FarhangYar فرهنگ‌یار
  • قرآن و عترت
    منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسین سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت زینب سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت رقیه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه قرآن منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت محمد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت فاطمه سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام علی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسن مجتبی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام زین العابدین سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام محمد باقر سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام جعفر صادق سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام موسی کاظم سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام رضا سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام محمد جواد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام هادی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسن عسکری سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام مهدی سلام الله علیه
  • ولایت فقیه
    منظرگاه مدیریتی بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی رحمت الله علیه منظرگاه مدیریتی رهنمودهای مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامه حفاظاته اصول دین عدل اصول دین. معاد احکام دین. نماز احکام دین. روزه احکام دین. حج احکام دین. تولا و تبرّا اصول دین. توحید احکام دین. زکات احکام دین. جهاد احکام دین. امر به معروف و نهی از منکر رذائل اخلاقی فضائل اخلاقی اصول دین نبوت احکام دین خمس اصول دین امامت
  • مناسبتها
    ماه های شمسی ماههای قمری خانواده در اسلام احکام حلال و حرام و مستحبات و مکروهات فرهنگ مدیریت و کارکنان احکام و قوانین مختلف دین و شریعت اسلام منظرگاه مدیریتی تعلیم و تربیت فرهنگ اقتصاد عفاف و حجاب
  • پیوندها
    منظرگاه مدیریتی دیدگاه قرآن منظرگاه مدیریتی رفاه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خانواده منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت محمد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی امام حسن مجتبی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی ادبیات عطر بهار میز نظریه پرداری فرهنگ یار جوانان نماد شور و نشاط نگاه پر نور پای میز اندیشه اخلاق تعلیم و تربیت شخصیت و کرامت انسانی اصول و مبانی نقد و تبلیغ راه یافتگان منظرگاه مدیریتی مهدی منتظران منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی حضرت زینب سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام علی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی حضرت خدیجه سلام الله علیها
  • حوزه دین
    پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنه ای منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید علم الهدی منظرگاه مدیریتی ثقلین منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید ابراهیم رئیسی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حائری شیرازی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مصباح یزدی بنیاد فارس المومنین منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مکارم شیرازی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد مسعود عالی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد شهاب مرادی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید علی سیستانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد پناهیان منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حسین انصاریان منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله علی صافی گلپایگانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله علوی گرگانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله وحید خراسانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حاج شیخ علی فروغی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله عبدالنبی نمازی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله محمد جواد لنکرانی منظرگاه مدیریتی در راه حق منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مبشر کاشانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله شیخ حسین امامی نیای کاشانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مجتهد تهرانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید رضی موسوی شکوری منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله بهجت منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید عباس موسوی مطلق منظرگاه حضرت آیت الله حاج شیخ محمد صالح کمیلی خراسانی کتابخانه مجلس شورای اسلامی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد محمد علی جاودان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد محمد محمدی مرکز تحقیقات اسلامی شورای اسلامی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید حسن خمینی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد عبدالحسین بابائی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله شوشتری منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید حسن آملی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید محمد تقی مدرسی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله عباس محفوظی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله جعفر سبحانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله جعفر سبحانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله صافی گلپایگانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله مکارم شیرازی پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله امام خمینی رحمت الله علیه منظرگاه مدیریتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنه ای پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامة حفاظاته
  • رساله احکام دین
    رساله حضرت آیت الله سید علی خامنه ای رساله حضرت آیت الله فاضل لنکرانی رساله حضرت آیت الله بهجت رساله حضرت آیت الله سید حسینی سیستانی رساله احکام مراجع سایت انهار رساله حضرت آیت الله مظاهری رساله حضرت آیت الله جعفر سبحانی
  • کتابخانه
    کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران کتابخانه تخصصی فرهنگستان هنر کتابخانه تخصصی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام کتابخانه تخصصی وزارت امورخارجه کتابخانه تبیان کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران کتابخانه نور کتابخانه تخصصی دانشگاه ادیان و مذاهب کتابخانه تخصصی فقه واصول کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی امیرکبیر کتابخانه ادبیات پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه های ایران کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی شریف کتابخانه دانشگاه پیام نور سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه ملی کتابخانه احادیث شیعه پایگاه مجلات تخصصی نور بزرگترین پایگاه قرآنی جهان اسلام جامع الاحادیث نور


رابطه جامعه توحیدی و عدالت اجتماعی در کلام امام رضا (ع)


عدالت از اوصافی است که همه چیز در عالم هستی قابلیت اتصاف به آن را دارد. حقیقت و مفهوم عدالت هم در مورد خدا و افعال او و همچنین در مورد نظام هستی و به طور خاص، در مورد انسان و افعال فردی و اجتماعی او مطرح است. عدالت معیار و میزان حقیقت و حقانیت اشیاء و افعال به شمار می آید. از جمله اموری که متصف به صفت عدالت می شود «اجتماع و جامعه» است، یعنی همان گونه که انسان به عنوان یک شخص متصف به صفت عدالت می شود و او را «عادل»، می نامیم، جامعه و اجتماع نیز قابلیت اتصاف به صفت عدالت را دارد و آن را «جامعۀ عادلانه» و یا «اجتماع و جامعۀ عدالت محور» نام گذاری می کنیم. آنچه محور این نوشته را تشکیل می دهد، تبیین توصیفی-تحلیلی رابطۀ جامعۀ توحیدی با عدالت اجتماعی در پرتو کلام امام رضا(ع) است. ثمرۀ این پژوهش این است که اساس و مبنای عدالت اجتماعی در نگاه امام رضا(ع) حقیقت توحیدی است و تنها راه برپایی عدالت اجتماعی، شکل گیری جامعۀ توحیدی و پیاده کردن احکام و دستورات الهی و پایبند بودن افراد جامعه به آن است.

 

منبع : دوفصلنامه پژوهش های اجتماعی اسلامی، پاییز و زمستان 1400 - شماره 124 , کریم زاده، رحمت الله , استادیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی نوع مطلب : بازنشر

مقدمه

یکی از مباحث بنیادی و مهمی که دایرۀ شمولش عمده مباحث را در حوزۀ نظر و عمل دربر می گیرد مسئلۀ عدالت است. می توان گفت که تمام اشیاء و اشخاص در عالم هستی قابلیت اتصاف به عدل و عدالت را دارند. از جمله اموری که متصف به صفت عدالت می شود «اجتماع و جامعه » است. یعنی همان گونه که انسان به عنوان یک شخص متصف به صفت عدالت می شود، جامعه و اجتماع نیز قابلیت اتصاف به صفت عدالت را دارد. آنچه اساس این پژوهش را تشکیل می دهد، تبیین توصیفی -تحلیلی رابطۀ جامعۀ توحیدی با عدالت اجتماعی در کلام امام رضا(ع) می باشد. فرضیۀ این پژوهش بر این است که جامعۀ عادلانه و عدالت اجتماعی بر جامعۀ توحیدی استوار است و مستفاد از کلام امام رضا(ع) آن است که تا جامعه شکل توحیدی و صبغۀ الهی پیدا نکند و دستورات و احکام الهی در تمام زوایای جامعه پیاده نشود، عدالت به معنای واقعی تحقق پیدا نمی کند. تحقق عدالت، چه فردی و چه اجتماعی، در گرو همه گیر شدن اعتقاد به توحید الهی و ملتزم شدن به آن در مقام نظر و عمل است. برای روشن شدن این امر، لازم است به مسائل زیر پرداخته شود:

1. جامعۀ توحیدی و نحوۀ شکل گیری آن؛

2. جامعۀ عادلانه و راه استقرار عدالت در آن؛

3. ارتباط جامعۀ توحیدی و عدالت اجتماعی در سخنان امام رضا(ع)؛

4. نقش امام در تشکیل جامعۀ توحیدی و استقرار عدالت در کلام امام رضا(ع)؛

5. بنیان عدالت اجتماعی در گفتار امام رضا(ع).

