هم در شرایطی که فرهنگهای دیگر نیز در برجامعه سیطره افکنده، مستلزم فراهم بودن زمینههای لازم و تعریف و تبیین دقیق الگوها و مفاهیم آن و از همه مهمتر سازگاری آن با اقتضائات روز است. خبرنگار ایکنا گفتوگویی با حجتالاسلام محسن عمیق، عضو هیئت علمی و رئیس مرکز معارف اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان درباره موضوع سبک زندگی اسلامی داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا: منظور از سبک زندگی اسلامی چیست و چه ابعادی را در بر میگیرد؟ آیا تعریف جامعی از سبک زندگی اسلامی وجود دارد؟
عمیق: سبک زندگی به انگلیسی ( Life Style) برای توصیف شرایط زندگی انسان استفاده میشود. سبكهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها را در برمیگیرد. غربیها بر اساس مبانی، رهیافتها و نظامهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خودشان به مفهومسازی سبک زندگی پرداختهاند؛ لذا تجویز نسخههای وارداتی غرب، جز تشبه به غرب، فایده و عایدتی نخواهد داشت. زیرا سبک زندگی در جامعه اسلامی قطعاً با مبانی که اسلام دارد و نظامی که برای جامعه و فرهنگ و اقتصاد تعریف کرده است، تعریف روشن و ویژه خود را برای سبک زندگی مسلمانان ارائه میدهد و ساختار اصلی آن را بر اساس ایمان چیده است.
از این رو در تبیین سبک زندگی ایمانی باید بر اساس آموزههای رفتارساز و حیاتبخش اسلام نسخه پیچید. در یک تعریف روشن از سبک زندگی مدنظر قرآن کریم، میتوان آن را همان عمل صالح تعبیر کرد که در قرآن بسیار به کار رفته است. در سوره نحل آیه ۹۷ اثرات عمل صالح توأم با ایمان را حیات طیبه خوانده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» البته در معنای حیات طیبه میان مفسرین نظرات متفاوتی ارائه شده که برخی از آنها را مرحوم طبرسی در مجمعالبیان ذکر کرده است:
تفسيري در باره «أَحْسَنِ تَقْويمٍ» و «أَسْفَلَ سافِلين» در سوره تين
نوشتاری از حجت الاسلام و المسلمین حسین عشاقی عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ؛ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين؛ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (۴تا ۶ تين).
در تفسير اين آيات، سه نظر اصلي مطرح شده است.
يك تفسير اين است كه منظور از «أَحْسَنِ تَقْويم» بهترين شرايط آفرينش بدني و راستقامتي است؛ و مراد از «أَسْفَلَ سافِلين» فرتوتي و ضعف بدن در دروره پيري است؛ پس معني اين است كه ما انسان را در بهترين آفرينش بدني و راستقامتي آفريديم؛ و سپس او را به سوي فرتوتي و ضعف بدني پيش برديم.
تفسير دوم اينست كه منظور از «أَحْسَنِ تَقْويم» بهترين شرايط روحي و جسمي براي ارتقاء به مقامات عاليه است؛ و مراد از «أَسْفَلَ سافِلين» پستي ناشي از گناه و سركشي است پس معني اين است كه ما انسان را در بهترين شرايط روحي و جسمي براي ارتقاء به مقامات عاليه آفريديم؛ اما انسانها با انتخاب راه غلط به پستترين مراحل، سقوط كردند؛ مگر افرادي كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند.
تفسير سوم اينست كه منظور از «أَحْسَنِ تَقْويمٍ» مرتبه عالي هستي امكاني است كه وجودي مجرد و فوق مادي دارد و مراد از «أَسْفَلَ سافِلين» آخرين مرتبه هستي است كه وجودي مادي و جسماني دارد؛ پس معني اين است كه ما انسان را ابتدا با وجود اعلاي امكاني كه وجودي مجرد و فوق مادي است آفريديم و سپس او را از آن مرتبه اعلا به پايينترين مراتب هستي كه همان نشأه مادي است آورديم؛ و انسانها در اين مرحله اسفل سافين هستند و ماندگارند، مگر افرادي كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند.
تفسير اول بدليل اين كه براي استثناء مؤمنان در «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُواۀ…» معناي قابل قبولي نميماند (چون در فرتوتي بين مؤمن و كافر فرقي نيست تا مؤمنان مستثنا باشند)، چندان مورد توجه محققان واقع نشده است.
تفسير دوم را برخي مثل علامه طباطبائي در (الميزان ج ۲۰ ص ۳۱۹)؛ و تفسير سوم را صدرالمتألهين در تفسيرش (ج ۳ ص ۱۰۱ – ج ۴ ص ۲۵۰ – ج ۶ ص ۲۲۶) ترجيح دادهاند.
