مهدویت، باوری ریشه دار در تاریخ بشر است. باور به وجود انسانی نجات بخش در آخر الزمان، منحصر به آموزه های اسلامی یا شیعی نیست. در هر دوره از تاریخ اسلام، مهدویت مفهومی تازه و نو می یابد تا به مفهوم امروزین آن در تشیع برسد. هر یک از ائمه(ع) به سهم تاریخ و حیات فکری و سیاسی خود، به تبیین و فرهنگ سازی آن پرداخته اند تا اذهان شیعیان را آمادۀ پذیرش این حقیقت ژرف فکری و تاریخی نمایند.
امام کاظم(ع) در دوران امامت خود در این عرصه قدم برداشت و جامعۀ شیعی را که گسترش کمّی و جغرافیایی یافته؛ ولی هنوز آمادگی کامل و کافی برای درک عمیق از مهدویت و انطباق آن با آموزه های امامت را نداشت و ناتوان تر از آن بود که بر فتنه ها و تردیدهای دورۀ غیبت فائق آید؛ رهبری کرد. با ظهور مدعیان جدید مهدویت، گاهی شیعه دچار تزلزل یا تردید می شد و هر از چند گاهی با فتنه هایی جدید از درون و برون مواجه می گردید. این مقاله نیم نگاهی به تلاش های آن امام همام در زمینه سازی غیبت و نهادینه سازی فرهنگ انتظار دارد. امام در دو بُعد تلاش های خود را در این حوزه سامان بخشیدند:

الف) اصلاح باورهای مهدویت

امام کاظم(ع) در گام نخست تلاش عمده ای برای اصلاح باورهای مربوط به مهدویت در دوران امامت خود و جامعۀ پیش رو انجام دادند؛ چه اینکه در این دوره به مقولۀ مهدویت از سوی علویان و حتی عباسیان توجه زیادی شکل گرفت و حتی آنان به دنبال این بودند تا از ظرفیت مهدی طلبی مردم سوءاستفاده کنند. هرچند باید گفت که اصالت تاریخی باور به منجی موعود، از زمان پیامبر(ص) و حتی قبل از اسلام وجود داشته و تاکنون ادامه یافته است که با توجه به اوضاع دشوار سیاسی عصر حضور برای بیان معارف شیعی، گاه مورد سوءاستفادۀ جریان ها و مدعیان مهدویت شده که می خواستند از اوضاع دشوار سیاسی آن دوره استفاده و عده ای را دور خود جمع کنند.

امام دقیقاً از آغاز امامت در خصوص مهدویت و اصلاح باورهای آن تلاش خود را شروع کردند؛ زیرا شهادت امام صادق(ع) مقارن با اوج گرفتن قدرت خاندان عباسی بود. اختناق شدید در مدینه پس از وفات آن حضرت و تلاش برای دستگیری یاران امام، سبب تقیۀ شدید حضرت و حتی ابراز نکردن امامت خویش تا مدتی بین یاران خود شد.[1] منصور چنان از قیام امام صادق(ع) می ترسید که دستور داد هر کسی را که حضرت به جانشینی آن حضرت، امر کرده، گردن بزنند. از سوی دیگر، فطحیه گروهی با ادعای مهدویت و به دنبال سرنگونی حکومت منصور بودند. در این راستا، در گزارشی از «ابو ایوب خوزی» آمده است: نیمه شبی ابوجعفر منصور دنبال من فرستاد. من نزدش رفتم. او روی کرسی نشسته بود و شمعی در برابر و نامه ای در دست داشت. چون سلامش گفتم، نامه را به طرف من انداخت و گریست. سپس گفت: «هَذَا کِتَابُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ یخْبِرُنَا أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ محَمَّدٍ قدْ ماتَ فَإِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجعُونَ ثَلَاثاً وَ أَیْنَ مِثْلُ جَعْفَرٍ؛ این نامه از محمد بن سلیمان است که گزارش می دهد جعفر بن محمد(ع) وفات یافته است و سه مرتبه کلمات استرجاع را تکرار کرد و گفت: کجا مانند جعفر یافت شود؟» سپس به من گفت: بنویس! من مقدمۀ نامه را نوشتم. آنگاه گفت: بنویس اگر او به شخص معیّنی وصیت کرده است، او را پیش آر و گردنش را بزن. جواب آمد که او به پنج نفر وصیت کرده است که یکی از آن ها ابوجعفر منصور است و دیگران: محمد بن سلیمان، عبدالله و موسی دو پسر جعفر و حمیده.[2]