1- جامعۀ توحیدی و نحوۀ شکل گیری آن

در بحث فلسفۀ حق، این سؤ ال مطرح است که آیا فرد ذی حق است یا اجتماع یا هر دو؟ و اگر هر یک، حق خاص خود را دارند، در صورت تعارض میان حق فرد و حق اجتماع، کدام یک مقدم هستند؟

طرفداران اصالت فرد معتقدند که فقط فرد حق دارد، نه جامعه. طرفداران اصالت جامعه بر این عقیده اند که فقط جامعه حق دارد، نه فرد.

شهید مطهری بر این عقیده است که هم فرد حق دارد و هم جامعه؛ چرا که هر یک از آنها از واقعیتی خاص برخوردارند. از نظر ایشان جامعه امر حقیقی است و فقط مجموعه ای از افراد نیست، بلکه جامعه یک مرکب حقیقی است که روح و حیات خاص خود را دارد.

از آنجا که اجتماع امری اصیل و دارای حیات است، اسلام برای آن حق قائل است. علاوه بر آن، مقررات و احکام اسلامی بر همین اصالت داشتن جامعه و اجتماع، پایه گذاری شده است؛ یعنی تنها جنبۀ فردی ندارد و نمی گوید فرد هیچ ارتباطی با افراد دیگر ندارد؛ بلکه برای اصلاح فرد که «جزء» هست، اصلاح «کل » را لازم می شمارد و هر فردی به خاطر خودش هم که هست مسئول آن کل و آن جمع است (مطهری، 1372: 21 /420).

علامه طباطبایی اجتماع را دارای شخصیت و عمر می داند و بر اساس آیۀ شریفه ﴿وَلِکلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلا یسْتَقْدِمُونَ﴾ (اعراف / 34)، می گوید: اجتماع دارای، بیماری و سلامت، سعادت و شقاوت و شرکت در مسؤلیت است (طباطبایی، 1390: 4 /96).

از سوی دیگر، انسان موجودی فطرتا اجتماعی است و طبیعت انسان به گونه ای آفریده شده است که به تنهایی نتواند نیازهایش را برآورده سازد، لذا به محیط و انسان های دیگر رجوع می کند (مطهری، 1373: 13 / 726)، انسانی که فطرتا اجتماعی است دارای دو دسته نیاز است: ثابت و متغیر و او برای تأمین این نوع نیازها، محتاج به یاری همنوعانش می باشد و به تنهای نمی تواند نیازهایش را رفع نماید (مطهری، 1372: 21 / 326)، رفع این نوع نیازهای انسان مستلزم شکل گیری اجتماع و تعاملات اجتماعی است و این غریزه در حوزۀ اموری طبیعی و احساس فطری در حوزۀ امور ماورای طبیعی در همۀ انسان ها به نحو یک سان وجود دارد (طباطبایی، 1372: 2 /436)، این احساس نیاز یک امر فطری و حقیقی و واقعی است و اختصاص به نیازهای مادی ندارد، بلکه نیازهای معنوی را نیز دربر می گیرد. اساسا، انسان موجودی است که حکمت آفرینش او در بستر جامعه معنی پیدا می کند. اگر رابطۀ یک فرد با دیگر افراد مورد ملاحظه قرار نگیرد، ایجاد نسل و حفظ و بقای آن به لحاظ تکوینی معنا پیدا نمی کند. نادیده انگاشتن جامعه و اجتماع، وجود عمدۀ مسائل اعتقادی و عملی، اعم از شرعی (تکلیفی و وضعی)، و اخلاقی را بی مورد می سازد. تعاملات اخلاقی با دیگران در بستر جامعه و روابط با دیگر افراد، چه خانواده و چه جامعه، موضوعیت پیدا می کند. اینکه در امور اخلاقی، از جمله نسبت به حسن اخلاق، سفارش و تأکید فراوان بر رعایت آن می شود، اساسا در ارتباط و تعامل با دیگران و برای حفظ سلامت و روان جامعه است. امام رضا (ع) به نقل از رسول خدا(ص) می فرماید: «أَقْرَبُکمْ مِنِّی مَجْلِساً یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُکمْ خُلُقاً وَ خَیْرُکمْ لِأَهلِهِ» یا در سخنی دیگر به نقل از رسول خدا(ص)، می فرماید: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُکمْ بِأَهْلِی » (ابن بابویه، 1378: 2 /38).

بدیهی است تا زمانی که پای طرف مقابل در میان نباشد، حسن و قبح و رذیلت و فضیلت اخلاقی مطرح نخواهد شد. زیرا بسیاری از مسائل اخلاقی مربوط به امور نفسانی است، و تا زمانی که این امور نفسانی ظهور و بروز پیدا نکند، متصف به رذیلت و یا فضیلت نمی شود. بروز و ظهور آنها در تعامل با دیگران است. به عنوان مثال، «حسد » زمانی متصف به قبح می شود که نسبت به دیگران ابراز شود، و گر نه تا زمانی که ابراز نشده است، اتصاف به قبح پیدا نمی کند. پس می توان گفت که تمام مسائل و احکام اخلاقی از این قبیل هستند.

همچنین تکالیف شرعی، اعم از عبادات و معاملات، جز موارد اندک (امور شخصی)، در نسبت با دیگران ایجاد وظیفه می کند. به ویژه، مسائل مربوط به معاملات که حاکم بر زندگی اجتماعی است. بنابراین، احساس نیاز به غیر در زندگی اجتماعی و داشتن روابط با دیگران و شکل گیری جامعه، یک امر ذاتی و فطری به شمار می آید.

از نگاه فلسفی، فقر وجودی انسان، چه مادی و چه معنوی، اقتضا دارد که به غنی بالذات رجوع کند، اما رجوع انسان به غنی بالذات جهت رفع نیازهای اجتماعی خود از طریق رجوع به هم نوعانش صورت می پذیرد. مراجعه به هم نوعان از این باب است که دیگر موجودات و به ویژه انسان، تجلی و ظهورات حضرت حق به شمار می آیند، و رجوع به آنها در حقیقت رجوع به حق متعالی است.

علامه طباطبایی می گوید: محور تعاملات جامعۀ توحیدی، پیروی از حق است، چرا که هدف اجتماع انسانی تعاون افراد جامعه برای رسیدن به نیازهای مادی و معنوی است، به نحوی که رفع نیازهای مادی اش نه فقط مانع رسیدن به کمالات حقیقی اش محسوب نمی شود، بلکه زمینه رسیدن به لقای الهی را فراهم می کند و جامعه، صرفا با پیروی از حق به این مقام والا می رسد؛ و چون فطرت عقل بر پیروی از حق بنا شده، قوانین اسلامی بر اساس مراعات جانب عقل وضع شده است (طباطبایی، 1390: 4 /101)، بنابراین، غایت مند بودن آفرینش انسان مستلزم تحقق جامعۀ توحیدی است و تا چنین جامعه ای شکل نگیرد و در مقام نظر و عمل، صبغه و رنگ الهی پیدا نکند، انسان به آن غایت حقیقی که رسیدن به قرب الهی باشد، دست نخواهدیافت.

