اصول دین نبوت
مهر | دین و اندیشه | دوشنبه، 02 آبان 1401 - 15:41
چاپ دوم کتاب «اثبات خاتمیت» اثر محمدرضا ربانی به همت مؤسسه بوستان کتاب در ۲۰۸ صفحه منتشر شد.
خلاصه خبر
این کتاب از چهار طریق براهین عقلی و کلامی و عرفانی، آیات قرآنی، اخبار و احادیث معصومان (ع) و معجزات آشکار و آثار علمی و عملی حضرت ختمی مرتبت (ص) به اثبات خاتمیت حضرت محمد (ص)، پرداخته است.
«در اثبات خاتمیت از راه معجزه علمی و عملی» عنوان چهارمین اشراق است که در این راستا به اعجاز قرآن و بیان برخی از وجوه آن، اشتمال بر امّهات اسماً و صفات الهی، اشمال بر امهات علوم ماورای طبیعی، اشتمال بر عالیترین مراتب توحید، بیان بالاترین مراتب حکمت، بیان بالاترین درجات علم اخلاق و سیبر و سلوک، بیان رخدادهای گذشته، خبر دادن از اکتشافات و اختراعات، شیرینی و حلاوت معنوی، زنده بودن در همه زمانها، اشتمال بر حقایق پنهان، خبر دادن از اجتماع اهل زمین با کرات دیگر و… پرداخته شده است.
مهر | دین و اندیشه | چهارشنبه، 27 مهر 1401 - 09:30
چه کسی گفته دنیا بد است؟ جواب این است که این مذمت یا حُسن، تابع نظر ماست. اگر ما به دنیا نظر ابزاری کردیم، باور کردیم که وسیله است اشکالی ندارد اما اگر هدفش دنیا باشد،بهرهای در آخرت ندارد.
خلاصه خبر
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره میفرمایند: «وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله) کَافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَةِ وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلَی ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا»؛ الگو بودن ۳؛ پیغمبر (صلیالله علیه وآله) برای شما کافیست، زیرا دنیا بسیار نارسا و معیوب است «وَ کَثْرَةِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا»؛ زشتیها و پلیدیهایش چقدر زیاد است «إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا»؛ چیزی از دنیا در اختیار او قرار داده نشد «وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا»؛ و اکناف دنیا در اختیار غیر او قرار داشت «وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا»؛ مثل بچهای که از شیر گرفته میشود پیغمبر از دنیا گرفته شد «وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا»؛ از زیورهای دنیا دور شد.
حضرت امیر (علیه السلام) در مورد خصوصیات پیامبر (صلیالله علیه و آله) میفرماید: «وَ لَقَدْ کَانَ (صلیالله علیه و آله) یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْض»؛ روی زمین مینشست و همانجا غذا میخورد «وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْد»؛ مانند بردگان مینشست «وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَه»؛ پیغمبر به جای اینکه کفش نو بخرد یا آن را به دیگری بدهد تا وصله بزند، با دست خودش وصله میزد «وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَه»؛ لباس پارهاش را با دست خودش وصله میزد «وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِی»؛ بر الاغ برهنه سوار میشد «وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیر»؛ حضرت به یکی از همسرانش که پردهای به در خانه آویخته بود که تصویری روی آن بود، فرمودند: «یَا فُلَانَةُ غَیِّبِیهِ عَنِّی»؛ این پرده را از جلوی چشم من دور کن «فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا»؛ وقتی نگاهم به این پرده میافتد به یاد دنیا و زخارف آن میافتم.
بعد امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید «فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِه»؛ محبت دنیا را از دلش بیرون و یاد آن را از خاطرش دور کرد «وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِه»؛ دوست داشت که حتی زینتهای دنیا جلوی چشمش نباشد «لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا یَرْجُوَ فِیهَا مُقَاما»؛ مبادا وقتی نگاهش به زینتهای دنیا میافتد فکر این باشد که از اینها برای خودش انتخاب کند، و باور کند که دنیا جایگاه خوبی است و بد نیست در آن اقامت کنیم «وَ کَذَلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یُذْکَرَ عِنْدَه»؛ اگر کسی چیزی را زشت بشمارد و با آن دشمنی داشته باشد، نه میخواهد به آن نگاه کند، نه حتی یادی از آن بکند.
بعد اشاره میکند که من سعی میکنم مثل پیغمبر باشم «وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّی اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا»؛ به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که دیگر خجالت میکشم بدهم وصله کنند.