تدبیر امام صادق(ع) در تعیین جانشین خود، توطئۀ منصور را خنثی نمود؛ اما فطحیان با ادعای امامت از سوی عبدالله (فرزند بزرگ امام صادق() ادعای مهدویت او را داشتند و با مرگ وی، پس از هفت ماه از بین رفتند. این فتنه اگرچه به تلاطم در جامعۀ شیعی و بروز برخی انحرافات انجامید؛ ولی حکومت را نیز از اقدام خشن نسبت به شیعه و امام بازداشت؛ زیرا پیدایش اختلاف و دودستگی در میان شیعه، به حکومت این امید را می داد که بدون نیاز به اقدام خشن، بتواند حرکت اصیل شیعی را گرفتار اضمحلال کند و بر تسلط و اقتدار خویش بیفزاید.

پس از شهادت امام صادق(ع) و آغاز امامت حضرت کاظم(ع) این ایده مطرح شد که ایشان رحلت نکرده؛ بلکه ظهور خواهند کرد و امام صادق(ع) را همان مهدی موعود معرفی کردند. این افراد که «ناووسیه» نامیده شدند، احادیثی را دربارۀ مهدویت امام صادق(ع) به ایشان نسبت می دادند.[3] فرقۀ انحرافی دیگری که در این عصر پدید آمد و به موضوع مهدویت مرتبط شد، اسماعیلیه است. برخی از شیعیان امام صادق(ع) بعد از شهادت ایشان، به امامت اسماعیل، فرزند آن حضرت معتقد شدند؛ در حالی که اسماعیل در زمان حیات پدر وفات یافت. این گروه فوت اسماعیل را انکار کرده، معتقد بودند که امام صادق(ع) به امامت او اشاره کرده است و امام جز حق چیزی نمی گوید. این فرقه مراسم تشییع جنازه و دفن اسماعیل را شگرد امام صادق(ع) برای حفظ جان او دانسته، معتقد شدند که اسماعیل همان مهدی موعود است؛ غایب شده و ظهور خواهد کرد. آنان گروه اسماعیلۀ خالصه نامیده شدند[4] که مشکلات زیادی را برای امام کاظم(ع) به وجود آوردند.

در این بین برخی شیعیان نیز در این موج مهدی خواهی نزد امام کاظم(ع) می آمدند و از ایشان درخواست هایی مشابه داشتند. نوشته اند: یونس بن عبدالرحمن نزد امام کاظم(ع) آمد و پرسید: آیا شما قیام کننده به حق هستید؟ امام فرمودند: من قیام کننده به حق هستم؛ اما قائمی که زمین را از دشمنان خدا پاک و زمین را از قسط و عدل پر می کند، چنان که از ظلم پر شده باشد، پنجمین فرزند من است. او غیبتی طولانی خواهد داشت.[5]

امام علاوه بر آشنا کردن دقیق شیعیان با آموزۀ مهدویت، به تدریج آنان را برای عصر غیبت آماده می ساختند. هرچند با توجه به بیانات امامان گذشته مانند امام باقر و صادق(ع) در این موضوع، مطمئناً بسیاری از شیعیان گرفتار این گونه ابهام ها نبودند؛ اما با توجه به اهمیت انتظار و نقش آن در رشد جامعۀ شیعی، ححضرت تلاش می کردند تا شیعیان به سبب دوری عصر ظهور، گرفتار یأس و رکود نشوند.

«حسن بن حسن» از راویان احادیث، می گوید: به امام کاظم(ع) عرض کردم: امام صادق(ع) شما را قائم به این امر معرفی کردند. حضرت فرمودند: مگر من قیام کننده به این امر نبودم؟ ای حسن! هر امامی که در میان امتی قیام می کند، او قائم آنان است. زمانی که دورۀ آنان بگذرد، کسی می آید که او قائم و حجت است که از مردم غایب می شود.[6]

چنان که گفته شد، این گونه پاسخ ها که از طرفی قائم بودن هر یک از ائمه(ع) را تأیید و از طرفی قائم موعود را فرد دیگری معرفی می کنند، روشی برای زنده نگهداشتن اندیشۀ مهدویت بوده است. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که امام کاظم(ع) را به «یزید صائغ» قائم آل محمد(ص) معرفی کردند[7] که البته این فرد دروغگو معرفی شده است.[8] اگر این نقل صحیح باشد، به نظر می رسد که مقصود قیام به امر، امامت و مهدویت در معنای لغوی و عام آن به معنای هدایت گر است، نه مهدی مصطلح.

