صراط مستقیم در نظریات خداوند در کتاب قرآن و نظریات چهاره معصوم سلام الله علیهم
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
پرسش. معنا و مراد از صراط مستقیم در قرآن چیست؟
آن گونه که از بررسی آیات قرآن مجید بر می آید صراط مستقیم همان آئین خدا پرستی و
دین حق و پایبند بودن به دستورات خدا است. چنانکه در سوره انعام آیه ۱۶۱ می خوانیم:
«قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَىٰ صِرَاطٍ
مُّسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ
الْمُشْرِکِینَ؛ بگو خداوند مرا به صراط مستقیم هدایت کرده: به دین
استوار، آئین ابراهیم که هرگز به خدا شرک نورزید.»
در اینجا دین ثابت و پا بر جا و آئین توحیدی ابراهیم و نفی هر گونه شرک به عنوان
صراط مستقیم معرفی شده که این جنبه عقیدتی را مشخص می کند.
اما در سوره یس آیه ۶۰ و ۶۱ چنین می خوانیم: «أَلَمْ
أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ
لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَأَنِ اعْبُدُونِی هَـٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛
ای فرزندان آدم مگر با شما پیمان نبستم که شیطان را پرستش نکنید (به دستورات او عمل
ننمائید) و مرا پرستش کنید، این همان صراط مستقیم است.»
در اینجا به جنبه های عملی آئین حق اشاره شده که نفی هر گونه کار شیطانی و عمل
انحرافی است.
و به گفته قرآن در سوره آل عمران آیه ۱۰۱ راه رسیدن به صراط مستقیم پیوند و ارتباط
با خدا است «وَمَن
یَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛
و هر کس به خدا تمسک جوید، قطعاً به راه راست هدایت شده است».
ذکر این نکته نیز لازم به نظر می رسد که راه مستقیم همیشه یک راه بیشتر نیست؛ زیرا
میان دو نقطه تنها یک خط مستقیم وجود دارد که نزدیک ترین راه را تشکیل می دهد.
بنابر این اگر قرآن می گوید صراط مستقیم، همان دین و آئین الهی در جنبه های عقیدتی
و عملی است به این دلیل است که نزدیک ترین راه ارتباط با خدا همان است. و نیز به
همین دلیل است که دین واقعی یک دین بیشتر نیست «
إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ؛
دین در نزد خدا اسلام است»، (آل عمران، آیه ۱۹).
https://www.porseman.com/article/
إنّ الصِّراطَ بينَ أظهُرِ جَهَنَّمَ دَحضُ مَزَلَّةٍ
همانا صراط بر روى جهنّم كشيده شده و لغزنده است .
( كنز العمّال : ۳۹۰۳۴ )
امام على عليه السلام :
وَ اعلَمُوا أنَّ مَجازَكُم على الصِّراطِ و مَزالِقِ دَحضِهِ و أهاوِيلِ زَلَلِهِ و تاراتِ أهوالِهِ .
بدانيد كه گذر شما از صراط است و از لغزشگاههاى آن و هراسهاى لغزيدنهايش و وحشتهاى متناوبش .
( نهج البلاغة : الخطبة ۸۳ )
صراط مستقيم :
امام على عليه السلام :
اليَمينُ و الشِّمالُ مَضَلَّةٌ و الطَّريقُ الوُسطى هِي الجادَّةُ .
علَيها باقي الكتابِ و آثارُ النبوَّةِ
و مِنها مَنفَذُ السُّنَّةِ و إلَيها مَصِيرُ العاقِبَةِ .
راست و چپ گمراهى است و راه وسط همان راه اصلى است .
كتاب خدا و سنّت پيامبر به آن راهنماست
و رسيدن به سنّت و عاقبت نيكو از اين راه ميسّر است .
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۶ )
امام على عليه السلام :
و أخَذُوا يَمينا و شِمالاً ظَعنا في مَسالِكِ الغَيِّ و تَركا لِمَذاهِبِ الرُّشدِ .
از راست و چپ، راههاى گمراهى را پيش گرفتند و راههاى مستقيم ( هدايت ) را رها كردند .
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۵۰ )
امام على عليه السلام ـ در توصيف ائمّه عليهم السلام ـ فرمود :
بمَنزِلَةِ الأدِلَّةِ في الفَلَواتِ .
مَن أخَذَ القَصدَ حَمِدُوا إلَيهِ طريقَهُ و بَشَّرُوهُ بِالنَّجاةِ
و مَن أخَذَ يَمينا و شِمالاً ذَمُّوا إلَيهِ الطَّريقَ و حَذَّرُوهُ مِنَ الهَلَكَةِ .
آنان به منزله راهنمايان بيابانها هستند .
هركه راه راست را در پيش گيرد، او را به رفتن آن راه تشويق و ستايش مى كنند و نويد نجات به وى مى دهند
و هركه را به راست و چپ منحرف شود ، از كج راهه اى كه در پيش گرفته نكوهش مى كنند و او را از هلاكت بر حذر مى دارند .
( نهج البلاغة : الخطبة ۲۲۲ )
امام صادق عليه السلام :
إنّ الناسَ أخَذُوا يَمينا و شِمالاً، و إنّا و شيعَتُنا هُدِينا الصِّراطَ المُستَقيمَ .
مردم به چپ و راست منحرف شدند ، امّا ما و شيعيانمان به صراط مستقيم هدايت شديم .