از این رو، امام رضا(ع) وظیفه امام معصوم را در بُعد اجتماعی و سیاسی احکام شرعی، اعم از عبادی و غیر عبادی، چنین تبیین می کند:

«توسّط امام است که نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد به کمال خود می رسد، و فی ء و صدقات وفور می یابد، و حدود و احکام جاری می گردد، و مرزها حفظ و حراست می شود، امام حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام می کند، و حدود او را جاری می نماید و از دین خدا دفاع نموده، با حکمت و موعظۀ نیکو و دلیل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرا می خواند» (ابن بابویه، 1378: 1 /218).

تمام این اموری که امام رضا(ع) از آنها نام می برد، مربوط به جنبۀ اجتماعی و وظایف اجتماعی است. بنابراین، اگر اجتماع از هویت برخوردار نباشد، وجود چنین وظایفی نباید از وظایف اساسی امام شمرده شود (همان).

اسلام تمام انسان ها را به هم ربط می دهد، و انسان ها را با حیوانات مربوط می کند، و هر دو را به جمیع گیاهان و نباتات متّصل می نماید و پس از آن، همه را با جمادات؛ و عالم زیرین را با عالم بالا، و عالم مادّه را به ملکوت، و مقیّد را به مجرّد، و سفلی را به علوی، و جسم را به روح، و همه را به هم ربط می دهد. چنان در این ربط و ارتباط، اختلاط و امتزاج به عمل می آورد که گوئی غیر از وحدت حقّه حقیقیّه چیزی نیست (حسینی طهرانی، 1427: 5 /370).

قرآن کریم می فرماید: ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکمْ تفْلِحُونَ﴾ (آل عمران / 200)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! در کارهایتان شکیبا باشید؛ و نیز شکیبائی و صبرتان را به یک دیگر پیوند دهید، و شکیبائی اجتماعی داشته باشید. و نیز دل هایتان را به هم مرتبط سازید، و نفوس و جان هایتان را با هم ربط دهید؛ یعنی ترابط و پیوند عمومی و اجتماعی داشته باشید و در تقوی و مصونیّت الهی درآئید، به امید آنکه به فلاح و نجات برسید! در حقیقت، فلاح و رستگاری و سعادت و شقاوت انسان در بستر جامعه شکل می گیرد و جامعه در تأمین و تحقق این مفاهیم نقش اساسی دارد.

امام رضا(ع) به نقل از پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: «مَنْ جاءَکمْ یرِیدُ أَنْ یُفَرِّقَ الْجَمَاعَةَ وَ یَغْصَبَ الْأُمَّةَ أَمْرَهَا وَ یَتَوَلَّی مِنْ غَیْرِ مَشُورَةٍ فَاقْتُلُوهُ فَإِنَّ اللَّه عزَّ وَ جلَّ قَدْ أَذِنَ ذَلِک» (ابن بابویه، 1378: 2 /62)، هر کس آمد و خواست میان امّت پراکندگی ایجاد کند و امر جامعه را غاصبانه از روی استبداد بدون مشورت با دیگران به دست گیرد او را بکشید، خداوند عزّوجلّ بدان اذن داده است. این حاکی از آن است که انسجام، اتحاد، بر صراط مستقیم بودن و در مسیر الهی حرکت کردن جامعه تأمین کنندۀ سعادت بشر است.

اسلام به صراحت بر اهمیت پرداختن به جامعۀ توحیدی تأکید می ورزد: ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَأَهْلِیکمْ نَارًا﴾ (تحریم / 6)، چرا که توجه به جامعۀ توحیدی در حقیقت توجه به مظاهر الهی است.

از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که جامعه و اجتماع از هویت برخوردار است و نیاز به شکل گیری آن یک امر فطری است و جامعه است که تعیین و تأمین کنندۀ سعادت و شقاوت بشر است. سعادت انسانی تأمین نخواهد شد، مگر با شکل گیری جامعه ای که در آن حقیقت توحیدی تحقق یابد و حاکمیت توحیدی وجود داشته باشد و همه بر صراط مستقیم و در مسیر الهی حرکت کنند و پایبند و ملتزم به احکام الهی باشند.

2- جامعۀ عادلانه و راه استقرار عدالت در آن

در نظام سیاسی اسلام، عدالت اجتماعی فلسفۀ حکومت به شمار می آید. خدای سبحان در قرآن کریم به حاکمان جامعه فرمان می دهد که اساس حکومت شما باید بر عدل باشد ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا وَإِذَا حکمْتُمْ بیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکمُوا بِالْعَدْل...﴾ (نساء / 58). خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می کنید، به عدالت داوری کنید!

قرآن کریم به صراحت، استقرار عدالت در اجتماع را به عنوان هدف بعثت انبیاء معرفی می کند: ﴿لَقدْ أَرْسلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَأَنزَلْنا معَهُمُ الْکتابَ وَالْمیزانَ لِیقُومَ الناسُ بالْقِسْطِ...﴾ (حدید / 25)، خداوند در این آیه بیان می کند که پیامبران خود را عموما با شواهد و دلایل روشن فرستادیم و همراه آنان کتاب و معیار (قانون) فرستادیم، برای اینکه مردم به عدالت قیام کنند و امر عدالت در میان مردم رایج شود و پا بگیرد. پس بعثت برای برقراری عدالت در میان مردم است و همۀ پیغمبران برای برقرار کردن عدالت آمده اند. این بدان معناست که تنها ابزار رسیدن انسان به سعادت و قرب الهی، برقراری عدالت و ملتزم بودن به آن در تمام شئونات زندگی فردی و اجتماعی است.

3- عدالت تکوینی و تشریعی

در جهان بینی اسلامی، جهان بر اساس عدالت شکل گرفته است که به آن عدالت تکوینی می گویند، یعنی همه چیز در عالم بر محور عدالت است و عدل مبنای تکوین است. هم چنانکه خداوند خود عدل مطلق است و بر اساس عدل و حکمت خود، جهان را خلق و تدبیر می کند، تدوین عالم نیز متناسب با تکوین است. از منظر فلسفه اسلامی نیز منشأ کتاب تکوینی و کتاب تدوینی خداست؛ ولی کتاب تدوینی متناسب با کتاب تکوین و نظام عالم است (داوری اردکانی، 1377: 121).

عدالت بر اساس این جهان بینی امری واقعی و عینی و منطبق بر واقعیت است (صدر، 1362: 4)، در جهان هستی، عدل به عنوان جلوه و بخشی از وجود بلکه مهم ترین بخش آن به شمار می آید. عدالت به لحاظ محتوی، اعتدال حقیقی، صراط مستقیم و مسیر صحیح حقیقی است که در آن هیچ گونه انحرافی وجود ندارد.

قرآن از یک نماد کلیدی در مورد عدالت نام می برد به نام «میزان» که بارها از آن نام برده است. در نظام تکوینی، خداوند همه چیز را به تناسب و هماهنگی صحیح آفریده است و جهان تحت سلطۀ این هماهنگی، نقش وحدت در کثرت را دارد. قرآن می فرماید: ﴿وَالْأَرْضَ مَدَدْناها وَأَلْقَینا فیها رَواسِیَ وَأَنْبَتْنا فیها مِنْ کلِّ شَی ءٍ مَوْزُونٍ﴾ (حجر / 19)؛ «و زمین را هم ما بگستردیم و در آن کوه های عظیم بر نهادیم و در آن از هر گیاه و هر نبات مناسب و موافق حکمت و عنایت برویانیدیم».

تعادل و تناسب در هر سطحی از واقعیت اعمال می شود. تعادل عناصر، در بدن سالم است و روان ما اگر سالم باشد، متعادل است. در انسان مسلمانی که از نظر معنوی از کمالات بالایی برخوردار است، بین روح و جسم او و برآورده ساختن خواسته های آن دو تعادل وجود دارد، یعنی هر چیزی در آنجایی است که ذاتا و فطرتا شایسته آن است، و این یعنی متعادل زیستن و تحقق تعادل اشیاء و در نتیجه، بر اساس عدالت زیستن است.