ب) تبیین باورهای مهدویت

باور به ظهور منجی، امری مسلّم است که دلایل قرآنی و روایی فراوانی دارد و ارادۀ الهی است که روزی آن منجی حقیقی خواهد آمد. در قرآن کریم آمده است: (وَ نرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ)؛[9] «و ما اراده می کنیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.» پس روزی که صالحان، وارث زمین خواهند شد و آن را از چنگال طالحان و جباران رها خواهند ساخت و فرمود: (وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ)؛[10] «در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد.»

امام کاظم(ع) در بخش دیگری از تلاش های خود، به تبیین ضابطه مند و اصولیّ مهدویت و انتظار در جامعۀ شیعی پرداختند که این تلاش ها بر چند پایه استوار بود:

1. مهدی شناسی

یکی از اساسی ترین مباحث در مهدویت، شناخت مصداق مهدی آخرالزمان است که همواره در آن تردید شده و مصادیق آن باعث بروز اختلافاتی در فرق و مذاهب می شده است. امام کاظم(ع) مشخصاً به معرفی مهدی موعود(عج) می پرداختند؛ ولی اظهار می فرمودند که مردم تولدش را انکار خواهند کرد. ایشان از امامتی خبر می دادند که سراسر در پشت پرده شکل خواهد گرفت و عموم مردم از مشاهده و شناخت آن امام محروم خواهند بود.

حضرت برای روشن شدن نام مهدی در حدیثی فرمودند: «اذَا تَوَالَتْ ثَلَاثَةُ أَسْمَاءٍ مُحَمَّدٌ وَ عَلِی وَ الْحسَنُ فالرَابِع هوَ القَائم صَلَوَات الله عَلیه وَ عَلِیهم؛[11] هنگامی که سه اسم محمد، علی و حسن پشت هم آمد، پس از آن چهارمین، قائم - درود خدا بر او و بر آنان - است.»

امام کاظم(ع) جایی برای شک در سلسلۀ وصایت باقی نگذاشته، در روایتی دیگر به همسانی ترتیب نام های مقدس اهل بیت، از پیامبر تا امام عسکری(ع) توجه داده اند که شیوه ای زیبا برای تعیین مهدی حقیقی است. گرچه فتنۀ واقفیه پس از رحلت امام کاظم(ع) شکل گرفت؛ ولی برخی روایات از توجه امام به این فتنه خبر می دهند. در روایتی، امام کاظم(ع) به فاصلۀ زمانی زیاد میان عصر خویش و تولد قائم اشاره می فرمایند تا مردم ایشان را بهتر بشناسند و فریب مدعیان مهدویت را نخورند.

در روایتی آمده است: «عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ، قالَ: جاءَ رَجلٌ إِلَی أَخِی فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! مَنْ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ؟ فَقَالَ: أَمَا إِنهُمْ یفْتَنُونَ بعْدَ مَوْتِی فَیَقُولُونَ هُوَ الْقَائِمُ وَ مَا الْقائِمُ إِلَّا بعْدِی بسِنِینَ؛[12] از علی بن جعفر نقل شده است که مردی نزد برادرم امام کاظم(ع) آمد و عرض کرد: فدایت شوم! صاحب این امر کیست؟ امام فرمودند: آگاه باشید! به راستی آنان پس از مرگم دچار فتنه شده، می گویند: اوست قائم و قائم جز سال ها پس از من نخواهد بود.»؛ زیرا گسترش شیعیان و قیام ها، این توقع را در برخی اذهان پدید می آورد که امام کاظم(ع) همان مهدی موعود(عج) است. توهمی که برداشت نادرست از برخی منقولات به آن دامن می زد. به همین منظور، در روایتی از «یونس بن عبدالرحمن» آمده است: «دخلْتُ علَی موسَی بْنِ جَعْفَرٍ فَقُلْتُ لَهُ: یا ابنَ رَسولِ اللَّه أَنتَ الْقائِمُ بالْحَقِّ فقَالَ: أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِ وَ لَکِنَ الْقَائِمَ الَّذِی یطَهِّرُ الْأَرْض منْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِی؛[13] بر موسی بن جعفر (ع) وارد شدم و عرض کردم: ای پسر رسول خدا! تو قیام کنندۀ به حق هستی؟ فرمودند: من قائم به حق هستم؛ ولی قیام کننده ای که زمین را از دشمنان خدای چیره و بزرگ پر از عدل می کند؛ همان گونه که پر از ستم و ظلم شده بود. او پنجمین از فرزندان من است.»

