احکام دین. جهاد
مهر | فرهنگی و هنری | شنبه، 01 بهمن 1401 - 11:33
کتاب «تو دیگر بمان» شامل روایت زندگی خدیجه براتی به قلم زهرا کرباسی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شد.
خلاصه خبر
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «تو دیگر بمان»؛ روایت زندگی خدیجه براتی که هم همسر شهید، هم خواهر شهید و هم فرزند شهید است؛ توسط انتشارات شهیدکاظمی چاپ و روانه بازار شد
روایت زندگی بانویی که بعد از شهادت همسر؛ پدر و برادرش تازه باید بلند میشد و میایستاد و تکیه گاه فرزندانش میشد.
«تو دیگر بمان» روایت زندگی خدیجه براتی، همسر شهید حسین براتی-دختر شهید علی آقا براتی و خواهر شهید احمد براتی.
این کتاب در دو بخش و ۱۸ فصل در قطع رقعی و به قلم زهرا کرباسی عرضه شده است.
مهر | فرهنگی و هنری | شنبه، 01 بهمن 1401 - 11:33
بروجرد- «محمدرضا نیکوزاد» جانباز ۷۰ درصد بروجردی به خیل شهدا پیوست.
خلاصه خبر
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
جانباز سرافراز «محمدرضا نیکوزاد» با تحمل سالها درد و رنج جانبازی به جایگاه والای شهادت نائل آمد و با پیوستن به خیل عظیم همرزمان شهیدش، اجر صابران و جانبازان و توفیق شهادت، هر دو را از آن خود نمود.
اینجانب ضمن عرض تبریک و تسلیت به خانواده بزرگوار این شهید سرافراز، جامعه بزرگ ایثارگری استان لرستان و عموم مردم، صبر جمیل بازماندگان و علو درجات آن جانباز شهید معزز را از بارگاه ایزد منان خواستارم.
مهر | فرهنگی و هنری | شنبه، 01 بهمن 1401 - 11:33
رمان «او باید فرمانده باشد» نوشته نجمه کتابچی به زودی رونمایی و روانه کتابفروشیها میشود. این رمان، برگرفته از خاطرات و زندگی سردار شهید حاج حسین همدانی است.
خلاصه خبر
این رمان، برگرفته از خاطرات و زندگی سردار شهید حاج حسین همدانی است.
این اثر، یک رمان تاریخی و ایدئولوژیک است که محتوای آن تلفیقی از داستان و واقعیت است.
نجمه کتابچی نویسنده این رمان از سال ۱۳۸۲ در حوزه داستان و ادبیات داستانی و نویسندگی در زمینه زندگینامه شهدا سابقه دارد.
مهر | فرهنگی و هنری | شنبه، 01 بهمن 1401 - 18:00
کتاب «منم یه مادرم» نوشته جمعی از نویسندگان توسط انتشارات راه یار منتشر و راهی بازار نشر شد.
خلاصه خبر
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «منم یه مادرم» شامل روایتهایی از سبک تربیتی والدین شهدا به قلم جمعی از نویسندگان، بهتازگی با همکاری خانه همبازی توسط انتشارات راه یار منتشر و راهی بازار نشر شده است.
مجموعهکتابهای سبک تربیتی والدین شهدا با بررسی بینشها و روش تربیتی مادران و پدران شهدا بهدنبال ایجاد رویکردی جدید در این عرصه است.
جلد اول این مجموعه، «منم یه مادرم»، تصویری از عمل تربیتی مؤثر مادران بهعنوان نزدیکترین و همراهترین مربیان شهدا در شکلگیری شخصیت آنان را روایت میکند.
در حالی که این میدان، معنابخش زندگی مادرانه است و به فرمایش امام خمینی (ره) «خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند!
«منم یه ماردم»؛ دفتر اول از مجموعه کتابهای روایت سبک تربیتی والدین شهدا، براساس روایتهایی از والدین دانشمند شهید مصطفی احمدیروشن، شهید مدافع امنیت محمدحسین حدادیان و شهید مدافع حرم محمد مسرور تهیه شده است.