همان سان که خداوند نظام تکوین را مبتنی بر عدل ساخته است، نظام تشریع نیز مبتنی بر عدالت است. قرآن کریم در مورد فروش صادقانه در بازار و همچنین عادلانه رفتار کردن در همۀ امور زندگی می فرماید: ﴿وَأَوْفُوا الْکیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ﴾ (انعام / 152)، اعمال ما به طور کلی، در واقع توسط خداوند در یک «ترازویی» میزان می شود و بر همین اساس در روز حساب، قضاوت می شویم، زیرا ﴿وَ نَضَعُ الْموَازِینَ الْقسْطَ لِیوْمِ الْقِیَامَة﴾ (انبیاء / 47)، میزان به عنوان نماد آشکار عدالت و هماهنگی و تعادل در کیهان و وجود ضروری آن در نظام تشریع از چنان اهمیتی برخوردار است که قرآن به صراحت می گوید: ﴿وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ (حدید /25).

امام علی(ع) تأکید می کند که خداوند نه تنها عادل است، بلکه عین عدل است و فضیلت عدل از جانب خداوند در جان انسان ها جاری می شود. به فرموده علی(ع) انسان ها باید نسبت به خدا و مخلوقات او نیز عادل باشند. عادل بودن در برابر خدا به معنای خداپرستی و نیکوکاری و تحقق هدفی است که ما را برای آن آفریده است، یعنی پرستش او. انصاف نسبت به مخلوقات این است که حق هر چیزی را ادا کنیم و بر اساس حقی که آن مخلوق دارد عمل کنیم. امام علی(ع) در خطبه ها و کلمات قصار و نامه های خود تأکید می کند که عدالت با عبادت و تقوای خالصانه مرتبط است. انسان ها با تقرب به خدا، عادل تر می شوند، زیرا با نزدیک شدن به قرب الهی، فضیلت عدل در وجودشان جاری می شود. عدالت از باب اینکه معلول تقرب به خداست، اثر عبادت به شمار می آید و از باب اینکه موجب نزدیک شدن به منبع کل عدالت است، علت عبادت است. در اسلام، چنانکه امام علی(ع) صریحاً فرموده است، پرستش خدای یگانه سرچشمۀ عدالت است.

البته برای انسان های معمولی همیشه این سؤال مطرح بوده است که چگونه در موقعیت های مشخص مختلف عادل باشیم، چگونه حق همۀ موجودات را بشناسیم و مطابق با آنها رفتار کنیم. اولین راهنمایی هایی که خداوند در مورد چگونگی عادلانه رفتار کردن به مسلمانان داده است، قرآن، سنت و شریعت است که به دلیل کلام خدا، تعالیم پیامبرش و شریعت او، ضرورتاً ابزار اصلی درک عدالت و رفتار عادلانه است. در حقیقت، زندگی و عمل به شریعت، عدالت ورزی نسبت به خدا و خلق او به شمار می آید.

اما در مورد اعمالی که هیچ دستور صریح الهی، هدایت نبوی و دستورات شرعی برای آنها وجود ندارد باید از عقل و هوشی که خداوند در جوهر انسان نهاده است استفاده کرد و بر حس فطری عدالت که خداوند بر لوح روحمان نوشته است تکیه کرد. در مورد موقعیت هایی در زندگی که فرد ظلم را به جای عدالت تجربه می کند، نیز خداوند از ما می خواهد که در همه حال، عادل باشیم و از پذیرش ظلم خودداری کنیم: ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ﴾ (مائده / 8)؛ «ای اهل ایمان، برای خدا پایدار و استوار بوده و به عدالت و راستی و درستی گواه باشید».

با روشن شدن، نحوۀ شکل گیری جامعۀ توحیدی و همچنین، تصویر جامعۀ عادلانه و راه استقرار عدالت در جامعه، به توضیح ارتباط جامعۀ توحیدی و عدالت اجتماعی می پردازیم.

4- ارتباط جامعۀ توحیدی و عدالت اجتماعی در سخنان امام رضا(ع)

بر اساس جهان بینی توحیدی، امامت و ولایت به عنوان رهبری سیاسی و ریاست دین و دنیا، از لوازم اساسی توحید است. این معنا، در کلامی از امام رضا(ع) تبلور یافته است که فرمود:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مرَّتِ الرَّاحلَةُ نادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا » (ابن بابویه، 1378: 2 /135).

جهان بینی توحیدی، یعنی از شؤون ربوبیت خداوند توحید در تشریع، توحید در حاکمیت و توحید در اطاعت است. این بدان معناست که دخالت در تمام امور انسان ها از اختیارات ویژۀ مدبر و ولی حقیقی بشر است. این دخالت تنها در شکل حکومت دینی امکان پذیر است؛ زیرا حکومت دینی یعنی حکومتی که قوانین آن از طرف خداوند بوده و مجریان آن منصوب از طرف او باشند و مردم نیز از دستورات حاکمان منصوب الهی که بر اساس قانون خداوند صادر می شود اطاعت نمایند.

بدین سبب، امام رضا(ع) می فرماید:

«امام یگانه روزگار و شخصیت بی نظیری است که هیچ عالم و دانشمندی هم طراز او نیست، بدل ندارد و نظیر و مانندی برای او نیست... »[1] (ابن بابویه، 1378: 1 /219؛ کلینی، 1407: 1 /201).

بنابراین، اولین گام برای تحقق عدالت اجتماعی در یک جامعه ای که بر اساس حقیقت توحیدی شکل گرفت است، ضرورت تشکیل حکومت است. بدون حکومت و ساز و کار تشکیلاتی نمی توان به عدالت اجتماعی دست یافت. حکومت اسلامی بستری است برای بر پایی عدالت اجتماعی. دست یابی به عدالت، بدون یک دستگاه اجرایی قوی و سامان مند و اجرای دقیق قانون های الهی غیر ممکن است.

در حدیثی از امام رضا(ع) چنین آمده است: «نحن اولیاء المؤمنین، انما نحکم لهم و نأخذ لهم حقوقهم ممن یظلمهم....» (ابن بابویه، 1378: 2 /86).

دومین گام ضروری برای دست یابی به عدالت اجتماعی، وجود قانون درست و پای بندی به آن است: ﴿لَقدْ أَرْسلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَأَنزَلْنا معَهُمُ الْکتابَ وَالْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ....﴾ (حدید / 25)، در این آیه، کتاب و میزان، اشاره به کتاب های آسمانی و قوانینی دارند که معیار سنجش نیکی ها از بدی ها و ارزش ها از ضد ارزش ها و حق از باطل و از عوامل لازم برای برقراری عدل به شمار می آیند. در این آیه تعبیر به «میزان » شده؛ زیرا میزان و ترازو، وزن هر چیزی را آن گونه که هست روشن می سازد و به هرگونه نزاع و گفت وگو در مقدار آن پایان می دهد.

قرآن کریم در دستوری صریح می گوید: ﴿إنَّ اللّه یأْمُرُ بِاْلعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ ایتاءِ ذِی الْقُرْبی وِ ینْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکر وَ الْبَغْی یعِظِکمْ لَعَلَّکمْ تَذَکرُون﴾ (نحل / 90).