پرسش:
حيات طيبه که يک زندگي مطلوب و ايدهآل قرآني است چگونه براي انسان حاصل ميشود؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تاکيد بر يکي از کليديترين مفاهيم قرآني به ديدگاه شهيد مطهري(ره) درباره حيات طيبه پرداختيم. اينک در بخش پاياني دنباله مطلب را پي ميگيريم.
2- مرحوم علامه طباطبايي(ره)
مرحوم علامه نيز معتقد بود که حيات طيبه که زندگي شايسته انسان است در گرو دينداري از طريق ايمان و عمل صالح است. همه انسانها زندگي نيکو و يا حيات طيبه را محصول عمل صالح و ايمان ميدانند. علامه طباطبايي(ره) در تفسير آيه 97 سوره نحل ميفرمايد؛ وعده جميلي است که به زنان و مردان مؤمن ميدهد، که عمل صالح کنند، و در اين وعده جميل فرقي ميان زنان و مردان در قبول ايمانشان و در اثر اعمال صالحشان که همان احياء به حيات طيبه و اجر به احسن عمل است نگذاشته، و اين تسويه ميان مرد و زن عليرغم بنايي است که بيشتر غيرموحدين و اهل کتاب از يهود و نصاري داشتند، و زنان را از تمامي مزاياي ديني و يا بيشتر آن محروم ميدانستند، و مرتبه زنان را از مرتبه مردان پايينتر ميپنداشتند، و آنان را در وضعي قرار داده بودند که به هيچوجه ارتقاء نبود».
تعبیر "حیات طیبه" در قرآن مجید تنها در سوره نحل آیه 97 آمده است.
در این آیه می خوانیم: " مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ مَا کانُوا یَعْمَلُون َ" یعنی: هر کس عمل صالح انجام دهد در حالی که مومن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه می بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند، خواهیم داد.
بخش عمده ای از روایاتی که این تعبیر در آنها به کار رفته است، مربوط به تفسیر همین آیه و یا ذکر دعاهایی است که در آنها از خداوند "حیات طیبه" درخواست شده است. از اینرو تفاسیر قرآن کریم بهترین منبع درباره اطلاعات مربوط به "حیات طیبه" هستند که می توان به تفاسیر نمونه، المیزان و مجمع البیان ذیل آیه 97 سوره نحل اشاره کرد.
به طور خلاصه از این آیه و روایات و تفاسیر ذیل آن، چند نکته قابل برداشت است:
1- شرط برخورداری از حیات طیبه:
آنچنانکه آیه مذکور صراحت دارد، ایمان و عمل صالح دو رکن اصلی برای برخورداری از این نعمت هستند؛ دو رکنی که در بسیاری از آیات قرآن کنار یکدیگر ذکر شده اند و از همدیگر قابل تفکیک نیستند.
البته باید توجه داشت که عمل صالح آن چنان مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که تمام فعالیتهای مثبت و مفید و سازنده را در همه زمینه های علمی، فرهنگی و سیاسی، اقتصادی، نظامی و مانند آن شامل می شود.
2- بر اساس منطق اسلام و قرآن، زن و مرد با وجود تفاوتهایی که از نظر جسم و روح دارند از جهت شخصیت انسانی و مقامشان در پیشگاه خداوند کاملا برابرند و معیاری که بر شخصیت آنها حکومت می کند، یک معیار بیش نیست یعنی ایمان و عمل صالح. (من عمل صالحا من ذکر و انثی و هو مومن ... )
3- درباره اینکه مراد از "حیات طیبه" و زندگی پاک و پاکیزه چیست، در روایات و تفاسیر، مصادیق متعددی نام برده شده است مثل:
مقدمه
اتکا به قدرت لایزال الهی:
ما در برابر حوادث، همچون گیاهی ظریف هستیم و بقایمان وابسته به حول و قوه الهی است. و باید بدانیم، هر توان و قدرتی که داریم، از جانب خداست. آیتالله بهجت ضمن تاکید بر ضعف انسانها در اینباره میفرمودند:
«ما از خودمان هیچ حول و قوهای نداریم، مثل یک گیاه نازک میمانیم که این طرف و آن طرف میرویم، همه با حول و قوه و عنایت حضرت حق محفوظ میمانیم. حتی انبیای الهی که محفوظ میمانند، با عصمت الهی است. هرکس هر حول و قوهای دارد بداند که از بالا میآید؛ و الا ممکن است یک مورچهای وارد فضای تنفسی انسان شود و ما را از پای درآورد. خودتان را ملزم به انجام طاعات و ترک معصیتها کنید؛ چرا که همه ما محتاجیم به اطاعت از خدا.»
