تقوا
آیات اخلاقی احادیث اخلاقی فضایل اخلاقی رذایل اخلاقی اصطلاحات اخلاقی عالمان اخلاق منابع اخلاقی قرآن • نهج البلاغه • مصباح الشریعة • مکارم الاخلاق • المحجة البیضاء • مجموعه ورام • جامع السعادات • معراج السعادة • المراقبات |
تقوا، اصطلاحی اخلاقی به معنای خویشتنداری در اطاعت از دستورات الهی و دوری از گناهان است. قرآن تقوا را شرط نجات از آتش جهنم و قبولی اعمال دانسته که موجب نزول برکات بر شخص و رهایی او از گرفتاریها در دنیا میشود. تکرار پُرشمار این واژه در قرآن و روایات از جایگاه بالای آن حکایت میکند.
علاوه بر احادیث فراوانی که به این موضوع پرداختهاند، خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه مشهور به خطبه همام به اوصاف متقین اختصاص دارد.
تقوا درجات مختلفی دارد و ملاک برتری انسانها نزد خدا نیز همین درجات است: دوری از گناهان، دوری از شُبهات، دوری از امور حلال غیرضروری و اشتغال قلب به خدا.
محتویات
معنای لغوی
تقوا، از مصدر وقایه و ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای «حفظ کردن و نگاه داشتن از بدی و گزند» است. گفتهاند این کلمه در اصل «وقوی» بوده که واو آن به تاء تبدیل شده است. اسم فاعل آن، تَقی و مُتّقی به معنای «صاحب تقوا» است.
این کلمه معادل دقیقی در فارسی ندارد و کلمههای معادل هر کدام جنبهای از معنای آن را منتقل میکنند ولی بیشتر آن را معادل واژه «پرهیزکاری» دانستهاند.[۱]
جایگاه تقوا در قرآن و تفاسیر
در قرآن کریم واژه «تقوا» ۱۷ بار و مشتقات آن بیش از ۲۰۰ بار آمده است. از منظر قرآن، فقط اعمال متقیان پذیرفته است و به کاری که بنیان آن براساس تقوا نباشد اعتنایی نمیشود: «اِنَّما یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین».[۲]
قرآن در ضمن بیان بعضی احکام حج به برگرفتن توشه از اعمال نیک فرمان داده و از تقوا به عنوان بهترین توشه یاد میکند: «تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یا أولِی الاَلباب»[۳] همچنین در آیهای دیگر ملاک ارزش انسانها نزد خدا درجۀ تقوای آنها معرفی شده است «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقاکُم اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر».[۴]
کاربردهای چهارگانه
وَمَن یتَّقِ اللَّـهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿۲﴾ وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ ۚ (ترجمه: و هر که تقوا پیشه کند خدا برای او راهی برای بیرونشدن از گرفتاریها قرار خواهد داد و از جایی که گمانش را ندارد روزیاش میدهد.)
بررسی موارد کاربرد این کلمه نشان میدهد که تقوا در قرآن به چند معنا به کار رفته است.
- ابتداییترین معنای این واژه به کاربرد آن در میان عرب پیش از اسلام برمیگردد (که لزوماً معنای دینی یا اخلاقی نداشته است) و به این معناست که شخص میان خود و چیزی که از آن میترسد، حایل و مانعی مادّی قرار دهد تا از گزند آن حفظ شود[۵] تعابیر «سَرابیلَ تَقیکُمُ الْحَرَّ»[۶] و «لِباسُ التَّقْوی»[۷] ناظر به این معناست.
- معنای دیگر تقوا در قرآن، ترس از خدا، یا به تعبیر دقیقتر، ترس از قهر یا عذاب اوست که ممکن است شخص گناهکار در حیات دنیوی یا اخروی بدان دچار شود.[۸] این ترس آمیخته به احترام، محصول آگاهی در برابر قدرت و عظمت خداوند است و با ترس معمولی تفاوت دارد[۹] و در حوزه معناییای قرار دارد که مفاهیمی چون خوف و خشیت با آن همردیف و هممعنایند.[۱۰]
- سومین معنای تقوا در قرآن، رعایت اوامر و نواهی خداوند[۱۱] یا به تعبیر دیگر، عمل به طاعت و ترک گناه است.[۱۲] این معنا، در کنار تقوا به معنای «خداترسی»، آشکارترین معنای تقوا در قرآن است.