علامه طباطبایی در تفسیر فراز اول این آیه می نویسد: «گرچه عدالت قابل تقسیم به عدالت فردی و اجتماعی بوده و لفظ آیه نیز مطلق و شامل هر دو مورد می شود، اما سیاق آیه ناظر به عدالت اجتماعی است... یعنی خدای سبحان یکایک مؤمنان را در جامعۀ اسلامی امر می نماید که به عدالت رفتار کنند. معنای این سخن آن است که امر الهی متوجه کیان جامعه نیز می باشد و چون حکومت به عنوان متولی و مدیر جامعه است، پس در واقع مأمور به این حکم، حکومت اسلامی است» (طباطبائی، 1390: 12 / 331).

با توجه به این حق انحصاری، وجود ولایت و حاکمیت برای غیر خدا منوط به اذن تشریعی الهی خواهد بود. توحید در تشریع یعنی اعتقاد به اینکه یگانه قانون گذار شایسته، خداوند است و احدی غیر از او مجاز نیست ، به صورت مستقل و در عرض تشریع الهی برای تنظیم حیات بشری قوانینی وضع کند.

مرحوم علامه طباطبایی در این باره می نویسد: «ربوبیت تشریعی یعنی تدبیر اعمال انسان ها، با جعل و وضع قوانین و احکامی که اگر انسان رفتار خود را در طول زندگی با آن قوانین تطبیق دهد، او را به کمال سعادت می رساند» (طباطبایی، 1390: 18 / 25).

سخن این است که تشریع، حق انحصاری خدا است و از شؤون ربوبیت او به شمار می آید. لازمۀ توحید در ربوبیت، اقرار به توحید در تشریع است؛ زیرا وقتی ثابت شد که مدبر و مدیر عالم تنها خداست، معنایش آن است که غیر از او کسی شایستگی قانون گذاری را ندارد، چون نقشی در تدبیر جهان ندارد تا قوانین هماهنگ با نظام تکوین وضع کند (لاهیجی، 1383: 360؛ ابن سینا، 1379: 709، همو، 1376: 488).

اساس قانون گذاری، برای تأمین نیازهای واقعی بشر و شکوفا ساختن استعدادهای او می باشد. در این نوع قانون گذاری باید این سه ویژگی وجود داشته باشد:

الف) شناخت انسان؛

ب) شناخت اصول و تکامل انسان؛

ج) وارستگی از هوس و ترس.

تنها کسی که این سه شرط را داراست، خداوند متعال است؛ زیرا؛ اولا: او آفریدگار انسان و آگاه به تمام نیازهای اوست ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَنَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ﴾ (ق / 16).

ثانیا: خداوند عالم مطلق و آگاه به اصول تکامل انسان است:﴿... إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شی ءٍ عَلیمٌ﴾ (عنکبوت / 62).

ثالثا: او بی نیاز مطلق است، لذا هوس و ترس که زاییدۀ نیاز است در او راه ندارد ﴿وَقالَ مُوسی إِنْ تَکفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ﴾ (ابراهیم / 8).

از سوی دیگر، عدالت واقعی در میان مردم برقرار نمی شود، مگر اینکه قانون عادلانه ای در میان آنها باشد و قانون عادلانه به دو دلیل از طرف بشر قابل ارائه نیست: یکی اینکه بشر قادر به تشخیص تمام ابعاد حقیقت نیست، زیرا نمی تواند خود را از اغراض شخصی تخلیه کند. دیگر اینکه قانون ساختۀ بشر ضمانت اجرایی ندارد؛ چون طبع بشر بر مقدم داشتن خود بر غیر است و قانون را تا آنجا که به نفعش باشد وضع می کند و هر جا به ضررش باشد، آن را کنار می گذارد. بنابراین، قانون باید به گونه ای باشد که بشر در مقابل آن خضوع داشته باشد و چنین قانونی جز اینکه از سوی خدا باشد و بشر در عمق وجدانش از مخالفت با آن بترسد، راهی ندارد. پس برای اینکه عدالت برقرار شود قانون عادلانه لازم است و قانون عادلانه باید از طرف خدا باشد. برای اینکه قانون عادلانه ضمانت اجرائی داشته باشد، باید پاداش و کیفری از طرف خدا قرار داده شود و برای اینکه مردم به این پاداش و کیفر ایمان پیدا کنند، باید خدا را بشناسند. پس شناخت نظری و عملی خدا مقدمۀ برقراری عدالت است و برقرای عدالت تضمین کننده سعادت انسان است (ابن سینا، 1404: 2 /105).

هیچ هدف اساسی، مستقل و نهایی ای برای کائنات جز خدا نیست. همچنین هیچ هدفی برای انسان، چه در تکوین و چه در تشریع، جز خدا وجود ندارد. قرآن اصل عدالت را می پذیرد و بلکه برای آن اهمیت و ارزش فوق العاده قائل است، ولی نه به عنوان اینکه عدالت هدف نهائی است و یا اینکه عدالت مقدمه است برای اینکه انسان در این دنیا زندگی خوشی داشته باشد، بلکه زندگی خوش دنیا را هم در سایۀ نوعی توحید، عملی می داند. انسانِ مورد نظر قرآن موجودی است که سعادتش را جز خدا چیز دیگری نمی تواند تأمین کند. یعنی انسان موجودی است که خلاء او را جز ذات پروردگار نمی تواند پر کند و رضایت کامل او را تأمین نماید ﴿الَّذینَ آمَنُوا وَتطْمَئِنُّ قلُوبُهُمْ بذِکرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ (رعد / 28).

5- جایگاه انسان کامل (امام معصوم) در نظام هستی

قرآن کریم واژۀ «خلافت» را در مورد انسان کامل به کار می برد: ﴿وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلاَئِکةِ إِنّی جَاعِلٌ فی الأَرْض خلِیفَةً﴾ (بقره / 30)، منظور از تعیین خلیفه این است که در جهان موجودی ارزش مند را می آفریند که ارزش او به حدی است که اگر بخواهیم برای او در هستی جایگاهی قرار دهیم باید بگوییم: جانشین خداست. ملاک جانشینی هم این است که این موجود، آن قدر می تواند تعالی و ارزش وجودی پیدا کند که کارهای خدایی از او صادر شود؛ یعنی می تواند کارهایی را انجام دهد که فراتر از مقتضای اسباب و مسببات مادی در این جهان است (مصباح یزدی، 1381: 55).

مصداق واقعی این جانشینی، جز انسان معصوم نمی تواند باشد. چرا که شرطی در آن قرار داده شده است که غیر از معصوم نمی تواند مصداق آن باشد. قرآن می فرماید: ﴿... لایَنالُ عَهدی الظّالمین﴾ (بقره / 124). جمله «لا ینال عهدی» جواب این گفتۀ حضرت ابراهیم «و من ذریتی» است، حضرت ابراهیم در این جمله همان امامت را درخواست کرده است که خداوند در آیه ذکر نموده، پس مراد از این «عهد»، «امامت» است، تا جواب مطابق با سؤال باشد. خداوند به حضرت ابراهیم(ع) گوشزد می کند که اگر در نسل او ظالمی وجود داشته باشد، آنها به مقام امامت نخواهند رسید؛ چرا که امامت، امانتی از جانب خدا و عهد او است، و ظالم صلاحیت این امانت و عهد را ندارد و تنها انسان های پاک و پرهیزگار و معصوم به این مقام می رسند. لذا، آیه اثبات می کند که نبی و امام حتی قبل از مبعوث شدن به نبوت و امامت باید معصوم باشند، چرا که گناهکاران همان ظالمان هستند و ظالمان به نبوت و امامت نمی رسند. بنابراین، جانشینی خدا، اقتضائاتی دارد که می توان آنها را از آیۀ مبارکه و سخنان معصومین(ع) استنباط کرد:

علم او از علوم عادی فراتر است، می تواند علومی را به طور مستقیم از خداوند متعال دریافت کند، قدرتش به حدی می رسد که بر همۀ قدرت ها اشراف پیدا می کند و قدرت های دیگر محکوم اویند. خلیفه الهی می تواند در جهان مادی نسبت به موجودات دیگر آن چنان اعمال قدرت کند که هیچ موجود دیگری نتواند در مقابل او عرض اندام نماید.