( الكافي : ۲/۲۴۶/۵ )
معناى صراط مستقيم :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ درباره آيه « ما را به صراط مستقيم هدايت فرما » ( الفاتحة : ۶، ۷ ) ـ فرمود :
« إهدِنا» أرشِدْنا ، « الصِّراطَ المُستَقيمَ » يَعنِي دِينَ الإسلامِ؛
لأنَّ كُلَّ دِينٍ غيرَ الإسلامِ فَلَيسَ بِمُستَقيمٍ ؛الذي ليسَ فيهِ التَّوحيدُ .
« صِراطَ الذينَ أنْعَمْتَ علَيهِم » يَعنِي بهِ النَبِيِّينَ و المُؤمِنِينَ الذينَ أنعَمَ اللّه ُ علَيهِم بِالإسلامِ و النبوَّةِ ،
« غَيرِ المَغْضوبِ علَيهِم » يقولُ : أرشِدْنا غَيرَ دِينِ هؤلاءِ الذينَ غَضِبتَ علَيهِم و هُمُ اليَهودُ « و لا الضّالِّينَ » و هُمُ النَّصارى .
« اهدنا » يعنى ما را رهنمون شو « صراط مستقيم » يعنى دين اسلام ؛
زيرا هيچ دينى جز اسلام راست و مستقيم نيست ؛ چون توحيد و يگانه پرستى در آن نيست.
« صراط كسانى كه نعمتشان دادى » يعنى پيامبران و مؤمنان كه خداوند نعمت اسلام و نبوّت را ارزانيشان داشت ،
« نه غضب شدگان » مى فرمايد : مارا به غير دين آنان كه بر ايشان خشم گرفته اى يعنى يهود راهنمايى فرما « و نه گمراهان » يعنى نصارا .
( الدرّ المنثور : ۱/۲۵ )
امام على عليه السلام :
أنا صِراطُ اللّه ِ المُستَقيمُ و عُروَتُهُ الوُثقى التي لا انفِصامَ لها .
منم صراط مستقيم خدا و محكمترين دستگيره او كه ناگسستنى است .
( بحار الأنوار : ۸/۷۰/۱۹ )
امام زين العابدين عليه السلام :
نَحنُ الصِّراطُ المُستَقيمُ و نحنُ عَيبَةُ عِلمِهِ .
ماييم صراط مستقيم و ما صندوق علم او هستيم .
( معاني الأخبار : ۳۵/۵ )
امام صادق عليه السلام ـ درباره معناى صراط ـ فرمود :
هُو الطَّريقُ إلى مَعرِفَةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ
و هُما صِراطانِ : صِراطٌ في الدُّنيا و صِراطٌ في الآخِرَةِ .
فأمّا الصِّراطُ الذي في الدُّنيا فهُو الإمامُ المَفروضُ الطاعَةِ.
مَن عَرَفَهُ في الدُّنيا و اقتَدى بِهُداهُ ، مَرَّ على الصِّراطِ الذي هو جِسرُ جَهَنَّمَ في الآخرةِ .
آن راه شناخت خداوند عزّ و جلّ است
و دو صراط وجود دارد : صراطى در دنياست و صراطى در آخرت .
صراط دنيا همان امامى است كه اطاعتش واجب است .
هركه در دنيا او را بشناسد و از راهنماييهايش پيروى كند ، از صراط آخرت كه پلى است بر روى دوزخ بگذرد .
( بحار الأنوار : ۲۴/ ۱۱/۳ )
امام صادق عليه السلام :
الصِّراطُ المُستَقيمُ ، أميرُ المؤمنينَ عَلِيٌّ عليه السلام .
صراط مستقيم ، امير المؤمنين على عليه السلام است .
( معاني الأخبار : ۳۲/۲ )
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه « ما را به صراط مستقيم هدايت فرما » ( الفاتحة : ۶ ) ـ فرمود :
أرشِدْنا الصِّراطَ المُستَقيمَ ،
أرشِدْنا لِلُزُومِ الطَّريقِ المُؤَدِّي إلى مَحَبَّتِكَ و المُبَلِّغِ إلى جَنَّتِكَ ،
مِن أن نَتَّبِعَ أهواءَنا فَنَعطَبَ .
يعنى ما را به راه راست رهنمون شو،
مارا به پيمودن راهى كه به محبّت تو مى انجامد و به بهشتت مى رساند رهنمون شو؛
تا از هواهاى نفْس خود پيروى نكنيم و به هلاكت نيفتيم .
( بحار الأنوار : ۴۷/۲۳۸/۲۳ )
التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام ـ درباره آيه « ما را به صراط مستقيم هدايت فرما » ( الفاتحة : ۶ ) ـ فرمود : آدمى مى گويد :
أدِمْ لَنا تَوفِيقَكَ الذي بهِ أطَعناكَ في ماضِي أيّامِنا حتّى نُطِيعَكَ كذلكَ في مُستَقبَلِ أعمارِنا .
الصِّراطُ المُستَقيمُ هُو صِراطانِ : صِراطٌ في الدُّنيا و صِراطٌ في الآخِرَةِ.
فأمّا الصِّراطُ المُستَقيمُ في الدُّنيا ، فهُو ما قَصُرَ عنِ الغُلُوِّ و ارتَفَعَ عنِ التَّقصيرِ و استَقامَ فلَم يَعدِلْ إلى شَيءٍ مِنَ الباطِلِ
و أمّا الطَّريقُ الآخَرُ ، فهُو طريقُ المُؤمنينَ إلى الجَنَّةِ الذي هو مُستَقيمٌ .
آن توفيقى را كه عطايمان كردى تا در ايّام گذشته عمرِ خود طاعتت كنيم بر ما ادامه بده تا در ايّام مانده عمر خود نيز طاعتت كنيم .