- چهارمین معنای تقوا حاکی از نوعی حالت قلبی و ملکۀ نفسانی است. حصول این معنا، منوط به تبعیت از اوامر و نواهی خداوند و مداومت بر آن است تا به اصطلاح عالمان اخلاق، آن حال به ملکه (در عرفان: «مقام») تبدیل شود. به این ترتیب، عمل به طاعت و اجتناب از معصیت، شرط لازم برای رسیدن به تقواست. تعبیر «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» یا «لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» در پایان آیاتی که احکام و حدود الاهی را بیان میکنند بر این معنا دلالت دارد.[۱۳]
البته معانی مذکور با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند و منظومه تقوا را تشکیل میدهند؛ به این معنا که ترس از عذاب خداوند (معنای دوم)، موجب رعایت اوامر و نواهی او (معنای سوم) میشود و شخص به این وسیله، میان خود و قهر و عذاب الهی سپری قرار میدهد (معنای اول) و تبعیت از اوامر و نواهی خداوند رفته رفته موجب میشود که تقوا در قلب مؤمن ملکه شود (معنای چهارم).
آثار و لوازم تقوا
از مهمترین مفاهیم خویشاوند و همردیف با تقوا در قرآن، ایمان است. همنشینی این دو واژه در بسیاری از آیات،[۱۴] از استلزام میان این دو مفهوم حکایت میکند و نشان میدهد که تقوا از لوازم ایمان است. برخی از مفسران نیز ایمان را یکی از معانی تقوا در قرآن دانستهاند.[۱۵]
بخشیده شدن گناهان، امان یافتن از آتش دوزخ و رهایی از خوف و حزن از آثار تقوا در حیات اخروی است.[۱۶] همچنین وعده رهایی و رستگاری برای متقین بارها و بارها در قرآن آمده است: «وَ یُنَجِّی اللّهُ الَّذینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لایمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ»[۱۷]؛ «اِنَّ لِلْمُتَّقینَ مَفازًا».[۱۸]
از مهمترین آثار دنیوی تقوا، هدایت یابی (اهتداء) است.[۱۹] علامه طباطبایی[۲۰] درباره نسبت هدایت و تقوا مینویسد که متقین مشمول دو گونه هدایتاند: هدایت قبل از تقوا که محصول فطرت سلیم است و بر اثر آن انسان به تقوا روی میآورد و هدایت بعد از تقوا که هدایتی است به واسطه تبعیت از قرآن و وعده خداوند و پاداشی از جانب او.
برخی دیگر از آثار تقوا در حیات دنیوی انسان عبارتاند از: نجات از عذاب الاهی،[۲۱] یافتن بصیرت در برابر وسوسههای شیطان و در پی آن اجتناب از گناه،[۲۲] کسب قوه تشخیص و تمیز حق از باطل،[۲۳] باز شدن گره مشکلات زندگی و کسب روزی از جایی که گمانش نمیرود،[۲۴] و آسان شدن امور.[۲۵]
علامه طباطبایی[۲۶] تقوا را شرط تفکر صواب دانسته و معتقد است که توفیق انسان در کسب معارف حقیقی و علوم نافع در گرو اصلاح اخلاق و کسب فضایل انسانی، یعنی همان تقواست.
توصیه به تقوا در آیات بسیاری از قرآن کریم تکرار شده است، اما دو آیه از نظر تأکید و وسعت و شمول حکم، از اهمیت ویژهای برخوردارند: آیه ۱۰۲ سوره آل عمران، مؤمنان را به تقوای خداوند، آنگونه که حقِ تقوای اوست، توصیه کرده است: «... اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِه»، و آیه ۱۶ سوره تغابن، به مؤمنان امر کرده تا جایی که میتوانند تقوا بورزند: «فَـاتَّقُوا اللّهَ مَااسْتَطَعْتُمْ».
در مجموع، مفهوم تقوا اهمیت و منزلت ویژهای در قرآن کریم دارد. در آیۀ ۱۳ سوره حجرات آمده که گرامیترین شما نزد پروردگار، باتقواترین شماست و بدین ترتیب، تقوا موجب برتری انسانی بر انسان دیگر نزد خداست. خداوند، متقین را دوست دارد[۲۷] و یار و مددرسان آنهاست.[۲۸] پیامبران همواره دو چیز را از مردمان خواستهاند: تقوا نسبت به خداوند و تبعیت از رسول او.[۲۹]
تقوا در روایات
وَرَعُ الْمُؤْمِنِ یظهَرُ فی عَمَلِهِ، وَرَعُ الْمُنافِقِ لا یظهَرُ إلاّ عَلی لِسانِهِ (ترجمه: پرهیزکاری مؤمن در رفتارش آشکار میشود و پرهیزکاری منافق جز در زبانش ظاهر نمیشود.)