در جای دیگر هم با تأکید میفرماید «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد»؛ دنیا ۶؛ اینهاست، خوردن و پول جمع کردن و افتخار کردن به این و آن، به خود بالیدن و فخر فروشی کردن.
پیداست در مقام تحقیر است «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاح» ۷؛ مَثل زندگی دنیا همچون آبی است که از آسمان میآید و گیاهی سبز میشود.
«وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوان»؛ انواع وسایل تأکید در این آیه به کار رفته ۸؛ «لَهِیَ الْحَیَوان»، تنها زندگی آخرت، زندگیست.
پول دربیاوریم برای اطاعت خدا، برای کمک به بندگان خدا، هیچ عیبی ندارد «مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیب»؛ اگر کسی هدفش دنیا باشد، اندکی از امور و لذایذ دنیا به او میدهیم، اما بداند «وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیب»؛ هیچ بهرهای در آخرت نخواهد داشت.
«ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُورا»؛ این یک دسته، «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی؛ لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورا» ۱۳؛ اینها هم دسته دیگر هستند.
«قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا» ۱۶؛ باید محبتهایتان را بسنجید.
مهر | دین و اندیشه | پنجشنبه، 28 مهر 1401 - 09:30
ما به طور طبیعی گونهای آفریده شدهایم که ابتدائا فقط لذتهای مادی را درک میکنیم مانند کودکی که از بدو تولد تا بزرگی احساسات مختلفی دارد باید آرام آرام به طرف معنویات و ارزشها سوق داده شود.
خلاصه خبر
به گزارش خبرنگار مهر، بهترین راه برای شناختن پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیانات امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) را از دیدگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و در آینه نهج البلاغه بررسی کردیم.
چگونگی تأسی به پیامبر (صلی الله وعلیه وآله)
فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ (صلی الله وعلیه وآله )۱؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: محبوبترینبندگان نزد خدا کسی است که به پیامبر تأسی کند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ما سفارش میفرماید که به پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله) تأسی کنیم.
آن جا که پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) فرمودند این پرده را از جلوی چشمم بردار؛ برای این بود که آن پرده استثنایی بود و جلب توجه میکرد.
حضرت فرمود این پرده من را به یاد زخارف دنیا میاندازد.
بنابراین رفتارهای پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله) اینجور نبود که چیز خیلی عجیبی باشد.
امتیاز پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله) این بود که مقید نبود، دنبال رفاه نبود.
وقتی میگوئیم به پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله) تأسی کنید، نه اینکه عین آن قالب را انجام بدهید.
نکته دیگر این است که وقتی پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) میفرماید آن قدر از دنیا بدم میآید که دوست ندارم زخارفش را ببینم یا حرفش را بشنوم و امیرالمؤمنین (علیه السلام) از قول و رفتار پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) نقل میفرماید: قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً؛ فقط برای ضرورت گازی به دنیا میزد و بیاعتنا بود و گوشه چشمی هم به دنیا نمیکرد، سوال میشود آیا وقتی حضرت در خیابان و کوچه راه میرفت، چشمش را میبست یا نه؟
سیره خود پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) نشان میدهد که این گونه نبود.
حاشا که پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) دشمن مخلوقات خدا باشد.
مبغوضیت دنیا از آن جهت است که انسان را از آخرت غافل کند، از یاد خدا باز دارد.
این گونه تماشای زینتهای خدا، بد است؟
نه اینکه به یاد خدا بیفتد یا از آن برای رسیدن به سعادت آخرت، برای کسب رضای خدا، برای انجام تکلیف، برای خدمت به خلق خدا، استفاده کند.
به عبارت دیگر پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) همه مخلوقات خدا را دوست داشت، از آن جهت که نشانه محبوبش بودند.
وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ.؛ در چند جا وقتی دنیا را وصف میکند میگوید وَ زِینَةً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ .۵؛ پس قرآن خوبیهای دنیا راذکر کرده است.
ببینید خدا چه چیزهایی برایتان خلق کرده است؛ اینها مذموم و دنیاگرایی نیست.
دنیاگرایی وابستگی انسان به این لذتهای دنیا است که دیگر به یاد خدا و آخرت و قبر و قیامت نیفتد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: دنیا از آب بینی بز نزد من زشتتر است؛ عفطة عنز؛ (آنفولانزا اصلش از انف العنزه است).
میگوید دین فقط ارتباط با خدا و قیامت و آخرت و ابدیت است.