صراط مستقيم دو گونه است : صراطى در دنيا و صراطى در آخرت .
صراطِ مستقيمِ در دنيا ، همان راهى است كه از افراط و تفريط به دور است . راه ميانه است و به سوى باطل كمترين انحرافى ندارد
و صراط آخرت ، همان راه مؤمنان به سوى بهشت است كه راهى است مستقيم .
( التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : ۴۴ / ۲۰ )
ويژگى صراط :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الصِّراطُ ، أدَقُّ مِن الشَّعرَةِ و أحَدُّ مِنَ السَّيفِ .
صراط ، باريك تر از مو و تيزتر از شمشير است .
( بحار الأنوار : ۸/ ۶۵/۲ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنَّ عَلى جَهَنَّمَ ، جِسرا أدَقَّ مِن الشَّعرِ و أحَدَّ مِنَ السَّيفِ .
بر روى جهنّم ، پلى است كه از مو باريك تر و از شمشير تيزتر است .
( كنز العمّال : ۳۹۰۳۶ )
امام صادق عليه السلام :
الصِّراطُ ، أدَقُّ مِن الشَّعرِ و مِن حَدِّ السَّيفِ .
صراط ، از مو و از لبه شمشير باريك تر است .
( بحار الأنوار : ۸/۶۴/۱ )
آنچه موجب پايدارى بر صراط است .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أثبَتُكُم قَدَما على الصِّراطِ ، أشَدُّكُم حُبّا لأِهلِ بَيتي .
پايدارترين شما بر صراط ، كسى است كه محبّتش به اهل بيت من بيشتر باشد .
( فضائل الشيعة : ۴۸/۳ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
يا عَلِيُّ ! إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ أقعُدُ أنا و أنتَ و جَبرَئيلُ على الصِّراطِ
فلا يَجوزُ على الصِّراطِ ، إلاّ مَن كانَت مَعهُ بَراءةٌ بِوَلايَتِكَ .
اى على! چون روز قيامت شود ، من و تو و جبرئيل بر صراط مى نشينيم
و هيچ كس از صراط نخواهد گذشت، مگر اين كه جواز ولايت تو را با خود داشته باشد .
( بحار الأنوار : ۸/۷۰/۱۹ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به على عليه السلام ـ فرمود :
ما ثَبَتَ حُبُّكَ في قَلبِ امرِئٍ مُؤمِنٍ؛
فَزَلَّت بهِ قَدَمُهُ على الصِّراطِ، إلاّ ثَبَتَ لَهُ قَدَمٌ ؛
حتّى أدخَلَهُ اللّه ُ بِحُبِّكَ الجَنَّةَ .
محبّت تو در دل هيچ مؤمنى جاى نگرفت ؛
مگر اين كه هرگاه پايش بر صراط بلغزد ، گام ديگرش استوار شود،
تا آن كه [ سرانجام ] خداوند به سبب محبّتش به تو او را به بهشت در آورَد .
( فضائل الشيعة : ۴۸/۴ )
پلهاى صراط :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
. . . ثُمّ يُوضَعُ علَيها [ أي عَلى جَهَنَّمَ ]الصِّراطُ···
علَيها ثلاثُ قَناطِرَ:
فأمّا واحِدَةٌ فعَلَيها الأمانَةُ و الرَّحِمُ و أمّا ثانيها فعلَيها الصلاةُ و أمّا الثالثةُ فعلَيها عَدلُ رَبِّ العالَمِينَ لا إلهَ غَيرُهُ .
··· آن گاه، صراط [ بر روى جهنّم ] گذاشته مى شود . . .
روى آن سه پل قرار دارد :
روى يكى از آن ها امانتدارى و خويشاوندى جاى دارد ، روى دومى نماز و روى سومى عدالتِ پروردگارِ جهانيان كه خدايى جز او نيست .
( بحار الأنوار : ۸/۶۵/۲ )
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه « همانا پروردگار تو سخت در كمين است » ( الفجر : ۱۴ ) ـ فرمود :
قَنطَرَةٌ على الصِّراطِ لا يَجُوزُها عبدٌ بِمَظلِمَةٍ .
[ كمينگاه ] پلى است بر روى صراط كه هر بنده اى مظلمه اى به گردن داشته باشد ، نمى تواند از آن بگذرد .
( ثواب الأعمال : ۳۲۱/۲ )
گروههاى مردم در گذشتن از صراط :
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
و الناسُ على الصِّراطِ ، فَمُتَعَلِّقٌ بِيَدٍ و تَزُولُ قَدَمٌ و يَستَمسِكُ بِقَدَمٍ .
و مردم بر صراط ، برخى با دست آويزانند ، بعضى پاىْ لغزان و برخى پابرجا .
( بحار الأنوار : ۸/۶۵/۲ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
و الناسُ عليهِ كالبَرقِ و كَطَرفَةِ العَينِ و كَأجاوِدِ الخَيلِ و الرِّكابِ و شَدّا على الأقدامِ .
فَناجٍ مُسَلَّمٌ و مَخدوشٌ مُرسَلٌ و مَطروحٌ فيها .
در عبور از صراط ، برخى از مردم چون برق مى گذرند ، برخى چون چشم به هم زدنى ، برخى مانند اسبان و شتران تندرو و برخى مانند افراد پاى بسته .
پس عدّه اى حتماً نجات مى يابند و عدّه اى زخمى و خونى به آهستگى مى گذرند و عدّه اى در آن ( دوزخ ) مى افتند .