امام کاظم(ع) افزون بر تصحیح این منقولات، به این نکته اشاره کردند که اگرچه او نیز به امر پروردگار قیام کرده و حرکت الهی را تداوم می بخشد؛ اما آن که زمین را از لوث آلودگی ها پاک می کند، ایشان نیستند.[14]

2. توجه دادن به مقوله انتظار فرج

سختی دوران انتظار در روایات زیادی همواره اشاره شده است. مثل این روایت: «عنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هِلَالٍ قالَ: قلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ(ع): جُعِلْتُ فدَاکَ! ماتَ أَبِی عَلَی هَذَا الْأَمْرِ وَ قدْ بلَغْتُ مِنَ السِّنِینَ مَا قَدْ تَرَی أَمُوتُ وَ لَا تُخْبِرُنِی بِشَیْءٍ. فَقَالَ: یَا أَبَا إِسْحَاقَ! أَنتَ تَعْجَلُ؟ فقُلْتُ: إِی وَ اللَّهِ أَعْجَلُ وَ مَا لِی لَا أَعجَلُ وَ قدْ کبِرَ سنِّی وَ بَلَغْتُ أَنَا منَ السنِّ مَا قَدْ تَرَی. فقَالَ: أَما وَ اللَّهِ یَا أَبَا إِسْحَاقَ! مَا یَکُونُ ذَلِکَ حَتَّی تُمَیَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْکُمْ إِلَّا الْأَقلُّ ثمَّ صَعَّرَ کَفَّهُ؛[15] ابراهیم بن هلال گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: فدایت شوم! پدرم بر اعتقاد به این امر از دنیا رفت و من نیز به سنّ و سالی رسیده ام که می بینید! من می میرم و شما خبری به من نمی دهید؟ حضرت فرمودند: ای ابا اسحاق! تو نیز شتاب می کنی؟ عرض کردم: بلی، به خدا قسم! چرا نباید شتاب کنم، در حالی که سنّم بالا رفته و از سنّ و سال بدان پایه رسیده ام که خود می بینید؟ پس فرمود: ای ابا اسحاق! آن امر واقع نخواهد شد تا اینکه از یکدیگر باز شناخته شوید و پاک سازی گردید و از شما جز تعداد بسیار کمی باقی نماند. سپس کف دست خود را [به نشانۀ بی اعتنایی] برگرداند.»

امام کاظم(ع) همواره می فرمودند که پس از غیبت، رحمتی که حاصل حضور امام است، از دل ها رفته و دین دین داران در معرض خطر خواهد بود و ظهور رخ نخواهد داد، مگر پس از آنکه خوبان از بدان جدا شوند و شیعیان از آلودگی ها پاک گردند تا جایی که کسی جز عدۀ کمی باقی نماند: امام کاظم(ع) فرمودند: «هنگامی که پنجمین از فرزندانم غیب گردد، رحمت از دل شیعیان ما گرفته می شود تا هنگامی که قیام کننده ظهور کند، پس خدا را خدا را در دینهایتان که هیچ کس از شما جدایش نکند. به راستی صاحب این امر ناگزیر از پنهان شدنی است که جمعیت بسیاری از معتقدان به این امر از آن بر می گردند.»[16]

امام حتی شیعیان را به بازگشتن از دین خود می ترسانند تا بدانند چه انتظار سختی در انتظار ایشان است. بر این مبنا می فرمایند: «لَهُ غَیْبَةٌ یَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَی نَفْسِهِ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا آخَرُونَ؛[17] برای او پنهان شدنی است که از ترس جانش زمان آن طولانی می شود. در این مدت، گروه هایی از دین باز می گردند و برخی در آن استوار می مانند.»