وجه اخلاقی تقوا در احادیث و روایات آشکار است. در سخنان امام علی(ع) تقوا در رأس اخلاق نیکو معرفی شده است.[۳۰] صبر و حلم، صله رحم، امانتداری، دوری از حسد، حقگویی ولو به زیان گوینده، عدالت،[۳۱] صدق گفتار، وفای به عهد، دوری از بخل و تفاخر، مهربانی با ضعیفان، بخشش نیکو، حُسن خُلق، و پیروی از علمی که موجب تقرب به خداوند شود از ویژگیهای اهل تقوا شمرده شده است.[۳۲] اهل تقوا کمترین بهرهمندی را از دنیا دارند و بیشترین بهره و فایده را به دیگران میرسانند.[۳۳] محاسبه نفس از دیگر صفات متقین است که در احادیث بارها بر آن تأکید شده است.[۳۴]
امام صادق(ع) در ذکر آثار تقوا فرمود: اگر انسان از خدا بترسد، همه از او میترسند و اگر از خدا نترسد، از هر چیزی خواهد ترسید.[۳۵] در همین حدیث آمده است که خداوند هرکس را از ذلت معاصی به عزت تقوا برساند، بدون ثروت غنیاش میگرداند، بدون خاندان و عشیره عزتش میبخشد و بدون انیس و همنشین او را از وحشت تنهایی به در میآورد. از امام علی(ع) نقل شده که تقوا حق خداوند بر آدمیان است و رعایت آن موجب حق آدمیان بر خداوند. برای کسب تقوا از خداوند یاری بجویید و از تقوا در برابر عقاب خداوند یاری بطلبید.[۳۶]
خطبه همام
در میان روایات مربوط به تقوا، خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه مشهور به خطبه هَمّام از حیث بیانِ شیوا و مفصّل و دقیقِ فضائل دینی و اخلاقی متقین کاملاً ممتاز است.[۳۷]
در این خطبه یکی از یاران حضرت، به نام هَمّام، از ایشان خواست که متقین را چنان برایش وصف کند که گویی آنها را میبیند. امام ابتدا در دادن پاسخ درنگ کرد و همّام را به تقوا و احسان سفارش فرمود، اما نهایتاً با اصرار او به بیان احوال و اوصاف متقین پرداخت: متقین در دنیا اهل فضیلتاند، سخن به صواب میگویند، شیوهشان اعتدال و مشی آنان تواضع است، دیده بر حرام میبندند و گوش به علم سودمند میسپارند، در سختی و بلا چناناند که در آسایش و راحتی، خدا چنان در نظرشان بزرگ است که غیر او را کوچک میبینند، تَنِشان نحیف و نیازهایشان اندک و نفْسشان عَفیف است، بیننده آنان را بیمار و گیج و دیوانه میپندارد و حال آنکه بیمار یا دیوانه نیستند بلکه امر عظیمی با جانشان آمیخته و عقل و هوش از ایشان ربوده است، از اعمال اندک خویش خرسند نیستند و عمل بسیار خود را بسیار نمیپندارند، نفس را متهم میدارند و به رغم نیکوکاریشان نگران اعمال خویشند، اگر در ستایش ایشان چیزی گفته شود از آن سخن میترسند و با خود میگویند «من به خویش از دیگری آگاهترم و خداوند به من از من آگاهتر است»، به آنچه باقی و زوالناپذیر است امیدوارند و از آنچه فانی است دل بریدهاند، آرزوهایشان کوتاه و خطاهایشان اندک و نفسشان قانع و خوراکشان مختصر و خشمشان خاموش و شهوتشان مرده است، بیتکلف و آسانگیرند. به سبب دشمنی با کسی ستم و به سبب دوستی با دیگری گناه نمیکنند، از دست خویش در رنج و مردم از ایشان آسودهاند، اگر از کسی دوری کنند از سر کبر نیست و اگر به کسی رو کنند از روی مکر و خدعه نیست.