تسنیم | فرهنگی و هنری | شنبه، 01 بهمن 1401 - 20:21
شهید برغمدی در 60 ماه حضور خود در جبهه های غرب و جنوب غرب کشور در عملیات های مهمی مثل کربلای 5، کربلای 8، بیت المقدس، والفجر، بدر و خیبر حضور داشت.
خلاصه خبر
او مسئول تدارکات گردان مالک اشتر لشگر 27 حضرت رسول الله (ص) بود و در سال 1366 در ماووت عراق شهید شد، در حالی که 26 سال سن داشت.
رقیه برغمدی مادرش است.
با پیشنهاد خودش در 16 سالگی با دختر همسایهشان ازدواج کرد که حاصل زندگی مشترکشان 6 فرزند یعنی دو دختر و چهار پسر است.
برهمین اساس، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و 8 سال در آنجا خدمت کرد.
با شروع جنگ تحمیلی از طریق سپاه به جبهه اعزام شد.
علیاصغر در جبهه مسئول تدارکات گردان بود و سرانجام زمانی که با ماشین به همراه همرزمانش در حال عبور از گردنه بود، در محاصره دشمن قرار گرفت و پس از درگیری در محل ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سرش در تاریخ دوم بهمن ماه سال 1366 به درجه رفیع شهادت نائل شد.
او در زمان شهادت مسئول تدارکات گردان مالک اشتر لشگر 27 حضرت رسول الله (ص) بود.
تسنیم | فرهنگی و هنری | پنجشنبه، 29 دی 1401 - 13:28
کتاب «شیرسوار» نوشته حسن شیردل و حسین شیردل، روایت هایی از زندگی سردار شهید جعفر شیرسوار به روایت همسر شهید است که توسط نشر هاجر منتشر شده است.
خلاصه خبر
راوی این کتاب یعنی همسر شهید شیرسوار در ابتدای کتاب نوشته است: میخواهم این آخرین باری باشد که خاطره میگویم و نوشته میشود.
این بار میخواهم کامل بگویم که دیگر این خاطره گوئیهایم تمام شود.
راستش دلم نمیخواهد خاطراتی که از من نگاشته میشود جز حقیقت چیز دیگری باشد برخلاف خیلی از کتابهایی که این روزها میخوانم و میبینم نویسنده هدفی جز قصه پردازی نداشته است.
همان ده سال پیش به ایشان پیشنهاد نگارش خاطراتشان را دادیم و قبول کردند؛ اما به هر دلیلی کار به تعویق افتاد تا این که مجموعهی مرکز نشر هاجر با رویکرد جدید و متفاوت پیشنهاد و نظرات اولیه ما را برای نوشتن سرگذشت همسران شهید نه به واسطهی اینکه همسر شهید هستند بلکه به عنوان یک زن مستقل را که در کنار همسران بزرگوارشان بودند، با روی باز پذیرفت.
تسنیم | فرهنگی و هنری | چهارشنبه، 28 دی 1401 - 12:28
مدیر نشر شهید ابراهیم هادی خبر از انتشار مجموعه جدید و کامل تری از کتاب «سلام بر ابراهیم» داد که با 12 داستان جدید منتشر می شود.
خلاصه خبر
محسن عمادی مدیر نشر شهید ابراهیم هادی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی تسنیم خبر از انتشار مجموعه جدید و کاملتری از کتاب «سلام بر ابراهیم» داد و گفت: دهه فجر امسال ما کتاب جدیدی از شهید ابراهیم هادی را رونمایی میکنیم.
مدیر نشر شهید ابراهیم هادی گفت: چاپ جدید «سلام بر ابراهیم» این هفته برای چاپ فرستاده شده است و دهه فجر هم در مراسمی از آن رونمایی خواهد شد.