عمل به وظایف بندگی:
همچنین ایشان دعا را بالاترین سلاح برای مؤمن میدانستند و میفرمودند:
«باید به تضرع و دعا مشغول باشیم، اگر ما (عموم مردم) از سلاح نظامی خارجیم، الحمدلله از «دعا» [و امکان دعا کردن] که اعظمُ سلاحات است، خارج نیستیم!».
دعای خیر برای دیگران، گشایش درهای رحمت:
تاکید ایشان جهت تسریع در استجابت دعاها، بر این بود که هر آنچه برای خود میخواهیم، برای مؤمنانی که گرفتار هستند، نیز دعا کنیم. در این صورت، خداوند و ملائکه برای ما دعا میکنند و برکت این دعاها چند برابر به ما باز میگردد.
محفوظ ماندن از بلاها به برکت شاد کردن دل دیگران:
کمک به دیگران و شاد کردن دل مؤمنان نه تنها در آخرت آثار و برکات فراوان دارد، بلکه در همین دنیا نیز موجب محفوظ ماندن از بلاها خواهد شد. آیتالله بهجت (ره) با اشاره به این حقیقت میفرمودند:
«خدا ملائکهای را از لطف خلق میکند و لطف از ادخال سرور در قلوب مؤمنین حاصل میشود. وقتی دل مؤمنی را شاد کنید، خدا از لطف، ملکی را خلق میکند که آن ملک شما را از بلاها و تصادفات و… حفظ میکند. این که میبینید در برخی تصادفات، بعضیها محفوظ میمانند در حالی که به نفر کناری آنها آسیب وارد میشود، به سبب این است که آن شخص محفوظ مانده، در مسرت اهل ایمان نقش داشته است».
امکان ندارد که خداوند ما را فراموش کند
آنچه در دعا مهم است نیت صادق و خالص است و انسان می تواند خواسته ها و حاجت ها و نیازهای خود را با هر زبان و هر بیانی از پروردگار مهربان در خواست کند و امید استجابت داشته باشد . اما در عین حال عبارتهای زیبا و پر معنایی برای دعا در موارد مختلف از معصومین (ع) رسیده است، ازجمله:
1) دعایی است که (برای سلامت و امنیت) از انس روایت شده که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: هر کس این دعا را در هنگام صبح و شب بخواند خداوند تبارک و تعالی چهار فرشته را بر او می گمارد که او را از جمیع جهات محافظت نماید و او در امان خدا خواهد بود اگر چه جن و انس بخواهند به او آسیب برسانند نمی توانند.
آن دعا عبارت است از:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ سَمٌّ وَ لَا دَاءٌ بِسْمِ اللَّهِ أَصْبَحْتُ وَ عَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ بِسْمِ اللَّهِ عَلَی قَلْبِی وَ نَفْسِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی عَقْلِی وَ دِینِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی أَهْلِی وَ مَالِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَی مَا أَعْطَانِی رَبِّی بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ اللَّهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ عَزَّ جَارُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُلْطَانٍ شَدِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ قَضَاءِ السُّوءِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّکَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَنْتَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ [i]
2) سعید بن ابی الفتح بن الحسن القمی می گوید: من دچار مرضی شدم که پدرم مرا به بیمارستان برد و پزشکان بعد از بحث و بررسی گفتند که شفای این مرض فقط در دست خداست. من محزون و با قلبی شکسته برگشتم و به کتابی از کتابهای پدرم دست یافتم که پشت آن نوشته شده بود که امام صادق(ع) از پدرانش(ع) و آنها از حضرت رسول اکرم(ص) نقل کرده اند که فرمود: هر کس مرضی داشته باشد و بعد از نماز صبح چهل مرتبه این ذکر را بگوید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم و بعد با دستش بر آن بمالد خداوند تعالی آن مرض را بر می دارد و شفا می دهد.
عبادات، بسیار متنوّع و مختلف است. چند مورد از اين عبادات، سرآمد عبادات دیگر است. امام باقر(ع) در حديثي ميفرمايند:
«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَة»(۱)
اسلام بر پنج پايه استوار است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت.
کمال معنوی در حج
فلسفهی حج چيست كه خداوند ما را به آن دعوت كرده است؟
﴿وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً﴾(۲)
مسلمانان، بهوسيلهی حضرت ابراهيم(ع)براي انجام فريضهی حج، دعوت شدهاند تا به كمال برسند. انسان براي رسيدن به كمال، بايد دورهی خاصّ ببيند.
انسانها در امور مادي، با حيوانات وجوه مشتركي دارند و با آنها شريك هستند. امتيازي که در انسانها هست و در حيوانات وجود ندارد، اين است كه انسان مي تواند به «كمالِ معنوي» برسد، ولي حيوانات در جا مي زنند؛ يعني قابليّت كمال و تعالی و افزایش درجه و مقام معنوي را ندارند.