3. تشریح حکومت مهدوی

در اندیشۀ امام کاظم(ع) حتی به برخی قوانین در حکومت حضرت مهدی (عج) اشاره شده است، از جمله می فرماید: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا قَالَ: یَا مَعْشَرَ الْفُرْسَانِ سیرُوا فی وَسَطِ الطرِیقِ یَا مَعْشَرَ الرِّجَالِ سِیرُوا عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَیُّمَا فَارِسٍ أَخَذَ عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَصَابَ رَجُلًا عَیْبٌ أَلْزَمنَاهُ الدِّیةَ وَ أَیمَا رَجُلٍ أَخَذَ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَأَصَابَهُ عَیْبٌ فَلَا دِیةَ لَه؛[18] هنگامی که قیام کنندۀ ما(عج) برخیزد، می گوید: ای جنگجویان شجاع! از میان راه و ای مردان! از دو سوی راه حرکت کنید. آنگاه هر سواره ای بر دو سوی مسیر به راه بیفتد و به فردی آسیبی بزند، او را مجبور به پرداخت دیه خواهیم کرد و هر پیاده ای در میانۀ مسیر راه بپیماید و به او آسیبی برسد، دیه ای نخواهد داشت.»

از علی بن ابوحمزه بطائنی نقل شده در فاصلۀ مکه و مدینه با امام همسفر بودم. روزی به من فرمودند: «ای علی! اگر به حقیقت، اهل آسمان و زمین بر فرزندان عباس خروج کنند، زمین از خونشان سیراب می شود تا زمانی که سفیانی خروج کند. عرض کردم: سرورم! موضوع او حتمی است؟ امام فرمودند: بله. سپس قدری سر به زیر انداخته، سر بلند کردند و فرمودند: مُلْکُ بَنِی الْعَبَّاسِ مَکْرٌ وَ خَدْعٌ یَذْهَبُ حَتَّی یُقَالَ: لَمْ یَبْقَ مِنْهُ شَیْ ءٌ ثُمَّ یَتَجَدَّدُ حَتَّی یُقَالَ: مَا مَرَّ بِهِ شَیْءٌ؛ پادشاهی فرزندان عباس نیرنگ است و فریب؛ می رود تا جایی که بگویند چیزی از آن نمانده، سپس دوباره ساخته می شود تا جایی که بگویند چیزی از آن نگذشته است.»[19]

4. تبیین مهدویت در سنگر دعا

بیش ترین توجه به عصر غیبت در ادعیۀ امام کاظم(ع) دیده می شود. دعا برای امام مهدی(عج) و فرج او، دعا برای موفقیت او در کارها پس از ظهور و هم چنین دعا برای اینکه از منتظران روزهای او باشیم. امام در ادعیۀ خود چنین می خوانند: «أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْنُونِ الْمخْزُونِ الْحیِّ الْقَیُّومِ الَّذِی لَا یَخِیبُ مَنْ سَأَلَکَ بهِ أَن تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَن تعَجِّلَ فَرَجَ الْمنْتَقِمِ لَک منْ أَعْدَائِکَ وَ أَنْجِزْ لَهُ مَا وَعَدْتَهُ؛[20] از تو به اسم پوشیده و در گنجینه که زنده و برپادارنده است که هر کسی تو را به آن بخواند، محروم نمی گردد، درخواست می کنم که بر محمد و آل محمد(ص) درود بفرستی و در فرج انتقام گیرنده از دشمنانت تعجیل کرده و به وعده ای که به او داده ای، وفا نمایی.»