مهر | فرهنگی و هنری، استانها | سه شنبه، 27 دی 1401 - 10:44
اهواز - شهید «عبدالکریم اصل غوابش» از رزمندگان خوزستانی بود که از همان ابتدا در مسجد رشد و در نهایت در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید.
خلاصه خبر
آنچه در پی میآید، حاصل همکلامی ما با «زهره اصل غوابش» همسر و همسفر زندگی شهید است.
بعد از چهار دختر و یک پسر به دنیا آمد.
کمی که از آب و گِل درآمد خداوند سه فرزند دیگر هم به خانواده عمویم عطا کرد.
ما دخترعمو پسرعمو بودیم.
به همین خاطر عبدالکریم شد دنبالهرو راه پدر.
هر وقت او را میدیدیم، دفتر و مداد دستش بود و داشت طرحی میزد.
سال سوم دبیرستان طاقتش طاق شد و تصمیم گرفت به جبهه برود.
مدرسه میرفت؛ منتظر ماند که زنگ آخر بخورد وقتی مدرسه تمام شد دیگر برنگشت خانه.
از قبل کارهایش را کرده بود؛ هیچکس اما از نیت او باخبر نبود حتی به پدر و مادرش هم چیزی نگفته بود.
انگار خدا موقع خلقتش از صفت رحمانیتش بیشتر از همه در او دمیده بود.
پدرم هم با من صحبت کرد و گفت: «ممکن است او در همین وضعیت بماند و خوب نشود» در واقع اتمامحجت کرد و تصمیم را به خودم واگذار کرد.
سرنوشت شهدا شهبیه معصومان است
سیزدهم مهر سال ۶۸ ازدواج کردیم.
در ابتدا در خانه عمویم، پدر حاج کریم زندگی میکردیم ولی مدتی بعد زمینی در یکی از مناطق محروم شهر خریدیم و چون هزینه کارگر و بنا نداشتیم حاجی بنایی میکرد و من هم بهعنوان کارگر مصالح به او میدادم.
ماحصل زندگی شیرینمان یک دختر و یک پسر است به نامهای مهین و مجید.
گفت: میخواهی با این آهنپاره مرا تهدید کنی؟
حاجی یک هیئت زنجیرزنی را با ۱۰ نفر در محل راهاندازی کرد که حالا به بیش از ۵۰۰ نفر زنجیرزن رسیده است که هر سال ماه محرم ۱۰ شب مداحی و زنجیرزنی برگزار میکنند.
هر جا یادواره شهدا بود با علاقه میرفت و چند روز وقت میگذاشت.
پسرم ۱۹ سالش بود و سال اول دانشگاه بود که یک روز به خانه آمد و گفت: میخواهم موضوعی را مطرح کنم میدانم مخالفید ولی من زن میخواهم.
من با تعجب گفتم: شما هم از لحاظ سنی و هم شغل و درآمد در سطحی نیستید که ما اقدام کنیم؛ برای کدام دختر برویم که شرایط شما را قبول کند؟
بعد رو کرد به مجید و گفت: بابا جان کار خوبی کردی که موضوع را مطرح کردی، چون اگر خدای نکرده فشاری را تحمل و یا خطایی بر تو میرفت پای من و مادرت نوشته میشد.خلاصه دستبهکار شدیم و خدا هم قسمت کرد و پسرمان ازدواج کرد.
دامادم هم از نیروهای حاجی بود و وقتی مدتی او را زیر نظر داشت و تحقیق کرد؛ به مهین گفت: اگر مورد ازدواج پیش بیاد با پاسدار ازدواج میکنی؟
دخترم گفت: اگر مثل شما باشد بله.
گفت: پس معلوم شد که مرا دوست نداری، از شما که یک زن صبور و مقاوم هستید بعید است.
بابا عاقبتبهخیر شد
دامادم گفت: شاید عملیات یا مأموریتی هستند که امکان تماس وجود ندارد.
صبح روز قدس به راهپیمایی رفتم.
