در قرآن کریم دربارۀ رسا بودن نعمت های الهی مطالب فراوانی هست که در این یادداشت به برخی از آیات اشاره می شود:
خداوند در سوره نبا می فرماید: «أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهاداً * وَالجِبالَ أَوْتاداً * وَخَلَقْناکمْ أَزْواجاً * وَجَعَلْنا نَوْمَکمْ سُباتاً * وَجَعَلْنا الَّیلَ لِباساً * وَجَعَلْنا النَّهارَ مَعاشاً * وَبَنَینا فَوْقَکمْ سَبْعاً شِداداً * وَجَعَلْنا سِراجاً وَهّاجاً * وَأَنْزَلْنا مِنَ المُعْصِراتِ ماءً ثَجّاجاً * لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَنَباتاً * وَجَنّاتٍ أَلْفافاً» (نبا 6-15) آیا ما زمین را برای شما گهواره و کوه ها را میخ قرار ندادیم؟ آیا شما را جفت خلق نکردیم؟ و خواب را برای شما آسایش، و شب را لباس، و روز را برای زندگی قرار ندادیم؟ آیا هفت آسمان محکم را برای شما بنا نکردیم؟ و خورشید را چراغ نورانی قرار ندادیم؟ و باران فراوان از ابرها نریختیم؟ تا این که قوت انسان و حیوان و باغ های پر درخت را درست کنیم؟
گهواره بودن زمین
«أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهاداً» آیا زمین را آماده و گسترده و مانند گهواره قرار ندادیم؟ آماده برای استفاده و کم و زیاد بودن، چنین است که قسمت عمدۀ آن مسطح است و چنانچه هر چند قدم، کوه های بلند و یا دره های عمیق وجود داشت و یا مانند آهن و سنگ، سخت و یا مانند باتلاق در غایت نرمی بود چه دشواری ها پیش می آمد! آیا بشر در چنین صورتی می توانست کشاورزی نماید و ساختمانی بسازد؟ اگر جداره زمین بسیار سرد و یا گرم بود زندگی در آن غیر ممکن بود، پس نعمت کره زمین هم در خور احتیاجات بشری است نه کم است و نه زیاد.
نعمتی به نام کوه
«وَالجِبالَ أَوْتاداً» آیا کوه ها را میخ قرار ندادیم؟ نتیجۀ آخرین تحقیقات دانشمندان آن است که مرکز زمین از مواد ذوب شده آتشین تشکیل یافته و بسا اتفاق می افتد که از دهانۀ کوه های آتش فشان به مقدار کمی از مواد گداختۀ درونی به سطح زمین پرتاب می شود تا جایی که تمدن های عظیم و حاصل قرن ها کوشش بشر در زیر آن مواد پرتاب شده چنان مدفون می شود که گویی چنین چیزی نبوده.
روی این مواد آتشین پوستۀ نازکی از حجم زمین قرار دارد که برای زندگی جانداران آماده شده و در فاصلۀ کم یا زیاد کوه ها قرار گرفته است. اگر این تکیه گاه ها و میخ ها نمی بود سطح زمین در اثر فشار مواد مذاب آتشین منفجر شده و پیوسته زلزله و شکافهای هولناک رخ می داد. پس کوه ها، سطح زمین را مانند میخ آرام نگه می دارند و نیز رسایی دیگر این کوه ها جلوگیری از بادهای شدید طوفانی است.
خلقت ازواج
«وَخَلَقْناکمْ أَزْواجا» شما را جفت آفریدیم. برای بقای انسان الفت روحی میان زن و شوهر قرار داده شده است که در آیۀ شریفه می فرماید: «وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ أَزْواجاً لِتَسْکنُوا إِلَیها وَجَعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» (روم 21) از نشانه های قدرت و حکمت الهی آن است که از خودتان برای شما جفت قرار داد تا در کنار همسر خود آرامش روحی پیدا کنید و میان شما دوستی و رحمت را قرار داد.
از طرفی در هر کدام از مرد و زن چون مجهز به جهاز تناسلی هستند و دارای جاذبۀ قوی نسبت به دیگری می باشند در این صورت چاره ای جز اجتماع بین آنها نبود و همین خواسته های فطری انگیزۀ تکافل اجتماعی گردید.
نعمت خواب
«وَجَعَلْنا نَوْمَکمْ سُباتاً» خواب را برای شما مایه آرامش قرار دادیم.