امام به تبیین فرهنگ صحیح مهدویت با دعا پرداخته و در دعاهای خود به خداوند عرضه می داشت: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی مَنَارِکَ فی عبَادِکَ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِإِذْنِکَ الْقَائِمِ بأَمْرِکَ الْمؤَدِّی عنْ رَسُولِکَ عَلَیْهِ وَ آلِه السلَامُ اللَّهمَّ إِذَا أَظهَرْتَهُ فَأَنْجِزْ لَه ما وَعَدْتَهُ وَ سُقْ إِلَیْهِ أَصْحَابَهُ وَ انْصُرْهُ وَ قَوِّ ناصِرِیهِ وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ أَمَلِهِ وَ أَعْطِهِ سُؤْلَهُ وَ جَدِّدْ بهِ عنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ بَعْدَ الذُّلِّ الَّذِی قَدْ نزَلَ بهِمْ بَعْدَ نبِیِّکَ؛[21] بارخدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و نیز بر او که چراغ راهنمای تو در میان بندگان توست، همو که به اذن تو به سوی تو دعوت می کند و فرمان تو را بر پا می دارد و پیام رسول تو را، که بر او و خاندانش سلام باد، می رساند.

بارخدایا، آن گاه که او را آشکار ساختی، وعده ای را که به او داده ای به کار بند و یارانش را به سوی او روان کن و یاریش رسان و یارانش را نیرو ده و او را به بهترین آرزویش برسان و خواسته اش را برآور و به واسطه او، محمّد و اهل بیتش را که بعد از پیامبرت آن بلاها و ستم ها بر سرشان آمد، قدرتی تازه بخش.»

و در دعایی دیگر به خداوند عرض می کند: «اللَّهمَّ عَجِّلْ فرَجَ قائِمِهِمْ بِأَمْرِکَ وَ انْصُرْهُ وَ انْصُرْ بِهِ دِینَکَ الَّذِی غیِّرَ وَ بدِّلَ وَ جدِّدْ بهِ ما امتَحَی منْهُ وَ بدِّلَ بعْدَ نَبِیِّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ اجْعَلْنَا مِنَ الصَّادِقِینَ الْمُصَدِّقِینَ لَهُمْ الْمُنْتَظِرینَ لِأَیَّامِهِمْ الناظِرِینَ إِلَی شفَاعَتِهِمْ؛[22] خدایا! فرج قیام کنندۀ آنان به امرت را زودتر برسان و او را یاری کن و با او دینت را که تغییر و تبدیل یافته، یاری نما و با او آن چه را که از میان رفته و پس از پیامبرت(ص) دچار دگرگونی شده، دوباره بنا بگذار و ما را از راستان و تصدیق کنندگان ایشان و منتظران روزگارشان و چشم دوختگان به شفاعتشان قرار بده.»

این ادعیه ما را با ویژگی ها و وظایف امام و هم چنین تکالیف ما نسبت به او آشنا می کند و در دل ما محبت و دلبستگی به او را جای می دهد. دعا در عصر پر اختناق عباسی، ظرفی برای گفتن بسیاری از حرف هاست؛ قالبی که کم تر ایجاد حساسیت می کند.

5. پیوند معنوی با مفهوم انتظار

امام کاظم(ع) در عبادات خود نیز به مفهوم مهدویت ناب توجه داده، می فرمودند تا در سجدۀ شکر، با نام بردن از یکایک امامان (ع)، بر ولایت آنان شهادت داده شود. این در حالی بوده که حضرت مهدی(عج) هنوز به دنیا نیامده و چند نسل بعد زمان امامت ایشان می رسیده است.

این شهادت ها زمینه ساز پذیرش موعود و پیوند عاطفی شیعیان با اوست. در این باره آمده است: «تقُولُ فی سَجْدَةِ الشُّکْرِ اللَّهُمَ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ أُشهِدُ ملَائِکَتَکَ وَ أَنْبِیَاءَکَ وَ رُسُلَکَ وَ جَمِیعَ خَلْقِکَ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ رَبِّی وَ الْإِسْلَامَ دِینِی وَ محَمَّداً نبِیِّی وَ علِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحسَیْنَ وَ علِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ... الْحجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ علِی أَئِمتِی بِهِمْ أَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ أَتبَرَّأُ؛[23] در سجدۀ شکر می گویی: خدایا! به راستی تو و فرشتگانت و پیامبران و رسولانت و تمام آفریدگانت را گواه می گیرم که به حقیقت تویی پروردگار من و اسلام دین من است و محمد(ص)، پیامبرم و علی و حسن و حسین و علی بن حسین و... حجت بن حسن بن علی(ع)، امامانم هستند. ایشان را به سرپرستی می گیرم و از دشمنانشان بیزاری می جویم.»