امام رضا (ع) در توصیف چنین شأن و جایگاهی برای خلیفة الله (امام)، می فرماید:

«آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیّت آن در بین امّت آشنا هستند؟! امامت، جلیل القدرتر، عظیم الشّأن تر، والاتر، منیع تر و عمیق تر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند، یا با آراء و عقائد خویش آن را بفهمند... » (ابن بابویه، 1378: 1 /217)

همچنین، آن حضرت در مورد نقش امامت در نظام هستی و هدایت مردم و جامعه انسانی می فرماید:

«امامت زمام دین و باعث نظم مسلمین و صلاح دنیا و عزّت مؤمنین است. امامت پایه بالنده اسلام و شاخه و نتیجه والای آن است، توسّط امام است که نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد به کمال خود می رسد، و فی ء و صدقات وفور می یابد، و حدود و احکام جاری می گردد، و مرزها حفظ و حراست می شود، امام حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام می کند، و حدود او را جاری می نماید و از دین خدا دفاع نموده، با حکمت و موعظه نیکو و دلیل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرا می خواند، امام همچون خورشید درخشان جهان است، خورشیدی که دور از دسترس دست ها و چشم ها در افق قرار دارد، امام، ماه نورانی، چراغ درخشان، نور ساطع و ستارۀ راهنما در دل تاریکی ها و صحراهای خشک و بی آب و علف و موج های وحشتناک دریاها است. امام همچون آب گوارا بر تشنگان است، راهنمای هدایت و منجی از هلاکت است. امام امین خدا در زمین و حجّت او بر بندگان است، او خلیفۀ خدا در کشور اوست، امام دعوت کنندۀ مردم به سوی خدا و مدافع حرمت های الهی است» (همان، 219).

بنابراین، انسان کامل مظهر اسماء و صفات الهی در خلافت تکوینی و مسئول هدایت مردم و داوری میان آنان در خلافت تشریعی می باشد.

خلافت تکوینی و تشریعی انسان کامل از باری تعالی، مستلزم داشتن این دو خصوصیت ویژه است: یکی اینکه صفات مستخلف منه، را در حد ظرفیت خود داشته باشد و دیگری اینکه هر آنچه او امر کرده و تشریع نموده است در مقام عمل، بدان عمل کند و در جامعه ای که عهده دار هدایت آن می باشد، به اجرا درآورد و برای پیاده کردن آنها کوتاه نیاید. امام، انسان کاملی است که ولیّ، حجت الهی و امانت اوست که دیگران به واسطه او به درک توحید می رسند. انسان کامل به لحاظ هستی شناسی، واسط بین حق و خلق است و به لحاظ معرفت شناسی، هر عالِم و عارفی معرفت خود را از او دریافت می کند. حال که نقش امام معصوم به عنوان خلیفۀ الهی در هدایت جامعه روشن شد، باید دید که بنیان عدالت که محور هدایت جامعه به سوی سعات است، چیست.

6- بنیان عدالت اجتماعی از منظر امام رضا(ع)

هما ن سان که گفته شد، عدالت به لحاظ متافیزیکی با حقیقت ارتباط دارد و حقیقت این ارتباط، هستی شناسانه است. امام رضا(ع) عدالت را در باب امامت مطرح فرموده است. لذا عدالت از نگاه آن حضرت را باید در تعریف ایشان از امامت و شرایط آن و جایگاه امام در عالم هستی جستجو کرد. آن حضرت در تبیین مقام امامت می فرمایند:

«قدر امامت جلیل تر، شأن آن بزرگ تر، جایگاهش بلندتر، مکانش منیع تر، ژرفای آن عمیق تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند، یا با انتخاب خود امامی را نصب کنند. امامت مقام پیغمبران، میراث اوصیا، خلافت الهی، جانشینی رسول خدا(ص) است» (ابن بابویه، 1378: 1 /217).

امام رضا(ع) عدالت همسان عصمت را شرط امامت می داند. آن حضرت، ویژگی های امام را چنین برمی شمارد: «با تقوا بودن، پاکیزه بودن از هر آلودگی، پاک بودن از هر عیب، عادل بودن» (همان)، این ویژگی ها بر تعریف عصمت به معنای تام در نزد شیعه انطباق دارد. لذا محقق لاهیجی در گوهر مراد در مورد تعریف عصمت امام(ع) می گوید: مراد ما از عصمت در امام همان عدالت است... فی الحقیقه عصمت نباشد مگر تأکید عدالت و وجوب بقای بر آن (لاهیجی، 1383: 464).

دلیل اشتراط عدالت در امام، چنانکه از کلام ایشان استفاده می شود، این است که امامت مقام انسان کامل است و انسان کامل مصداق اتم خلیفۀ الهی و جانشینی پیامبر(ص) است. انسان زمانی به رشد حقیقی دست می یابد که بتواند شبیه ارزش هایی را که در خداوند وجود دارد، در وجود خود به عنوان خلیفۀ خداوند متجلی سازد. از آنجا که این ارزش ها در خداوند، مطلق و در انسان محدود است، سیر انسان حرکتی مستمر و طولانی به سوی او خواهد بود و چون عدل در این مسیر از شرایط اساسی رشد همۀ ارزش های دیگر است و بدون آن سایر ارزش ها در اجتماع تحقق نمی یابد، در نتیجه، جانشینی انسان کامل حرکتی مستمر به طرف عدل به شمار می آید (صدر، 1403: 142-141).

ویژگی های امام که در کلام امام رضا(ع) بیان گردیده است را می توان در سه زمینه خلاصه کرد: مقام امام در نزد خدا: امین الهی در میان خلق؛ حجت و دلیل خداوند بر مردم؛ خلیفۀ الهی در جامعۀ بشری؛ دعوت کنندۀ مردم به سوی خدا؛ پاسدار حریم ارزش های الهی.

ارتباط امام با مردم: راهنمای مردم به سوی هدایت؛ انیس مردم، همچون پدری مهربان؛ پناگاه مردم در مشکلات و دشواری ها؛ مایۀ عزت مسلمانان و باعث خشم منافقان و رسوایی کافران.

شخصیت معنوی امام: برتری نسبت به همۀ مردم به لحاظ علم و فضیلت؛ برکناری از هر گناه و نقص؛ برخورداری از علم ویژه و دانش مخصوص؛ برازنده ترین به لحاظ شکیبایی، تقوی، شجاعت و سخاوت؛ عابدترین انسان ها به درگاه خداوند (کلینی، 1407: 1 /199؛ ابن بابویه، 1378: 1 /213).

با توجه به ویژگی های فوق، امکان ندارد امام بدون داشتن عدالت این مسئولیت های مهم را انجام دهد. امام رضا(ع) در مقام اثبات عدالت امام به این آیه استدلال می کند که: «به راستی امامت مقامی است که خداوند متعال آن را بعد از مقام نبوت و خلیل اللهی در مرحلۀ سوم به ابراهیم خلیل (ع) داد و فضیلتی است که او را به آن آراست که فرمود: ﴿قالَ إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً﴾ (بقره / 124). که در ذیل آن آمده است که این مقام هرگز به ظالمین نمی رسد. این دلیل بر عصمت امام و عدالت در حد عصمت است، زیرا هدف مهم از نصب کردن هر انسانی به امامت، عینیت بخشیدن به شریعت و احکام الهی در جامعه است، اگر امام از چنین ویژگی برخودار نباشد، هرگز نمی تواند جامعه را به این هدف برساند (ابن بابویه، 1378: 1 /218). لذا امام رضا(ع) امام را حجت و شاهد خداوند بر بندگان معرفی می کند (همان، 199).