درجات سه گانه تقوا
در حدیثی از امام صادق(ع) مراتب سهگانه تقوا اینگونه بیان شده است:
- تقوای عام یعنی ترک محرمات که ناشی از خوف عذاب جهنم است؛
- تقوای خاص یا «تَقْوی مِنَ اللّه» که عبارت است از اینکه شخص نه تنها محرّمات بلکه شُبَهات(کاری که احتمال حرام بودن دارد) را نیز ترک کند؛
- تقوای خاص الخاص یا «تَقْوی بِاللّهِ فی اللّه»، مرتبهای است که شخص نه تنها شبهات بلکه (بعضی از) امور حلال را نیز ترک میکند.[۳۸]
در منابع شیعه و سنّی از پیامبراکرم نقل شده است که هیچ بندهای در زمره متقین نمیآید مگر اینکه کاری را که اشکالی (= گناهی) در آن نیست، از ترس آنکه مبادا اشکالی در آن باشد، فرو گذارد.[۳۹] همین مضمون در احادیث دیگری، در سخنان پیامبراکرم و ائمه، در تعبیر «دوری از شبهات» دیده میشود.[۴۰] به نظر میرسد دامنه معنایی تقوا که در قرآن به معنای «عمل به واجبات و ترک محرّمات» بوده در احادیث بسط یافته، «ترک شبهات» را نیز شامل شده است.
تقوا در کلمات عارفان
در عرفان، تقوا از مقدمات و ارکان سلوک است و سالک کسی است که حتی به امور مُباح نیز بسیار نپردازد و در همه احوال، اشارت «دَع ما یُریبُکَ الی ما لا یُریبُک» (امر بیشبهه را انجام ده و دست از امور شبههناک بدار) را پیش چشم داشته باشد.
در کتاب شرح التعرف[۴۱] آمده است که اصل تقوا، ترسیدن و پرهیز کردن است و البته هر دو اینها به یک معنا باز میگردد، زیرا «هرکس از کسی بترسد، از خلاف او... حذر کند». غزالی[۴۲] معنایی را که علما برای تقوا گفتهاند، با معنایی که در احادیث نبوی آمده است، جمع کرده میگوید: تقوا دوری کردن از هر آن چیزی است که برای دین انسان مضر باشد، مثل بیماری که باید از هرگونه خوردنی یا نوشیدنی مضر اجتناب کند. این تمثیل را خواجه نصیرالدین طوسی[۴۳] نیز آورده است. این تمثیل از ارتباط حقیقی، و نه اعتباری، میان اوامر و نواهی خداوند و قرب و بعد (یا پاداش و عقاب) حکایت میکند.
مراتب تقوا در عرفان
مراتب تقوا در نظر ابن عربی، متناظر با معنای آن نزد وی، به چارچوب مفهومی این نظام عرفانی نزدیک میشود: تقوای عام، پرهیز از محرمات و مکروهات است و تقوای خاص، پرهیز از اینکه سالِک اعمالش را به خویش نسبت دهد و تقوای اخص، آن است که در کنار وجود حق از وجود غیر سخن نگوید.[۴۴]
برای تقوا انواعی نیز ذکر شده است:
- تقوای زبان که پرداختن به ذکر پروردگار و رها کردن مدح غیر اوست؛
- تقوای ارکان که انتخاب اطاعت خداوند بر خدمت هرچه فناپذیر است؛
- تقوای جَنان که اختیار محبت خداست و دل نبستن به هر آنچه و هر آنکه زوال یابنده است.[۴۵]
تقوا نزد عارفان در بالاترین درجه، به معنای اتّقا (حذر کردن) از غیر خداست، درست بر خلاف صورتِ ظاهر آن (اتقوا اللّه)، و نیز دوری از هر آنچه سالک را از خدا دور میکند، به این معنا که دل او با غیر حق شاد نگردد و آرام نگیرد.[۴۶]
همچنانکه در تفسیری منسوب به امام جعفر صادق(ع) آمده است که هرکس از گناهان تقوا پیشه کند، مأوایش بهشت آسوده و پرنعمت است و هرکس از خداوند تقوا بورزد، حجابها و پردهها از پیش رویش کنار میرود چنانکه حق را در تمام احوال مشاهده میکند.[۴۷] همچنین گفتهاند که تقوا یعنی پرهیز از دنیا و آخرت و هرچه جز خداست.[۴۸]
پانویس
- برای اطلاع بیشتر رک: ده گفتار از استاد شهید مطهری، گفتار تقوا
- سوره مائده/۲۷
- سوره بقره/۱۹۷
- حجرات/۱۳
- ایزوتسو، ۱۳۶۱ش، ص۳۰۵
- جامههایی که شما را از گرما حفظ میکند؛ نحل: ۸۱
- اعراف: ۲۶
- طبرسی، ج ۳، ص۲۴۰، ذیل مائده: ۲، ج ۷، ص۱۱۳، ذیل حج: ۱
- ایزوتسو، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۴
- نور: ۵۲؛ انبیا: ۴۸ـ۴۹؛ طبرسی، ج ۸، ص۷۶۹، ذیل زمر: ۱۶
- المیزان، ج ۵، ص۱۶۳
- طبرسی، ج ۱، ص۱۱۸، ج ۲، ص۸۲۳؛ طباطبائی، ج ۱۹، ص۲۱۸
- برای نمونه رجوع کنیدبه بقره: ۱۸۷؛ انعام: ۱۵۳
- از جمله در سورههای بقره: ۱۰۳؛ اعراف: ۹۶؛ محمد: ۳۶.