خواهر کوچک حاجی را آنجا دیدم و سراغ عبدالکریم را گرفتند، گفتم خوب است الحمدلله.
خانواده حاجی تا مدتی خبر نداشتند که حاجی سوریه است، در مراسم افطار منزل برادر حاجی که همه جمع شده بودند، برادر بزرگ حاجی گفت: حاج کریم اوقات همه را تلخ کرده!
خواهر حاجی پرسید: چرا؟
برادر بزرگ حاجی گفت: حاج عبدالکریم رفته سوریه و همین اسباب ناراحتی خانواده حاجی را فراهم کرد.
موعد سحری بود که به دامادم زنگ زده بودند و خبر شهادت حاجی را به او داده بودند و او هم در تاریکی نشسته و با خود خلوت کرده بود و من هم بیخبر از همه جا به او گفتم: استراحت کن دو ساعت دیگر باید بروی سرکار.
بعد از ربع ساعت پسرم و ابراهیم برادر حاجی هم آمدند.
من به مجید گفتم مگه سرکار نرفتی؟
که یک دفعه برادر حاجی نشست و زد زیر گریه، به مجید گفتم: بابات شهید شده؟
نه صحت نداره؛ شاید مجروح شده بروید تحقیق کنید.» پسرم دستش را روی شانهام گذاشت و گفت: «مامان به خودت مسلط باش بابا شهید شده» مهین هم از اتاق بیرون آمد و با شنیدن خبر بیقراری میکرد که پسرم به او گفت: «چرا گریه میکنی بابا عاقبتبهخیر شد.» دوستم هم در این فاصله رسید و دید که خبردار شدهام و خیلی با من هم دردی کرد.
پسرم خیلی راحت با این مسئله کنار آمد و بعد از شنیدن خبر شهادت پدرش اول نماز شکر خواند و گفت: اگر پردههای دنیا کنار برود و حقیقت جایگاه پدر را ببینید بهجای گریه شیرینی پخش میکنید.
پسرم حتی حاضر نشد پیراهن سیاه بپوشد و بهجای آن لباس سفید پوشید و خوشحال میشد که به او تبریک بگویند.
حاجی، من و فرزندانش را با فرهنگ ایثار و شهادت و جهاد آشنا کرده بود و برای ما موضوعی غریب نبود.
پیکر حاجی سهشنبه بیست و هفتم تیر به اهواز رسید و حضور پرشور مردم واقعاً برای خانواده شهدا مؤثر و دل گرمی بزرگی است و تنها گوشهای از بار این غم بر دوش خانواده شهید است و بقیهاش را مردم بر دوش میگیرند و کمک میکنند.
مهر | فرهنگی و هنری | سه شنبه، 27 دی 1401 - 10:44
مجموعه دوجلدی «لبخند اشک» به قلم فهیمه سادات موسوی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شد.
خلاصه خبر
این خاطرات از تولد شهدا تا ماجراهای بعد از شهادت بصورت داستانهای جذاب تنظیم گردیده است که البته نویسنده در خلال بازگو کردن خاطرات به بسیاری از رخدادهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و حتی اطلاعات گردشگری پرداخته است.
همچنین در بخش شهدای منای کتاب نیز عکس شهید قرآنی محسن حاجی حسنیکارگر به همراه متنی از نویسنده به نگارش در آمده است.
تسنیم | فرهنگی و هنری | یکشنبه، 25 دی 1401 - 15:26
مستند "بابای نازنین" روایتی متفاوت از زندگی و فعالیت های شهید مدافع امنیت امیر کمندی است که امروز از تلویزیون پخش می شود.
خلاصه خبر
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 5 آبان ماه امسال، شهید مدافع امنیت، امیر کمندی در درگیری با اغتشاشات به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در این مستند ضمن گفتوگو با همسر، مادر، پدر و برادر شهید، با همکاران شهید گفتوگو شده و فعالیتهای این شهید روایت شده است.