خدا انشاالله یک ذره سواد به من مرحمت کند!
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی؛ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ۱۱ کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند تدریجاً خدا این کمالاترا به آنها میدهد -البته مصداق کاملش در زمان ظهور ولی عصر عجل الله فرجه الشریف است- اینها مقدمه هست برای اینکه مردم هر چه بیشتر و هر چه بهتر به عبادت خدا بپردازند و لذا امام فرمود حتی عدالت هم هدف انبیا نیست هدف، معرفت الله است.
ک: نهجالبلاغه، حکمت ۲۳۶، ص ۵۱۰؛ «وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یَدِ مَجْذُوم».
مهر | دین و اندیشه | شنبه، 23 مهر 1401 - 09:30
اگر جامعه خداپرست شدند، خداوند برکات مادی نیز برایشان نازل میکند. یعنی آنجایی که فردی در میان یک جامعه زندگی میکند، اگر نعمتهای مادی به او نمیرسد بخاطر این است که فساد دیگران مانع است.
خلاصه خبر
در خطبه اول نهجالبلاغه، درباره وضع مردم قبل از بعثت و نقشی که پیغمبر اکرم در اصلاح آنها ایفا کردند، با اشاره به بعثت پیغمبر میفرماید «وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَیْنَ مُشَبِّه لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِد فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیر إِلَی غَیْرِهِ ۱؛ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَة»؛ وقتی پیغمبر اکرم مبعوث شدند، مردم دارای گرایشها، هوسها، افکار، و اندیشههای بسیار مختلف و پراکنده ای بودند.
در خطبه دوم میفرماید «وَ النَّاسُ فِی فِتَن انْجَذَمَ فِیهَا حَبْلُ الدِّینِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِی الْیَقِینِ ۲»؛ تا آن جا که میفرماید «فَالْهُدَی خَامِلٌ وَ الْعَمَی شَامِلٌ عُصِیَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّیْطَان»؛ و تا میرسد به این جا که میفرماید: «بِأَرْض عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکْرَم»؛ وقتی پیامبر مبعوث شد، رشته دین از هم گسسته بود.
چراغ هدایت فرو مرده بود «فَالْهُدَی خَامِلٌ وَ الْعَمَی شَامِل».
از ویژگیهای آن جامعه این بود که دهان دانا بسته بود و نادانها مورد احترام واقع میشدند «عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکْرَم».
در خطبه بیست و ششم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِین وَ فِی شَرِّ دَار ۳»؛ وقتی پیغمبر مبعوث شد، شما ای عربها!
گاهی از کشک و خرما خدا درست میکردند و وقتی هم زیاد گرسنه میشدند، خدایشان را میخوردند «مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَة خُشْن وَ حَیَّات صُمّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِب»؛ از زندگی مادی هم بهرهای نداشتید.
غذای شما از غذاهای درشت و نامرغوب بود آبی که میآشامیدید آلوده بود «تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُم»؛ خون یکدیگر را میریختید و حتی به خویشانتان رحم نمیکردید «الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَة»؛ در میان شما بتها مورد احترام بود و شما در گرداب گناهان گرفتار شده بودید.
در جای دیگر میفرماید «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتَاباً وَ لَا یَدَّعِی نُبُوَّةً ۴»؛ وقتی پیغمبر مبعوث شد در میان عربها یک نفر باسواد که بتواند کتاب بخواند، وجود نداشت.
در خطبه قاصعه میفرماید «فَالْأَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ وَ الْأَیْدِی مُخْتَلِفَةٌ وَ الْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ فِی بَلَاءِ أَزْل وَ أَطْبَاقِ جَهْل مِنْ بَنَات مَوْءُودَة وَ أَصْنَام مَعْبُودَة وَ أَرْحَام مَقْطُوعَة وَ غَارَات مَشْنُونَة ۵»؛ بت میپرستیدید؛ دختران خودتان را زنده به گور میکردید؛ دائماً با همدیگر در جنگ و ستیز بودید تا میرسد به این جا: «فَانْظُرُوا إِلَی مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ حِینَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولًا فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَی دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ»؛ بیندیشید و آن وضع را مقایسه کنید با این وضعی که بعد از پیغمبر اکرم پیش آمد.
«وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا»؛ جویبارهای نعمت را در اطرافشان سرازیر کرد «فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ وَ فِی خُضْرَةِ عَیْشِهَا فَکِهِین»؛ آن مردمی که از آب آشامیدنی بی بهره بودند، غرق نعمت شدند و در نتیجه «فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَی الْعَالَمِین»؛ همان کسانی که به خویشان خودشان رحم نمیکردند و پست ترین مردم عالم بودند، شدند آقای جهان «وَ مُلُوکٌ فِی أَطْرَافِ الْأَرَضِین».
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ۶»؛ هر جا آبادی هست و هر جا گروهی از انسانها زندگی میکنند؛ اگر در قلبشان ایمان داشته باشند و در عملشان تقوا، درهای آسمان و زمین را به روی آنها میگشاییم.
اینچنین دنیایی نه مطلوب است نه سعادت نصیب ما میکند «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ ۱۲»؛ این سعادت است؟
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ۱۵»؛ کسانی که عمل صالح داشته باشند -البته مصداق اتمش اصحاب ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف است- خدا وعده داده است که در همین دنیا به آنها قدرت میدهد «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا»؛ ناامنیها را از جامعه شأن برطرف میکند.
مهر | دین و اندیشه | پنجشنبه، 21 مهر 1401 - 06:44
هیچگاه کمبود عدد و کثرت دشمنانشان موجب نشد شانه از زیر بار تکلیف خالی کنند «سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَه»؛ هر پیغمبر پیشینی پیغمبر بعدی را معرفی میکرد.
خلاصه خبر
وقتی ایشان در زمین مستقر شدند خدا مقام نبوت هم به ایشان داد تا فرزندانشان را هدایت کنند.
بعد میفرماید «وَ لَمْ یُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَه»؛ بعد از اینکه حضرت آدم قبض روح شد، خدا مردم را تنها و بدون رهبر نگذاشت «مِمَّا یُؤَکِّدُ عَلَیْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِیَّتِهِ وَ یَصِلُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ۱مَعْرِفَتِهِ»؛ این رهبر واسطهای است بین مردم و بین معرفت خدا.
تا وقتی آدم بود، این واسطهگی را انجام میداد یعنی مردم را با خدا آشنا میکرد «بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَی أَلْسُنِ الْخِیَرَةِ مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِی وَدَائِعِ رِسَالَاتِه»؛ خدا آنها را رها نکرد بلکه پیامبرانی پی در پی مبعوث فرمود تا همان نقش را برای معرفت مردم نسبت به خدای متعال ایفا کنند «حَتَّی تَمَّتْ بِنَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی الله وعلیه وآله) حُجَّتُه»؛ تا نوبت به پیامبر عظیم الشأن اسلام رسید که حجت الهی دیگر بر مردم کاملاً تمام شد.
«وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُه»؛ کار انبیا اتمام حجت بود و بیان راه هدایت و سعادت.
«عَلَی ذَلِکَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاء»؛ این سنت همچنان ادامه داشت.
خطبه اول نهجالبلاغه در موضوع پیغمبر اکرم میفرماید «فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لُِمحَمَّدٍ ص لِقَاءَه»؛ پیغمبر اکرم مردم را که از ضلالت و جهالت نجات دادند، خدا لقاء خودش را برای او انتخاب کرد «وَ رَضِیَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَکْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْیَا»؛ دیگر این دنیا را برای او زیبا و مناسب ندانست «فَقَبَضَهُ إِلَیْهِ کَرِیما»؛ او را بزرگوارانه به سوی خود برد «وَ خَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِیَاءُ فِی أُمَمِهَا»؛ ولی چنان نبود که دیگر بساط هدایت برچیده شود.
در بخش دیگر میفرماید «وَ عَمَّرَ فِیکُمْ نَبِیَّهُ أَزْمَاناً حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فِیَما أَنْزَلَ مِنْ کِتَابِهِ دِینَهُ الَّذِی رَضِیَ لِنَفْسِه»؛ آنقدر به پیغمبر عمر داد ۳؛ که آن دینی را که خدا برای مردم بیان کرده، کامل کند میدانید دین کی کامل شد؟
«وَ أَنْهَی إِلَیْکُمْ عَلَی لِسَانِهِ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ وَ نَوَاهِیَهُ وَ ۴؛ أَوَامِرَهُ»؛ خدا هر چه را دوست میداشت یا مکروه میداشت آنها را به وسیله پیغمبر به مردم تعلیم داد.
این جایی نیست که آدم به یک استثنائاتی بپردازد بگوید: بله، بعضیها خدا بهشان چشم نداده است!