- فخررازی، ج ۲، ص۲۱؛ صدرالدین شیرازی، ج ۱، ص۲۱۷.
- اعراف: ۳۵؛ انفال: ۲۹؛ مائده: ۶۵
- خدا پرهیزگاران را به سبب راه رستگاری که در پیش گرفته بودند میرهاند. به آنها هیچ بدی نرسد و از اندوه دور باشند؛ زمر: ۶۱
- پرهیزگاران را جایی است در امان از هر آسیب؛ نبأ: ۳۱؛ نیز رجوع کنیدبه بقره: ۵؛ آل عمران: ۱۳۰؛ مائده: ۱۰۰
- بقره: ۲
- ج ۱، ص۴۴
- فصّلت: ۱۸
- فراء، ج ۱، ص۴۰۲؛ طبرسی، ج ۴، ص۷۹۰، ذیل اعراف: ۲۰۱
- طبرسی، ج ۴، ص۸۲۵، ذیل انفال: ۲۹
- طباطبائی، ج ۱۹، ص۳۱۴، ذیل طلاق: ۲ـ۳
- طلاق: ۴
- ج ۵، ص۲۶۹ـ۲۷۰
- آل عمران: ۷۶؛ توبه: ۴، ۷
- جاثیه: ۱۹
- شعراء: ۱۰۸، ۱۱۰؛ زُخرُف: ۶۳
- نهج البلاغه، حکمت ۴۱۰
- کلینی، ج ۲، ص۱۴۷، ۳۰۶، ج ۵، ص۳۸، ۱۳۳؛ورّام، ج ۱، ص۱۲؛مجلسی، ج ۶۷، ص۲۸۸؛نوری، ج ۹، ص۱۰۸، ج ۱۱، ص۲۸۸
- بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۸۲
- کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۳۳
- وسایل الشیعه،ج ۱۶، ص۹۸
- حرّ عاملی، ج ۱۵، ص۲۴۱
- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱
- رجوع کنیدبه نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳؛برای شرحی مبسوط از این خطبه رجوع کنیدبه سروش، ۱۳۷۱ش
- قال الصادقعلیهالسلام: «التقوی علی ثلاثة اوجه تقوی باللَّه و هو ترک الحلال فضلاً عن الشبهة و هو تقوی خاص الخاص و تقوی من اللَّه و هو ترک الشبهات فضلاً عن الحرام و هو تقوی الخاص و تقوی من خوف النار و العقاب و هو ترک الحرام و هو تقوی العام» بحارالانوار، ج ۶۷، ص۲۹۵
- ابن ماجه،ج ۲، ص۱۴۰۹؛ترمذی، ج ۴، ص۶۳۴؛ورام، ج ۱، ص۶۰؛مجلسی، ج ۶۷، ص۲۹۶
- رجوع کنیدبه نهج البلاغه، خطبه ۱۶؛ورام، ج ۲، ص۶۲، ۳۰۵؛نوری، ج ۱۱، ص۲۶۴
- ج ۳، ص۱۲۷۵
- ص۶۰
- رجوع کنیدبه ص۴۰
- پارسا، ص۱۸۲ـ۱۸۳
- کمال الدین خوارزمی، ص۱۳۵
- مستملی، ج ۳، ص۱۲۷۶؛قشیری، ص۱۰۵؛اسنوی، ج ۲، ص۲۴۹
- سلمی، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش، ج ۱، ص۵۹
- ابرقوهی، ص۴۵۵
منابع
- قرآن کریم
- نهج البلاغه
- ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش؛
- ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش؛
- ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت (بی تا.)؛
- ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴؛
- ابن عربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، (بی تا.)؛
- ابن عطا، تفسیر ابی العباس بن عطاء، در نصوص صوفیة غیرمنشورة، چاپ پل نویا، بیروت: دارالمشرق، ۱۹۷۳؛
- ابن ماجه، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
- ابن منظور، لسانالعرب، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
- احمد نقشبندی خالدی، جامع الاصول، ج ۲: الطرق الصوفیة، چ
- https://fa.wikishia.net/view/%D8%AA%D9%82%D9%88%D8%A7