سبوغ و رسایی در نعمت خواب، آسایش بدنی و روحی است؛ زیرا به وسیلۀ همین نعمت است که اعصاب و بدن انسان نیروی از دست رفتۀ خود را باز می یابد. و اگر این نعمت نباشد انسان به سرعت فرسوده شده و از پا در می آید. کسی که شب را به اندازۀ کافی خوابیده صبح گاهان نشاطی دیگر دارد.
پس خواب برای بدن و روح نعمتی کافی و رسا است. فایدۀ عقلی و معنوی دیگر خواب، با انقطاع موقت از این جهان، نمونه ای از مرگ و بیدار شدن و نمونه ای از حشر و زنده شدن بدن ها می باشد. خواب هایی که آدمی می بیند روزنۀ عالم غیب است و برای شخص با انصاف کفایت می کند که یقین کند انسان همین بدن مادّی مرکب از گوشت و استخوان نیست و بدن مادی، لباس و ابزار برای روح است و روح را قالبی دیگر و لباسی دیگر است که آن هم مانند این بدن و بلکه مجهز به همۀ نیروها و قوا می باشد.
اگر آدمی در اعمال و رفتار خویش مراقبت نماید خوابش کلاس آموزنده و وسیلۀ اتصال به عالم برزخ و آخرت خواهد بود. در کافی از امام صادق علیه السلام روایت شده که به آن حضرت گفته شد: روایت می کنند (مراد، عامه است) ارواح مؤمنان در سنگ دان مرغان سبز بهشتی پیرامون عرش الهی می باشند. امام علیه السلام در جواب فرمود: این طور نیست. مؤمن نزد خدا گرامی تر از آن است که روح او را در سینۀ مرغی قرار دهد؛ بلکه صحیح آن است که ارواح مؤمنان در بدنی نظیر بدنی که در دنیا داشته می روند و آن وقتی است که خدا روح مؤمن را قبض نموده و آن را در قالبی مانند قالب دنیا قرار می دهد و با آن بدن می خورند و می آشامند. پس نعمت خواب یا احتیاج آدمی که قالب مادی و برزخی دارد کمال تطبیق را می نماید.
نعمت شب
«وَجَعَلْنا اللَّیلَ لِباساً * وَجَعَلْنا النَّهارَ مَعاشاً» شب را لباس و روز را معاش قرار دادیم. این آیه کفایت و رسایی نعمت شب و روز را بیان می فرماید. نور و روشنایی با استراحت ضروری آدمی سازگار نیست. خدای متعال با حرکت زمین که در مسیر طلوع و غروب چراغ پر فروغ خورشید می باشد، شب و روز را قرار داد و نیز با تکرار شب در نقاط مختلف جهان، کاری کرد تا بشر و به طور کلی همۀ جانداران به استراحت بپردازند و شب مانند لباس انسان پوششی است تا از تلاش و تکاپوی بیش از اندازه جلوگیری نماید. اما روز، با کار و کوشش و کسب کمال تناسب را دارد.
امام سجاد علیه السلام شرح این نعمت را در دعای صبح گاهان و شام گاهان می فرماید: سپاس خدای را که شب و روز را به نیروی خود آفرید و میان آن دو به قدرت خویش امتیاز برقرار کرد و برای هر یک از آن دو حدی محدود و مدتی معین قرار داد. خداوند متعال، شب را در روز داخل می سازد، در همان حالی که روز را در شب داخل می کند. تا بندگان از روی اندازه گیری، آنچه از قوت و غذا که مایۀ نشو و نمای آنان می باشد تحصیل کنند. پس برای مصلحت و منافع بشریت شب را آفرید تا در آن از حرکات تعب انگیز و فعالیت های رنج آمیز بیارامند و آن را بستری ساخت که در آغوش آن بیاسایند و بخوابند تا موجب تجدید نشاط و نیروی ایشان باشد و با آن وسیله به لذت و کامِ دلِ خود برسند. روز را برای ایشان بینا کننده آفرید تا در آن فضل او را جست وجو کنند و به روزی اش دست یابند. در پی وسایل رسیدن به منافع کنونی از دنیای خود و درک (موجبات سعادت) آینده در آخرت خود، در زمین خدا به راه افتند. برای همۀ این تدبیرها، کارهایشان را به سامان می آورد و اعمال شان را می آزماید و می نگرد که در اوقات طاعت و در امور واجب و موارد احکام الهی چگونه اند؟ تا آنان را که بد کرده اند به کیفر عمل خود برساند و آنان را که کار نیک کرده اند پاداش نیک دهد. بارالها! سپاس تو را بر گشودن در صبح و بهره مند ساختن از روشنایی روز و بینایی به منابع روزی ها و نگه داشتن از آفات.[1]
نعمت آسمان
«وَبَنَینا فَوْقَکمْ سَبْعاً شِداداً»و هفت آسمان محکم و استوار بالای سر شما بنا کردیم:
توجیه هفت آسمان و تفسیر مناسب آن هم اکنون مناسب مقام نیست؛ زیرا ما در مقام بیان نعمت ها و پدیده های جهان آفرینش هستیم و هدف در این جا بیان نعمت به اختصار است که می فرماید: همۀ این کرات بسیار بزرگ با ستون های فوق العاده محکم و نامرئی به یکدیگر مرتبط شده اند و هر کدام در مدار خویش میلیون ها سال است بدون کم و زیاد در فضا شناور هستند. فقط کافی است بدانیم که از بالای سر ما چه بلایی می گذرد.