امام رضا(ع) هم به بُعد عدالت فردی امام که همان عصمت است اشاره می کند و هم به بُعد عدالت اجتماعی. امام ادامه دهندۀ راه پیامبر(ص) و امامت استمرار رسالت است. یکی از وظایف اساسی پیامبر اکرم(ص) عدالت اجتماعی است که قرآن می فرماید: ﴿...وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکمُ...﴾ (شوری / 15) و ﴿قلْ أَمرَ رَبی بِالْقِسْطِ...﴾ (اعراف / 29).

گرچه امام رضا(ع) عدالتی را که مطرح می نماید به عنوان شرط لازم برای امامت است، اما می توان استفاده کرد عدالتی که باید در فرد یا جامعۀ غیر معصوم پیاده شود نیز باید در مسیر توحید قرار داشته باشد تا بتواند سعادت فرد و جامعه را تأمین کند. بنابراین، اساس و بنیان عدالت از نگاه امام(ع) توحید و در مسیر حق قرار گرفتن است. عدالت محدود به صحنۀ حیات اجتماعی انسان ها و روابط آنها با دیگران نیست، بلکه شامل روابط انسان با خدا و روابط انسان با دیگران و روابط انسان با خود و روابط انسان با جهان هستی می شود.

عدل انسانی بر عدل وجودی یا عدل الهی مبتنی است و دارای ابعاد گوناگونی است که یکی از آنها عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی نمود عینی عدالت کلی و عام در درون جامعه است که مصادیق آن در قالب کنش های اجتماعی و گروهی، قوانین، نظام ها، مقررات، معاملات، تولید، توزیع، خدمات، و غیره تجلی می یابد. پس عدالت در جامعه که عامل سعادت آدمی و هدف اصلی جانشینی انسان در روی زمین است جز با سیاست عادلانه تحقق نمی یابد. این بعد از عدالت نیز مبتنی بر فطرت آدمی است و درک آن بدون درک عدل الهی غیر ممکن است.

بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تمام آنچه که امام رضا(ع) در باب عدالت بیان فرموده است ریشه در توحید دارد که در حدیث سلسلة الذهب بیان فرموده اند (ابن بابویه، 1378: ۲ /۱۳۵). امام رضا(ع) توحید را همان اصل توحیدی می داند که فطرت بشریت به آن سرشته شده است (قاضی سعید قمی، 1415: 1 /232). در این حدیث امام(ع) ولایت و امامت معصوم را تکمیل کنندۀ توحید می داند.

قاضی سعید در شرح جمله ای از امام رضا(ع) می گوید: «ذات او آن حقیقت ثابتی است که سایر حقایق به آن متحقق می شوند و از او، حق هر صاحب حقی داده می شود و ماسوای او ازلاً و ابداً، هالک و باطل است» (همان، 131)، چرا که نیاز انسان به توحید، شناخت خدا، ایمان به او، اطاعت و تسلیم در برابر او مهم ترین نیاز انسان هاست. بشر بدون معرفت، اطاعت و ارتباط با خدا و عبادت او در تاریکی زندگی می کند. کلمه «لا اله الا الله» دژ امن الهی در برابر هجوم شیاطین و سلاطین و چتر ایمنی خدا بر سر جوامع بشری است. کلمۀ توحید سخنی بزرگ و گران بهاست. هر کس صادقانه و از روی اخلاص آن را بگوید، شایسته بهشت می شود و هر کس بدون پذیرش قلبی و حتی به دروغ آن را به زبان بیاورد، جان و مالش در امان است، هر چند سرانجامش آتش باشد.

آغاز و انجام و اول و آخر مسئلۀ امامت، به توحید و خدامحوری باز می گردد. اساساً، نظام امامت، انسان را به سوی خداوند دعوت می کند و پذیرش عقلی و نقلی امامت در گرو باور به اصل توحید است. از اهداف اولیۀ امامت، برقراری عدالت و سپس فراهم کردن زمینۀ بندگی و عبودیت خدا و در نهایت، ایصال فرد و جامعه به کمال و قرب الهی است. لذا وقتی امام رضا(ع) یکی از اهداف امامت را خیر و صلاح دنیا و عزت مؤمنان بیان می کند، این جز در پرتو عدالت نمی تواند تحقق یابد و اجرای عدالت زمینه ساز بستر عبودیت خداوند به شمار می آید.

امام رضا(ع) فرموده است: «همانا از امام و راهنمای جامعه مساوات و عدالت خواسته شده است که در سخن، صادق و در قضاوت، عادل و نسبت به وعده هایش وفا کننده باشد» (مجلسی، 1403: 10 /351).

امامت یعنی استقرار عدالت و استقرار عدالت، یعنی استقرار حق و حقیقت. تنها راه استقرار عدالت عبارت است از شناخت حق و حقیقت و التزام و پای بند بودن به آنچه خداوند به عنوان حقیقت محض به بندگانش دستور داده است. این التزام در مقام نظر، عبارت است از شناخت حقیقت توحیدی و در مقام عمل، پیشه کردن تقوای الهی در تمامی امور فردی و اجتماعی. تحصیل حقیقت عدالت در فرد ملازم با تقوی در شریعت است، چرا که عدالت در حوزۀ عمل، سلوک بر صراط مستقیم و هدف بعثت انبیاست و آمدن شریعت نیز برای تحقق این هدف بزرگ بوده است.

 تحقق عدالت اجتماعی نیز در صورتی امکان پذیر است که نفوس انسانی به لحاظ اندیشه و اخلاق در مسیر رضوان الهی تحول پیدا کرده و تهذیب یابد و این تحول و تهذیب جز در سایه سار ولایت معصوم امکان پذیر نیست. لذا امام رضا(ع) می فرماید: «به یقین امامت مهار دین، نظام مسلمانان، صلاح دنیا و عزت مؤمنان است و به یقین امامت، بنیان و شالودۀ اسلام در حال رشد و شاخ بلند آن است. به سبب امام است که نماز، روزه، زکات، حج و جهاد برپا می شود، غنائم و صدقات فراوان می گردد و احکام و حدود به امضاء می رسد و از مرزها و قلمرو سرزمین اسلامی دفاع می شود» (کلینی، 1407: 1 /199-200).

عدالت یعنی بر صراط مستقیم بودن و بی عدالتی یعنی انحراف از صراط مستقیم و منع حق از صاحب حق، کسی که در جهت اعتقادی به راه عدالت نرفته و کسی که به جایگاه انسان پی نبرده و نیز کسی که رعایت حقوق دیگران نکرده و حق را به صاحب حق نداده است، هر سه در ستم گری مشترکند. از نگاه امام(ع) اساس پلیدی ها بی عدالتی و اساس پاکی ها رعایت عدالت میان خود و خدا (توحید) و خود با خود (تقوا) و خود با دیگران (انصاف) است و این مبنای عدالت اجتماعی را تشکیل می دهد. زیرا اساس رابطۀ صمیمی انسان با خدا توحید است و رکن ارتباط انسان با انسان، عدالت اجتماعی است. انسان بودن، بندگی خدا، کمال جویی، اخلاص در عبادت مهم ترین مراحل تحقق عدالت اجتماعی در جامعه است.