دانشمندان بزرگ و علمای اسلامی، از قرآن و روايات استفاده كرده اند كه «کمال» انسان در چيست. اگر بلاتشبيه، خداوند را دريا و انسان را قطره فرض كنيد، تفاوت بين قطره و دريا چيست؟ قطره محدود و دريا نامحدود است. وقتي قطره به كمال ميرسد كه به دريا وصل شود. بشر، بسیار ضعيف و محدود است. قرآن شریف مي فرمايد:
- منبع
۱ - مقدمه
[ویرایش]
امروزه، در تمام جوامع دنیا معمول است که گروهی از خبرهها و آگاهان جامعه در مجالسی به نام مجالس قانونگذاری مینشینند و قوانینی را برای اداره جوامع بشری و پیشرفت و وقای آن وضع میکنند. همه آنها بدون استثنا مصالح و مفاسد هر کار و هر برنامهای را در نظر میگیرند و پس از اطمینان به وجود مصالح و عدم مفسده، یا ترجیح مصالح بر مفاسد، آن قانون را وضع میکنند.
گاه روزها و ماهها در کمیسیونها و سپس در مجالس قانونگذاری، مسائل زیر و رو میشود تا به نتیجه مطلوب برسند. همه آنها مدعیاند که مصالح جامعه و مردم را در نظر میگیرند، نه مصالح شخص یا گروه یا حزب خود را؛ هر چند ممکن است در این ادعا صادق نباشند، هیچگاه در هیچ کشوری قانونی بدون پیمودن مراحلی که ذکر شد وضع نمیشود.
البته، ممکن است در عمل مشکلات غیرقابل پیشبینی - به سبب محدود بودن علم و آگاهی انسانها - بروز کند که بلافاصله سعی میکنند با افزودن یک یا چند تبصره بر قانون سابق، آن را برطرف سازند و اگر با افزودن آن تبصرهها باز مشکلات حل نشد و قانون در مسیر مصالح جامعه قرار نگرفت آن را لغو و ابطال میکنند.
حال سخن در این است که آیا قوانین دینی و اوامر و نواهی الهی همینگونه است؟ یعنی تابع مصالح و مفاسدی است که به بندگان باز میگردد. هر چند در اینجا پشتوانه تشخیص مصالح و مفاسد علم بیپایان خداست که هیچ خطا و اشتباهی در آن نیست! و آیا حق داریم فلسفه احکام را پیگیری کنیم و آیا آگاهی بر آن، آثار مثبتی در بسیج افکار و ارادهها در جهت امتثال این اوامر و نواهی دارد؟
به اعتقاد ما پاسخ تمامی این سؤالها مثبت است. هم اوامر و نواهی الهی و قوانین دینی تابع مصالح و مفاسد است و هم حق داریم به جستجوگری در این زمینه بپردازیم و هم آگاهی بر آنها اثر بسیار مثبتی در منطقی جلوه دادن احکام دینی و ایجاد انگیزه برای امتثال دارد؛ ولی شگفتآور اینکه جمعی از دانشمندان (اشاعره) تمام این مراحل سهگانه را انکار کردهاند که در این بحث، شرح آن همراه با پاسخهای لازم را مطالعه خواهید فرمود.
۲ - تعریف فلسفه
[ویرایش]
احکام آنچه در این زمینه به نظر میرسد این است که مراد از «فلسفه احکام» همان حکمتها و مصالح و مفاسدی است که احکام الهی بر محور آن دور میزند.
به عبارتی، مراد ما از علت و فلسفه در اینجا همان حکمتهاست و به تعبیر دیگر مصالح و مفاسدی است که در دستورهای شارع مقدس اسلام «جلب المنفعه و دفع المضره» معرفی شده است نه اینکه مراد از فلسفه و علت و سبب، آن عناوین و علل و اسباب حقیقی باشد که در علوم طبیعی و فلسفی مطرح شده است. لذا، در کتب اصولی پیروان اهل بیت و تصریح شده است که مصالح و مفاسد به منزله علل الاحکام است.
[۱]
دانشمندان علم اصول «علت» را با تعاریف گوناگون معرفی کردهاند ولی به نظر ما «علت» آن چیزی است که علامت و نشانه روشنی برای حکم بوده باشد، مانند «اسکار» {= مست کردن} که علامت و نشانه تحریم خمر است، در سخن خداوند که میفرماید: «از آن اجتناب کنید.» در نتیجه، در هر زمان در هر چیز آشامیدنی این علامت تحقق یابد، آن چیز را مساوی با حکم خمر میدانیم و آن را حرام میشماریم.