( كنز العمّال : ۳۹۰۳۴ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
فمِنهُم مَن يَمضِي علَيهِ كَلَمحِ البَرقِ و مِنهُم مَن يَمضِي علَيهِ كَمَرِّ الرِّيحِ
و مِنهُم مَن يُعْطى نُورا إلى مَوضِعِ قَدَميهِ و مِنهُم مَن يَحبُو حَبوا
و تَأخُذُ النارُ مِنهُ بِذُنوبٍ أصابَها .
عدّه اى از صراط همچون برق مى گذرند و عده اى همچون باد
و به عدّه اى نورى داده مى شود كه جلوى پايشان را روشن مى بينند
و عدّه اى چهار دست و پا مى گذرند و به سبب گناهانى كه كرده اند ، آتش قسمتى از آنها را فرا مى گيرد .
( كنز العمّال : ۳۹۰۳۶ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أسبِغِ الوُضُوءَ ؛ تَمُرَّ على الصِّراطِ مَرَّ السَّحابِ .
وضو را كامل بگير ؛ تا از صراط همچون ابر بگذرى .
( بحار الأنوار : ۷۶/۴/۸ )
موسى عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت :
إلهي ! ما جَزاءُ مَن تلا حِكمَتَكَ سِرّا و جَهرا ؟
قالَ : يا موسى ! يَمُرُّ على الصِّراطِ كالبَرقِ .
بار خدايا ! پاداش كسى كه حكمت تو را آشكارا و پنهانى تلاوت كند چيست؟
فرمود : اى موسى ! از صراط همچون برق مى گذرد .
( بحار الأنوار : ۹۲/۱۹۷/۳ )
امام صادق عليه السلام :
الناسُ يَمُرُّونَ على الصِّراطِ طَبَقاتٍ :
··· فَمِنهُم مَن يَمُرُّ مِثلَ البَرقِ و مِنهُم مَن يَمُرُّ مِثلَ عَدْوِ الفَرَسِ
و مِنهُم مَن يَمُرُّ حَبْوا و مِنهُم مَن يَمُرُّ مَشْيا
و مِنهُم مَن يَمُرُّ مُتَعَلِّقا قد تَأخُذُ النارُ مِنهُ شَيئا و تَترُكُ شيئا .
مردم در گذشتن از صراط به چند گروه تقسيم مى شوند :
··· برخى مانند برق مى گذرند ، برخى مانند اسب به تاخت مى روند
برخى با سينه خيز مى گذرند و برخى پياده مى روند
و بعضى هم در حالى مى گذرند كه خود را به آن آويخته اند و آتش قسمتى از بدن آنها را گرفته و قسمتى را نگرفته است .
( الأمالي للصدوق : ۲۴۲/۲۵۷ )
میزان الحکمه،جلد ششم.
واژه صراط
برخى از عالمان لغت ریشه "صراط" سراط مىدانند که در اصل لغت به معناى بلعیدن است و تبدیل سین به صاد ناشى از تناسب آن با طاء است.(1)
و راز اینکه به بزرگراه صراط مىگویند آن است که به جهت فراخى و وضوحى که دارد گویا سالک در خود مىکشد گویا که او را مىبلعد «و بعض اهل العلم یقول ان السرط مشتق من ذلک لان الذاهب فیه یغیب غیبة الطعام المسرط».(2)
مؤلف التحقیق واژه صراط را مستقل از سراط مىداند: «والظاهر ان کلمة الصراط مستقلّة فى نفسها غیر مبدلة فى السراط.»(3)
دلیلش آن است که صراط مشتقات ندارد اما سراط مشتقات دارد.
بهرحال آنچه که در آن تردید نیست آن است که معناى این واژه راه روشن و وسیع است چه آنکه مادّى باشد یا معنوى و الزاماً معناى استقامت در آن نیست که اگر به معناى آن بود وصف مستقیم براى آن تأکید مىشد.
گرچه تأکید بودن ما نعى ندارد لکن تأسیس بهتر از تأکید است.
صراط مستقیم کدام است؟
از آنجا که انسان موجودى است پیوسته در تلاش و حرکت یا به مقصد سعادت مىرسد راهى که او را به آن رهنمون مىسازد آن راه "صراط مستقیم" است و راهى که او را به نیستى و تباهى مىکشاند آن راه "صراط جحیم" است.
در قرآن از صراط مستقیم گاه به "صراط سوّى"(4)؛ گاه به "صراط اللّه"(5) ؛ و گاه به "صراط حمید" (6) توصیف شده است.
و آن همان "دین قیم الهى " است که عهدهدار هدایت انسانهاست. در سوره انعام آیه 61 آمده است: «قل اننى هدانى ربّى الى صراط مستقیم دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا؛ بگو خداوند مرا به صراط مستقیم هدایت کرده به دین استوار آئین ابراهیم که هرگز به خدا شرک نورزید.»
و از آنجا که تبلور این دین در عبودیت و بندگى پروردگار عالم و تسلیم بودن در برابر اوست صراط مستقیم به عبودیت و اعتصام بر او تفسیر شده است.
«ان اللّه ربّى و ربّکم فاعبده هذا صراط مستقیم؛(7)همانا خداوند پروردگار من و پروردگار شماست تنها او را پرستش کنید که راه راست همین است.»
«و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم؛(8) (آیا با شما عهد نکردم) که مرا بپرستید این راه مستقیم است.»
«...و من یعتصم باللّه فقد هدى الى صراط مستقیم؛(9)...هر کس به خدا تمسّک جوید به راهى راست هدایت شده است.»