از طرف دیگر ما میبینیم وقتی تعالیم انبیا به وسیله خود مسئولین دینی آن مردم تحریف میشد «وَ مَا إخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْبَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُم »۶؛ خدا باز پیغمبری میفرستاد تا تحریفات گذشتگان را تصحیح کند.
خدای متعال آن قدر عمر به پیغمبر داد که دین خدا را به طول کامل برای مردم بیان کرد.
خدا تدبیرهایی به کار برده که آن چه نیاز ضروری سعادت انسانها در دنیا و آخرت است بوسیله پیغمبر بیان شده و تا روز قیامت باقی خواهد ماند.
چون میدانیم اگر چیز دیگری لازم بود و پیغمبر نفرموده بود، کار خدا ناقص بود و نقض غرض میشد.
مگر خدا انسان را نیافریده بود که راه سعادتش را بشناسد و بپیماید؟
اما بعد از اینکه خدا پیغمبر را فرستاد و اینها را بیان فرمود میفهمم که اینها ضرورت داشته و مخالفتش جایز نیست.
با هواپیما سازی نه کسی به خدا میرسد نه از خدا دور میشود، کافر و مؤمن هر دو میتوانند بهرهمند شوند.
هر چه عقلای عالم بگویند بدون ربا اقتصاد ما نمیچرخد، قرآن میگوید دروغ میگوئید اگر دست بر ندارید اعلان جنگ با خدا دادهاید.
پیغمبر اسلام آمد و همه حقایق را بیان فرمود.
مگر قرآن نفرمود «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیه»؛ خدا پیغمبران را فرستاد تا در امور دینی مردم رفع اختلاف کنند.
آیا باز خدا باید پیغمبری را بفرستد ۷؛ یا نه؟
خدا برای هیچ کتاب آسمانی دیگری چنین ضمانتی نکرده است.
ممکن است کسی اصلاً درصدد تحقیق بر نیاید و خدا را هم انکار کند، چه رسد به اصل دین.
اگر کمبودهایی هست به گونهای نیست که به اساس سعادت دنیا و آخرت انسانها لطمه بزند.
مهر | دین و اندیشه | چهارشنبه، 20 مهر 1401 - 11:12
خدا پیغمبران را میفرستد و حجت را بر مردم تمام میکند، کتابهای آسمانی را نازل میکند اما شیاطین می آیند و این نعمت خدا را خراب میکنند. این شیاطین چه کسانی هستند؟
خلاصه خبر
تشویقشان کند به اینکه خدا پرست باشند و اطاعت خدا کنند.
آنچه ضرورت دارد و اگر نباشد نقض غرض آفرینش میشود این است که بشر بتواند خدا را بشناسد و راه اطاعت و عبادت خدا را یاد بگیرد.
به تعبیر دیگر حکمت خدا ایجاب میکند که پیغمبرانی را بفرستد نه اینکه ما رساله عملیه برای خدا بنویسیم؛ که باید و واجب است پیغمبر بفرستی.
اما خصوصیات معاد جسمانی را با عقل نمیشود اثبات کرد.
یا نه، اینها به عقل ما نمیرسد، خدا خودش باید بگوید.
کسانی هم در مقام جمع برآمدند گفتند: خدا درست فرموده است اما این دیگر تاریخ مصرفش گذشته است.
«لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ ۳»؛ یعنی چی؟
این نفهمیدنها همیشه برای عقل انسان ثابت است.
کمالی که انسان باید برسد کمالی است که در سایه بندگی خدا پیدا میشود.
ویژگیهای پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)
خدا پیغمبران را میفرستد و حجت را بر مردم تمام میکند.
آن هم نه جاهلان و نه ثروتمندان و سیاستمداران؛ بلکه به دست آن کسانی که عالم به آن کتابها هستند «کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیَمااخْتَلَفُوا فِیهِ»؛ بعد میفرماید «وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ بَغْیاً بَیْنَهُم ْ۴»؛ اختلاف در دین بوسیله خود اصحاب کتاب ایجاد شد.
«یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ ۵»؛ پیغمبر ما که آمد، خیلی از مطالبی که شما مخفی میکردید افشاء کرد.
حتی «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ ۶»؛ با دست خودشان مینویسند سپس میگویند از طرف خداست.
یعنی حتی اضافاتی هم علمای اهل کتاب میکردند و به خدا نسبت میدادند.
«فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَی عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیْطَانِ إِلَی طَاعَتِهِ ۷»؛ خداوند پیامبر را مبعوث کرد تا (بوسیله قرآن) بندگان را از عبادت بتها به عبادت خداوند رهنمون شود و از اطاعت شیطان به پیروی از خداوند «لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ»؛ مردم خدا را بشناسند بعد از آنکه نسبت به او جاهل بودند.
«وَ لِیُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِیُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکَرُوهُ»؛ خلاصه همه تعبیراتی است که مفاد همه اش این است که مردم خداشناس بشوند و ایمان به خدای یگانه بیاورند.
در خطبه ۱۵۹ میفرماید «أَرْسَلَهُ بِحُجَّة کَافِیَة وَ مَوْعِظَة شَافِیَة وَ دَعْوَة مُتَلَافِیَة أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ وَ بَیَّنَ بِهِ الْأَحْکَامَ الْمَفْصُولَةَ ۸»؛ خدا پیغعمبر را فرستاد با حجت کافی و موعظه شافی و دعوتی که تلافی کند کمبودها را، «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۹»؛ پیغمبر را فرستاد با حجت عقلی و با موعظه.
«وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ»؛ یک چیزهایی را قاطی دین کرده بودند که بدعت بود اینها را ریشه کن کند این وظایف پیغمبر است.
خطبه ۳۰۱: «فَاِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّدً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه»؛ تا آنجا که میفرماید «أَرْسَلَهُ بِالدِّینِ الْمَشْهُورِ… إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَیِّنَاتِ وَ تَحْذِیراً بِالْآیَاتِ وَ تَخْوِیفاً بِالْمثلاًتِ ۱۰»؛ در اثر گذشت زمان و تصرفات شیاطین انس و جن مسائلی بر مردم مشتبه شده بود واقعاً کسانی خیال میکردند که عیسی پسر خداست استدلال هم میکردند.
وقتی آیات قرآن نازل شد بسیاری از اینها حقیقت را شناختند و بسیار شاد شدند که از شادی اشک میریختند «تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۱۱»؛ من خودم شاهد بودم در ریودوژانیروی برزیل و در دانشگاهی که برای کاتولیکها بود و جمعی که از اصحاب کلیسا بودند، از ما دعوت کرده بودند، که درباره معارف اسلامی صحبت کنیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ﴿١﴾
ای جامه برخود پوشیده! (۱)
فارس | فرهنگی و هنری | یکشنبه، 02 مرداد 1401 - 05:14
یک کارشناس مذهبی گفت: رویداد مباهله و انعکاس عظمت اهل بیت علیهم السلام در آن که باعث اثبات حقانیت اسلام شد، میتواند به عنوان پلی در جهت تقریب و در نهایت وحدت اسلامی واقع شود.
خلاصه خبر
مباهله، پلی در جهت وحدت اسلامی
مباهله نبی مکرم اسلام با مسیحیان نجران، از وقایع صدر اسلام است که نه تنها حقانیت اسلام و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به اثبات رسانده؛ بلکه دلیلی است محکم بر فضیلت امیرالمومنین امام علی علیهالسلام، حضرت زهرا و حسنین علیهمالسلام.
مسیحیان باور نمیکردند که پیامبر (ص) با خانوادهاش برای مباهله بیاید
خاتم ادامه داد: براساس منابع تاریخی و روایی شیعه و سنی، رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن ایشان، پیشنهاد مباهله دادند و این پیشنهاد از سوی مسیحیان مورد پذیرش واقع شد؛ اما در روز موعود یعنی در ۲۴ ذیالحجه سال نهم هجری، مسیحیان نجران که توقع نداشتند پیامبر با اهل بیت خود یعنی؛ امیرالمومنین، حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام برای مباهله حضور یابد، با دیدن آن چهرههای نورانی از انجام مباهله خودداری کردند.
وی با بیان اینکه پروردگار عالم نیز در قرآن کریم از این واقعه به بزرگی یاد کرده گفت: خداوند میفرماید: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ؛ بنابراین، پس از فرارسیدن علم [وحی] به تو، هر کس درباره او [حضرت عیسی علیه السلام]، با تو به چالش برخیزد، به او بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان، و زنانمان و زنانتان، و جانهایمان و جانهایتان را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری [تضرّع] کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم.»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ﴿١﴾
ای جامه بر خود پیچیده! (۱)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا﴿١﴾
بگو: به من وحی شده که گروهی از جنّ [به قرآن] گوش دادند و گفتند: همانا ما قرآن شگفت آوری شنیدیم، (۱)