امام رضا(ع) به نقل از پیامبر(ص) می فرمایند:

«من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممن کملت مروته و ظهرت عدالته و وجبت اخوته و حرمت غیبته» (ابن بابویه، 1378: 2 /30). «کسی که با مردم در تعامل است و بر آنان حکومت می کند ولی ظلم نمی کند؛ و با مردم سخن می گوید ولی دروغ نمی گوید؛ به مردم وعده می دهد ولی تخلف نمی کند، چنین شخصی از حیث مروت کامل است و عدالت او آشکار و عیان است و برادری با او واجب است و غیبت کردن او حرام است». بنابراین، امام (ع) سه ویژگی را برای حاکمان اسلامی لازم می دانند: صداقت؛ عدالت، وفای به عهد.

حاصل اینکه، از منظر امام رضا(ع)، حکومت در نظام امامت، حکومتی الهی است که تنها قانون و سند برنامه های امام، اراده و مشیت خداوند است که در قرآن کریم و سیرۀ اهل بیت(ع) تجلی یافته است و در این حاکمیت است که مردم کرامت، عدالت و منزلت حقیقی خود را باز می یابند.

نتیجه گیری

از آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت که:

1. جامعه و اجتماع یک امر اعتباری نیست، بلکه از حقیقت برخوردار است و اسلام بر اهمیت پرداختن به جامعۀ توحیدی تأکید می ورزد و در حقیقت، توجه به جامعۀ توحیدی را توجه به مظاهر الهی و تمام افراد جامعه را تجلیات و ظهورات حضرت حق می داند.

2. در نظام سیاسی اسلام، عدالت اجتماعی فلسفۀ حکومت به شمار می آید و قرآن آن را به عنوان هدف بعثت انبیاء معرفی می کند و ابزار رسیدن انسان به سعادت و قرب الهی را به برقراری عدالت و ملتزم بودن به آن در تمام شئونات زندگی فردی و اجتماعی منحصر می سازد؛

3. بر اساس سخنی از امام رضا(ع) که فرمود: «کلمة لا اله الاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی، قال: فلما مرت الراحله نادانا بشروطها و انا من شروطها » از شؤون ربوبیت خداوند، توحید در تشریع، توحید در حاکمیت و توحید در اطاعت است. این امر تنها در شکل حکومت دینی امکان پذیر است؛ پس اولین گام برای تحقق عدالت اجتماعی، ضرورت تشکیل حکومت است و دومین گام، وجود قانون درست و پای بندی به آن است و وضع چنین قانونی جز از ناحیۀ خالق هستی امکان پذیر نیست؛

4. جایگاه امام در نظام هستی و نقش او در هدایت و راهنمایی جامعۀ انسانی از منظر امام رضا(ع)، این است که خلیفة الله است و زمام دین و نظم امر مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان در دست او می باشد و او همچون خورشید درخشان ، ماه تابان و ستارۀ راهنمای انسان در دل تاریکی ها و صحراهای خشک و بی آب و علف و موج های وحشتناک دریاهاست؛

5. بنیان عدالت اجتماعی از منظر امام رضا(ع) عبارت است از حقیقت توحیدی، چون هدف اصلی از نصب امام، عینیت بخشیدن به شریعت و احکام الهی در جامعه است، و امام ادامه دهندۀ راه پیامبر(ص) و امامت استمرار رسالت است و یکی از وظایف اساسی پیامبر اکرم(ص) عدالت اجتماعی است که قرآن می فرماید: ﴿...وَأُمرْتُ لِأَعدِلَ بینَکمُ...﴾ (شوری / 15) و ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ...﴾ (اعراف / 29). از سوی دیگر، عدل انسانی بر عدل وجودی یا عدل الهی مبتنی است و دارای ابعاد گوناگونی است که یکی از آنها عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی، نمود عینی عدالت کلی و عام در درون جامعه است و درک آن بدون درک عدل الهی غیر ممکن است. از اهداف اولیۀ امامت، برقراری عدالت و سپس فراهم کردن زمینۀ بندگی و عبودیت خدا و در نهایت، ایصال فرد و جامعه به کمال و قرب الهی است.

کتاب نامه

1. قرآن کریم.

2. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا(ع)، محقق / مصحح: مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، 1378.

3. ابن سینا، حسین بن عبد الله، النجاة، مصحح: محمد تقی دانش پژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1379.

4. -----، الإلهیات من کتاب الشفاء، محقق: حسن زاده آملی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم، 1376.

5. ، شرح الاشارات و التنبیهات لنصیر الدین طوسی، قم، کتابخانۀ مرعشی نجفی، 1404.

پژوهش های اجتماعی اسلامی » پاییز و زمستان 1400 - شماره 124 (صفحه 100)

6. حسینی طهرانی، محمد حسین، نور ملکوت قرآن، مشهد، علامه طباطبایی، 1427.

7. داوری اردکانی، فارابی مؤسس فلسفۀ اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377.

8. طباطبایی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم در ضمن مجموعه آثار شهید مطهری، قم، صدرا، 1372.

9. -----، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1390.

10. صدر، سید محمد باقر، مدرسۀ اسلامی، ترجمه کاظمی خلخالی، تهران، مؤسسۀ مطبوعاتی عطایی، 1362.

11. -----، الاسلام یقود الحیاة، طهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1403.

12. قمی، قاضی سعید، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجف قلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1415.

13. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح: غفاری علی اکبر، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1407.

14. لاهیجی، عبد الرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، 1383.

15. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تحقیق: محمد باقر بهبودی، انتشارات دار احیاء التراث العربی، 1403.

16. مصباح یزدی، محمدتقی، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، تحقیق: غلامرضا متقی فر، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1381.

پی نوشت:

[1]  «الْإِمامُ وَاحدُ دَهْرِهِ لَا یدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَا یعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا یوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کلِّه منْ غَیرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اکتِسَابٍ بلِ اختِصَاصٌ مِنَ الْمفْضِلِ الْوَهابِ فمَنْ ذَا الَّذِی یبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ یمکنُهُ اخْتِیارُهُ هَیهَاتَ هَیهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُیون...).

 

کلمات کلیدی
امام رضا(ع)  |  توحید  |  حقیقت  |  جامعه  |  عدالت اجتماعی  | 
لینک کوتاه :  
موارد مرتبط با کلیدواژه
امام رضا (ع) و الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان و مذاهب (مسئله پلورالیسم دینی - هنجاری - در مقالات

یکی از مباحث مهم اخلاق کاربردیکه امروزه جامعه اسلامی را به چالش فراخوانده مسئله چگونگی رفتار و ارتب...

تشیع در گذرگاه تاریخ [دعوت از امام رضا (ع) برای سفر به ایران] مقالات

مأمون، پس از فتح بغداد و کشته شدن امین مرو را به عنوان مرکز خلافت اسلامی برگزید. او با مشورتی که با ...

سیرۀ سیاسی امام رضا (ع) در قبال مأمون مقالات

این نوشتار می‏کوشد تا با تمرکز بر موضع گیری های سیاسی امام رضا (ع) معطوف به رقیب و دشمن سیاسی ایشان ...

دیدگاه امام رضا (ع) درباره حقوق اهل بیت و وظایف مردم در قبال امامان مقالات

اهل بیت از سوی خداوند برای امامت برگزیده شدند و پیامبر خدا آنان را به بشر معرفی کرد. تحقق ماموریت 

https://hawzah.net/fa/Article/View/106151/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%AD%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%22%D8%B9%22

 

جمعه، 19 اردیبهشت 1404 - 19:31 نظر بدهید

ارسال نظر آزاد است.
نظر بدهید ...


پنل مدیریت
  نسخه بتا 1.1.0