به این ترتیب دین واقعى الهى یک دین بیشتر نیست و آن اسلام است که «انّ الدین عند اللّه الاسلام؛(10) همانا دین در نزد خدا اسلام است.
ستون فقرات دعوت همه انبیاء بندگى خداوند بوده که نامش "اسلام" است. لذا است که "اسلام" مکتب همه انبیاء است، تفاوتها در اصول نیست، در شرایع و دستورات است که به تناسب زمانها و مکانها مختلف بوده است.
واژه اسلام به معنى تسلیم است و معناى آیه آن است که آئین حقیقى در پیشگاه خدا همان تسلیم در برابر فرمان اوست و روح دین در هر عصر و زمان چیزى جز تسلیم بودن در برابر حق نیست یعنى همان عبودیت و بندگى به این ترتیب "اسلام " مکتب همه انبیاء است. آرى اقتضاءات زمانها متفاوت بوده است لذا این "شرایع" اند که متفاوتاند نه "ادیان الهى" ما یک دین الهى بیشتر نداریم و آن اسلام است و تفاوتها در شریعت است.
«...لکلٍّ جعلنا منکم شرعة و منهاجاً...؛(11)ما براى هر کدام از شما آئین و طریقه روشنى قرار دادیم.»
در سوره انعام آیه 153. پس از آنکه مواردى از احکام شرع مقدس اسلام به نحو کلّى ذکر مىشود آمده است: «و انّ هذا صراطى مستقیما فاتبعوه ولاتتبعوا السبل فتفرّق بکم عن سبیله ذلکم وصّاکم به لعلّکم تتقون؛و این راه مستقیم من است از آن پیروى کنید و از راههاى پراکنده و انحرافى پیروى نکنید که شما را از طریق حق دور مىسازد این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش مىکند شاید تقوى پیشه کنید.»
در چندین آیه از قرآن برترین مشخصه صراط مستقیم را این بیان مىکند: راهى که هدایتگر به آن پیامبر اکرم(ص) است راهى که جلودار آن، آن پیامبر بزرگ است.
«و انک لتدعوهم الى صراط مستقیم؛(12) و به طور قطع تو آنان را به راه راست دعوت مىکنى.»
امامان حجت خداوند
در آیه بعدى منحرفان از صراط مستقیم هم معرفى شدهاند: «و ان الّذین لایؤمنون بالآخرة عن الصراط لناکبون؛(13) و کسانى که به آخرت ایمان ندارند به طور مسلّم از این صراط منحرفند.»
در سوره شورى آیه 52 و 53 مىخوانیم: «..و انک لتهدى الى صراط مستقیم، صراط اللّه الّذى له ما فى السموات و ما فى الارض الا الى اللّه تصیر الامور...؛تو مسلماً به راه راست هدایت مىکنى راه خداوندى که تمام آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست آگاه باشید که همه کارها تنها به سوى خدا باز مىگردد.»
به این ترتیب این واقعیت بر مسند نشست که صراط مستقیم همان اسلام است.
امامان تجلّى اسلاماند
اینک وقت آن است که به اثبات این مدعى بپردازیم که امامان تجلّى اسلاماند یعنى اگر انسان بخواهد تمام اسلام را در سیماى یک انسان ببیند آن انسان امام معصوم(س) است.
تمام روایاتى که امامان (ع) را «ابواب اللّه»(14) در واژهاى خداوند «عرفاء اللّه»(15) «ارکان الارض»(16) «ارکان العالم»(17) و... معرفى مىکنند مىتوانند شاهدى بر این مدعا باشند، نیز همه روایاتى که مىگوید دین به آنها گشوده شده و به آنان ختم مىگردد.
نیز روایاتى که در ذیل آیه 119 سوره توبه آمده: «یا ایها الّذین آمنوا اتقوا اللّه و کونوا مع الصادقین؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید تقواپیشه کنید و با صادقان باشید.» رسیده است که مقصود از صادقان تنها امامان معصوماند.(18)
همه اینها گویاى آن است که امامان تجسم تمام دین و مکتباند به این ترتیب به این نتیجه مىرسیم: که امامان صراط مستقیماند. این حقیقتى است که در دهها روایت به آن تصریح شده است.
در روایتى از جابربن عبداللّه انصارى از پیغمبر اکرم(ص) نقل مىکند که: «ان اللّه جعل علیاً و ابناءه حجج اللّه على خلقه و هم ابواب العلم فى امتى من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقیم.»(19)
خداوند على(ع) و همسرش (فاطمه زهرا سلام اللّه علیها) و فرزندان او را حجتهاى الهى بر خلقش قرار داده و آنها درهاى علم در امت منند هر کس به وسیله آنها هدایت شود به صراط مستقیم هدایت شده است. در حدیث دیگرى ابن عباس از رسول خدا(ص) چنین نقل مىکند که به حضرت على بن ابى طالب (ع) فرمود: «انت الطریق الواضح و انت الصراط المستقیم و انت یعسو المؤمنین.»(20) تو راه روشن و صراط مستقیم و رهبر مؤمنان هستى.
در حدیثى از حضرت امیرمؤمنان على(ع) مىخوانیم:
«ان اللّه جلعنا ابوابه و صراطه و سبیله و الوجه الّذى یؤتى منه فمن عدل عن ولایتنا او فضّل علینا غیرنا فانهم عن الصراط لناکبون.»(21)
خداوند ما رهبران دینى و الهى را درهاى وصول به معرفتش، صراط، طریق و جهتى که از آن به او مىرسد قرار داده بنابراین کسانى که از ولایت ما منحرف گردند یا دیگرى را بر ما برگزینند از صراط حق منحرفند.