6. ترسیم عبادی انتظار

امام کاظم همانند پدرانش(ع) شیعیان را به انتظار فرج در عصر غیبت دعوت کرده و آن را برترین عبادات پس از معرفت و آگاهی به شمار آورده است و انتظار را نوعی عبادت و عمل تلقی نموده است، نه یک حالت روانی. این عمل با چنین توقعی انجام می شود که حادثۀ ظهور رخ دهد و منتظر کسی است که برای آن روز، هم خود و هم شرایط را آماده می کند. در واقع، انتظار فراهم آوردن شرایط در درون و بیرون، برای حکومت حق است و از این رو، پس از آگاهی و معرفت، هیچ عملی را نمی توان در ردیف آن قرار داد.

در این روایات، امام کاظم(ع) از وظایف شیعیان در عصر غیبت سخن گفته و ایشان را به اموری توصیه کرده است که با رعایت آن ها می توان به رضایت ایشان و هم نشینی با آنان در بهشت دست یافت: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ انْتِظَارُ الْفرَجِ؛[24] برترین عبادت بعد از شناخت، انتظار گشایش است.»

امام کاظم(ع) به شیعیان خود گوشزد می فرمود که: «طوبَی لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکِینَ بِحَبْلِنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَی مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمةً وَ رَضینَا بهِمْ شیعَةً فَطُوبَی لَهُمْ ثُمَّ طُوبَی لَهُمْ وَ هُمْ وَ اللَّهِ معَنَا فی دَرَجَاتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛[25] خوشا به حال شیعیان ما؛ آنان که در غیبت قیام کنندۀ ما به ریسمان ما چنگ می زنند، بر دوستی ما و بیزاری از دشمنان ما استوارند؛ اینان از ما هستند و ما از اینان. ما را به رهبری برگزیده اند و ما ایشان را به پیروی پسندیده ایم، پس خوشا به حال ایشان و باز خوشا به حال ایشان. به خدا! اینان هستند که در روز قیامت با ما و در درجۀ ما خواهند بود.»

ایشان حتی جایگاهی آرمانی در حد یک آرزو در این زمینه برای خود و شیعیان ترسیم فرموده، چنین دعا می کردند: «وَ اجعَلْنَا منَ الصادِقِینَ الْمُصَدِّقِینَ لَهُمْ الْمُنْتَظِرینَ لِأَیَّامِهِمْ النَّاظِرِینَ إِلَی شَفَاعَتِهِمْ وَ لَا تُضِلَّنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحمَةً إِنکَ أَنتَ الْوَهَّابُ؛[26] ما را از راستانی قرار ده که آنان را تصدیق کرده، در انتظار روزهای آنان بوده و چشم به شفاعت آنان دارند و پس از آنکه ما را هدایت کردی، دچار گمراهی نگردان و از نزد خویش به ما رحمتی ببخش که به راستی تویی بخشاینده.»

پی نوشت ها:

[1] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ج 1، ص 285.

[2] همان، ص 310.

[3] فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، دارالسلام، بیروت، بی تا، ص 67.

[4] همان، ص 68.

[5] کمال الدین و تمام النعمة، محمد بن علی صدوق، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ دوم، ج 2، ص 361.

[6] الغیبة، ص 41.

[7] همان، ص 44.

[8] معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئی، دارالاعلمی، بیروت، 1414ق، ج 20، ص 121.

[9] قصص / 5.

[10] انبیاء / 105.

[11] الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد مفید، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ج 2، ص 13.

[12] رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، محمد بن عمر کشی، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، چاپ اول، ص 459.

[13] کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 361.

[14] الغیبة النعمانیة، محمد بن ابراهیم نعمانی، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، ص 208.

[15] همان.

[16] ملاحم و الفتن، علی بن موسی بن طاووس، مؤسسة صاحب الأمر، قم، چاپ اول، ص 353.

[17] کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 361.

[18] الغیبه، ج 2، ص 314.

[19] همان، ص 302.

[20] ملاحم و الفتن، ص 200.

[21] همان، صص 291 - 292.

[22] الغیبه، ج 2، ص 767.

[23] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ دوم، ج 1، صص 229 – 330.

[24] تحف العقول، حسن بن علی بن شعبه، تحقیق: علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ص 403.

[25] کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 361.

[26] الغیبة، ج 2، ص 767.