چنان که محققان فن گفته اند: اگر هوای محیط زمین اندکی از آنچه هست رقیق تر بود هر روز چند میلیون اجرام آسمانی و شهاب ثاقب به زمین برخورد کرده و آتش سوزی و انفجار صورت می گرفت.
نعمت خورشید
«وَجَعَلْنا سِراجاً وَهّاجاً» خورشید را فروزان و گرم و شعله ور ساختیم. هزاران عامل فراهم شده تا ما از نور زیبا و زندگی بخش و مفرح خورشید بهره مند شویم. اگر فاصلۀ زمین تا خورشید زیادتر یا کمتر از آن چه هست می بود و اگر حرکت زمین کندتر یا تندتر می شد، زندگی همۀ موجودات روی زمین از هم می پاشید.
نعمت باران
«وَأَنْزَلْنا مِنَ المُعْصِراتِ ماءً ثَجّاجاً» باران فراوان از ابرها فرستادیم. پس از آن که نعمت مسکن و همسر و وسیلۀ آسایش را بیان فرمود؛ با آمدن باران، خوراک مورد نیاز را آماده می سازد. بدین رو می فرماید: از ابرها آب های سخت ریزان فرو فرستادیم. معلوم است که قوام نباتات و جانداران به آب است و نیز می فرماید: «لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَنَباتاً * وَجَنّاتٍ أَلْفافاً» به وسیلۀ آب، درختان و حبوبات و سبزیجات و باغ هایی که درختان انبوه و سر به هم پیچیده دارد بهره ور ساختیم.
اندکی دقت و تأمل کافی است که تصدیق کنیم برنامۀ سعادتی برتر از این تصور نمی شود که انسان صبح از خواب برخیزد و خود را تمیز و سر و صورت خود را بشوید و با طهارت ظاهری و باطنی خود را آمادۀ نماز و نیایش با قاضی الحاجات نماید؛ سپس با خواندن این دعاها و مطالعۀ این تعلیمات عالی، از بارگاه کبریایی روح خویش را سرشار از نشاط و شادابی نماید، اما نه نشاطی ساختگی؛ بلکه نشاطی که از منبع حیات و زندگی سرچشمه گرفته، خود را در قصری زیبا ببیند که زیبایی آن قابل توصیف نیست و قبل از ورود به آن جا آنچه که احتیاج دارد و نیازمند آن است آماده و مهیا شده است و خدای مهربان آن قصر را با هر چه در آن است برای آسایش و سعادت وی قرار داده و انسان همۀ جهات این آفرینش را از آنِ خویش به شمار می آورد. چنین برداشت و منطق و درکی از آفرینش کجا و برداشت دیگری که خود را موجود بی هدف و بی حکمت ببیند کجا؟ آنچه در هستی است همه را مرده و افسرده ببیند که بدون غایت و هدف موجودند و پناه گاهی برای آنها نیست و از بی مقصدی و رنجوری روح، به لذت های افراطی پناه می برند و سر تا پای آنها را ظلمت و تاریکی فرا گرفته است.
پی نوشت:
[1] صحيفۀ سجاديه، دعاؤه في الصباح و المساء (6)