در تفسیر آیه شریفه اهدنا الصراط المستقیم در روایات متعددى رسیده است که مراد از این صراط مستقیم راه پیامبر(ص) و ذریه پاک اوست، چون مراد از «انعمت علیهم» آنان هستند.
در حدیثى از حضرت امام صادق(ع) نقل شده «و اللّه نحن الصراط المستقیم؛(22) به خدا سوگند صراط مستقیم مائیم.»
امام صادق(ع) در پاسخ مفضل بن عمر که از معناى صراط پرسیده بود فرمود: «هوالطریق الى معرفة اللّه عزّ و جلّ و لها کان صراط فى الدنیا و صراط فى الآخرة فاما الصراط فى الدنیا فهو الامام المفترض الطاعة من عرفه فىالدنیا و اقتدى بهداه مرّ على الصراط الّذى هو جسر جهنم فى الآخرة و من لم یعرفه فى الدنیا زلّت قدمه عن الصراط فى الآخرة فتردى فى نار جهنم.»(23)
«صراط مستقیم راه معرفت به سوى خداوند است که به صراط در دنیا و آخرت تقسیم مىشود صراط در دنیا همان امام واجب الاطاعة و صراط آخرت پلى است که از دوزخ عبور مىکند.
هر کس صراط دنیا (امام واجب الاطاعة) را بشناسد. و از او پیروى کند از صراط آخرت به آسانى عبور خواهد کرد اما کسى که در شناخت امام معصوم یا پیروى از او کوتاهى کند پایش بر قیامت خواهد لغزید و در دوزخ واژگون خواهد شد.
امامان نورند
دیگر ویژگى که امامان را در زیارت جامعه کبیره به آن مىستائیم «نور» است. در فرازهاى متعددى در این زیارت امامان به وصف فوق ستوده شدهاند.
«نوره و برهانه عندکم» «انتجبکم لنوره» «خلقکم اللّه انواراً» «و ان ارواحکم و نورکم وطینتکم واحدة» «تمام نورکم» «و انتم نور الاخیار» «کلامکم نور»؛ «واشرقت الارض بنورکم» و «مصابیح الدجى» واژه نور واژهاى است روشن که نیاز به توضیح ندارد. روشن و روشنگر.
نور در قرآن و روایات
در قرآن کریم واژه نور هم در نور حسى به کار رفته و هم در نور معنوى، نور حسى مانند روشنایى روز: «و جعل الظلمات و النور...؛(24)...و تاریکیها و نور قرار داد.»
روشنائى ماه «و هو الّذى جعل الشمس ضیاءاً و القمر نوراً؛(25) او خدایى است که خورشید را روشنایى و ماه را نور قرار داد.» در عرصه نور معنوى بر مصادیقى اطلاق شده است.
1- ذات مقدس ربوبى جلّ شأنه
«اللّه نور السموات و الارض...؛(26) خداوند نور آسمانها و زمین است...»
او پدید آورنده جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زندهاند و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند و اگر لحظهاى چشم لطف خود را از آنها باز گیرد همگى در ظلمات فنا و نیستى فرو مىروند و هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایى کسب مىکند.
2- قرآن کریم «قد جاءکم من اللّه نور و کتاب مبین؛(27) از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد.»
3- ایمان «اللّه ولى الّذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور؛(28) خداوند ولىّ مؤمنان است آنها را از ظلمتهاى (شرک و کفر) به سوى نور ایمان رهبرى مىکند.
4- هدایت الهى و روشن بینى
«او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشى به فى الناس کمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها؛(29) آیا کسى که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و نور هدایتى براى او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم راه برود همانند کسى است که در تاریکى باشد و هرگز از آن خارج نگردد.
5 - آیین اسلام
«...و یأبى اللّه الّا ان یتم نور، و لوکره الکافرون»(30) خداوند ابا دارد جز اینکه نور اسلام را کامل کند هرچند کافران نخواهند.
6- شخص پیامبر(ص)
«...و داعیا الى اللّه باذنه و سراجاً منیراً...»(31)
«...ما ترا دعوت کننده به سوى خدا به اذن او قرار داده و چراغى روشن...».
7- علم
در حدیث عنوان بصرى آمده است که حضرت امام صادق(ع) فرمود: «العلم نور یقذفه اللّه فى قلب من یشاء» علم نورى است که خدا در قلب هر کس که بخواهد مىافکند.(32)
8 - در این زیارت بلند امامان نور نامیده شدهاند.
ویژگىها و خواص نور
نور داراى خواص و ویژگیهاى ذیل است:
1- نور زیباترین و لطیفترین موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبائیها و لطافتها است.
2- نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان ماده دارد. نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه مىتواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه) هفت بار دور بزند به همین دلیل در مسافتهاى فوق العاده عظیم و سرسام آور نجومى را فقط با سرعت سیر نور مىسنجند و واحد سنجش در آنها سال نورى است یعنى مسافتى را که نور در یکسال با آن سرعت سرسام آورش مىپیماید.
3- نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است و بدون آن چیزى را نمىتوان دید بنابراین هم ظاهر است و هم مظهر «ظاهر کننده غیر».
4- نور آفتاب که مهمترین نور در دنیاى ماست پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقاى همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودى بدون استفاده از نور (بطور مستقیم یا غیر مستقیم) زنده بماند.
5 - امروز ثابت شده تمام رنگهایى را که ما مىبینیم نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهاى مشابه آن است و گرنه موجودات در تاریکى مطلق نور ندارند.
6- تمام انرژیهاى موجود در محیط ما(بجز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مىگیرد حرکت بادها، ریزش باران، حرکت نهرها سیلها و آبشارها و بالأخرة حرکت همه موجودات زنده با کمى دقت به نور آفتاب منتهى مىشود.
سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه مىدارد همان نور آفتاب است حتى گرمى آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن بدست مىآید نیز از گرمى آفتاب است، چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمى به گیاهان و حیواناتى باز مىگردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کردهاند بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است.
7- نور آفتاب نابود کننده انواع میکروبها و موجودات موذى است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین تبدیل به بیمارستان بزرگى مىشد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند.(33)
امامان تجلّى نور
تمام این ویژگیها را در حوزه معنوى در پیامبر(ص) و دیگر معصومان علیهم السلام مىبینیم.
آنان لطیفترین مخلوق ذات مقدّس ربوبىاند، خلقتشان خلقت نورى است.
در روایتى از امیرمؤمنان على(ع) رسیده است: «کنت انا و محمداً نوراً واحداً من اللّه عزّ و جلّ فامر اللّه تبارک و تعالى ذلک النوران شیّق فقال للنصف: کن محمداً و قال للنصف کن علیا فمنها قال رسول اللّه (ص) على منى و انا من على و لا یؤدى عنى الّا على.»(34)
من و محمد یک نور بودیم که از نور خداوند عزّ و جلّ خلق شدیم آنگاه خداوند به این نور فرمان داد که دو نیم شود به نصف آن گفت محمد(ص) باش و به نصف دیگر گفت على(ع) باش از این جهت است که رسول خدا(ص) (در آغاز ماجراى سوره برائت) فرمود: على از من است و من از على و مأموریت مرا کسى جز على انجام نمىدهد.
«مسافت نورى» ضرب المثل است. گسترش این انوار تابناک الهى و معارف بلندشان شایسته این ضرب المثل است. معارف ارزشمند اهلبیت آنچنان است که هر جا مطرح شود به سرعت نور جاى خود را باز مىکند که خود فرمودند: «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» اگر مردم زیبائیهاى کلام ما را بفهمند از ما تبعیت خواهند کرد.
نور ظاهر و مُظهر است، معارف دین جز از طریق آنان گرفتنى نیست، علم مفید فقط در مکتب آنان است.
امام باقر(ع) به «سلمة بن کهیل» و «حکم بن عتیبه» فرمود: «شرّقا و غرّبا فلاتجدان علماً صحیحا الّا شیئاً خرج من عندنا اهل البیت»(35) شرق عالم بروید غرب آن بروید علم صحیح را جز در مکتب ما نمىیابید.
نور رمز بقاى موجودات زنده است، رمز بقاى جهان هستى هم حجت است. امام سجاد(ع) فرمود: «...لو لا ما فى الارض منّا لساخت باهلها»(36) اگر ما نبودیم زمین اهلش را نابود مىکرد.
رنگها مدیون نورند، اگر امروز رنگ سعادت «صبغة اللّه» در جهان هست و نام اسلام پر آوازه است به برکت تلاشهاى طاقت فرساى این انوار تابناک الهى است.
ماندگارى مکتب حق که اسلام است مدیون فداکاریهاى آنان است و اگر آنان نبودند، معارف بلندشان نبود در حوزه معرفت، جهان بیمارستانى بزرگ از جهالت بود.
افتخار مىکنیم که این انوار تابناک امام ما هستند.
بر این اساس است که در روایات فراوان از مصادیق نور امامان علیهم السلام ذکر شدهاند، مرحوم کلینى در کتاب کافى بابى تحت این عنوان آورده است که «باب ان الائمة نور اللّه عزّ و جلّ»(37) در این باب 6 روایت آمده است در سوره تغابن آیه 8 آمده است:
«فآمنوا باللّه و رسوله و النور الّذى انزلنا و اللّه بما تعملون خبیر؛ به خدا و رسول او و نورى که نازل کردهایم ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام مىدهید آگاه است.»
در روایات فراوانى امامان(ع) مصداق نور در این آیه معرفى شدهاند.
در روایتى آمده ابوخالد کابلى از امام باقر(ع) تفسیر آیه را پرسید حضرت فرمود:
«یا ابا خالد النور و اللّه الائمة من آل محمد صلى اللّه علیه و آله الى یوم القیامة و هم واللّه نور اللّه الّذى انزل و هم واللّه نور اللّه فى السموات و الارض و اللّه یا ابا خالد لنور الامام فى قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیئة بالنهار و هم واللّه ینورون قلوب المؤمنین و یحجب اللّه عزّ و جلّ نورهم عمن یشاء فتظلم قلوبهم و اللّه یا ابا خالد لایحبنا عبد و یتولانا حتى یظهر اللّه قلبه و لایطهر اللّه قلب عبد حتىّ یسلّم لنا و یکون سلماً لنا فاذا کان سلماً لنا سلّمه اللّه من شدید الحساب و آمنه من فزع یوم القیامة الاکبر»(38)
اى ابا خالد بخدا سوگند که مقصود از نور ائمه از آل محمّد(ص) مىباشند تا روز قیامت. بخدا آنان همان نور خدا هستند که خداوند فرو فرستاده، بخدا آنان نور خدا در آسمانها و زمینند بخدا اى ابا خالد نور امام در دل مؤمنین از نور خورشید تابان در روز روشنتر است بخدا که ائمه(ع) دلهاى مؤمنین را منور مىسازند و خدا از هر کس خواهد نور آنان را پنهان دارد و در پى آنان دلهاى آنها تاریک مىگردد. بخدا اى ابا خالد بندهاى ما را دوست ندارد و از ما پیروى نمىکند تا زمانیکه خداوند دلش را پاکیزه گرداند و خداوند دل بندهاى را پاکیزه نمىگرداند تا آنکه تسلیم ما بوده و آشتى با ما باشد و هرگاه چنین شد خداوند او را از حساب سخت نگه دارد و از هراس بزرگ روز قیامت در امانش دارد.
انوار ماندگار
همانگونه که تلاشها کردند که جلوه برجسته نور حق آیین اسلام را خاموش کنند ولى ناکام ماندند، در رابطه با اهلبیت(ع) هم چنین شد، عداوتها و دشمنىها با آنان شد، تلاشهاى فراوانى جهت خاموش کردن این انوار تابناک صورت گرفت ولى به فضل و عنایت خداوند ناکام ماندند و مىبینیم هر روز نام آنان و مکتبشان پرآوازه مىگردد.
راه استفاده از نور اهلبیت(ع)
کسى که در پى بر گرفتن نور است باید سراغ آن رفته آن را فرا روى خود قرار دهد نه باید جلو افتاد و نه عقب حضرت امیر مؤمنان على(ع) فرمود: «انظروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثرهم فلن یخرجوکم من هدى و لن یعیدوکم فى روى فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا و لا تسبقوهم فتضلّوا و لاتتأخروا عنهم فتهلکوا.»(39)
به اهلبیت پیامبرتان بنگرید از آن سو که گام بر مىدارند بروید قدم به جاى قدمشان بگذارید آنها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمىبرند و به پستى و هلاکت باز نمىگردانند اگر سکوت کردند سکوت کنید و اگر قیام کردند قیام کنید از آنها پیشى نگیرید که گمراه مىشوید و از آنان عقب نمانید که نابود مىگردید.
در روایتى از نبى اعظم صلى اللّه علیه و آله رسیده است که:
«فلا تسبقوهم فتهلکوا؛(40) از اهلبیت(ع) پیشى نگیرید که نابود خواهید شد.»
سالک راه حق بیا همت از اولیا طلب
همت خود بلند کن سوى حق ارتقا طلب
سرور اولیاء نبى است و زپس مصطفى على است
خدمت مصطفى کن و همت مرتضى طلب
پیروى رسول حق، دوستى حق آورد
پیروى رسول کن دوستى خدا طلب
چشم بصیرتت به خود نورپذیر کى شود
نور بصیرت دل از صاحب انما(41) طلب
شرع سفینه نجات، آل رسول ناخداست
ساکن این سفینه شو دامن ناخدا طلب
دل به امم بگوش هوش مىفکنند این سروش
معرفت ار طلب کنى از برکات ما طلب(42)
پىنوشتها: -
1. التهذیب، ج 12، ص 329.
2. مفردات راغب «صرط».
3. التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 277.
4. سوره طه، آیه 135.
5. سوره شورى، آیه 53.
6. سوره حج، آیه 24.
7. سوره انعام، آیه 161.
8. سوره آل عمران، آیه 51، سوره مریم، آیه 36.
9. سوره یس، آیه 61.
10. سوره آل عمران، آیه 101.
11. همان، آیه 19.
12. سوره مائده، آیه 48.
13. سوره مؤمنون، آیه 73.
14. همان، آیه 74.
15. سوره شورى، آیه 53 - 52.
16. اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 156.
17. همان، ص 157.
18. همان، ص 158.
19. همان، ص 159.
20. تفسیر برهان، ج 3، ص 170 ؛ بحارالانوار، ج 31، ص 413 و 414؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 345؛ مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 281و...
21. شواهد التنزیل، ج 1، ص 58، ح 89.
22. همان، ح 88.
23. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 549.
24. همان، ج 1، ص 31؛ کنزالدقائق، ج 1، ص 60.
25. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 21.
26. سوره انعام، آیه 1.
27. سوره یونس، آیه 5.
28. سوره نور، آیه 25.
29. سوره مائده، آیه 19.
30. سوره بقره، آیه 257.
31. سوره انعام، آیه 122.
32. سوره توبه، آیه 33.
33. سوره احزاب، آیه 46.
34. مصباح الشریعة، ص 16.
35. تفسیر نمونه، ج 14، ص 505 تا 507 «چاپ بیست و ششم».
36. بحارالانوار، ج 26، ص 3.
37. اصول کافى، ج 1، ص 399.
38. امالى صدوق، ص 156، کمال الدین، ص 207.
39. اصول کافى، ج 1، ص 194.
40. همان.
41. نهج البلاغه، خطبه 97.
42. بحارالانوار، ج 23، ص 142.
43. اشاره است به آیه شریفه( انما نطعمکم لوجه اللّه )سوره انسان، آیه 9 یا آیه شریفه (انما ولیکم اللّه و رسوله) سوره مائده، آیه 55.
44. از مرحوم فیض کاشانى.
تذکر: در تدوین این مقاله علاوه بر مصادر فوق از کتاب ارزشمند «ادب فناى مقربان» نیز بهره گرفتم.
نویسندگان: سید احمد خاتمى
منبع: نشریه پاسدار اسلام 1386 شماره 308
http://ensani.ir/fa/article/138974
پرتوی از اسرار نماز » صراط مستقیم، در روایات | |||
امام عسكرى علیه السلام درباره این جمله نماز، مىفرماید: 325) بحارالانوار، ج 24، ص 9. http://gharaati.ir/show.php?page=books&book=12&pages=61 |