معاني لغوي و اصطلاحي مرگ

در كتاب مقاييس اللغة آمده: «موت يك اصل صحيح است كه بر از دست رفتن نيرو و توان يك شيء دلالت دارد و از همين معناست موت در برابر حيات». اصل در استعمال موت همين معناست و معاني ديگر آن مانند: خاموش شدن آتش، غير قابل كشت شدن زمين و خفتن، به همين معنا باز مي گردد.(1)

در جاي ديگر آمده معناي لغوي مرگ عبارت است از «مردن»، «فناشدن» و «زوال حيات»، اما در حقيقت، ماهيت و مفهوم مرگ نيستي و زوال حيات نيست، بلكه انتقال است، آن هم انتقال از حياتي(دنيا) به حيات ديگر(آخرت). در حقيقت مرگ براي انسان سرآغاز حياتي نو است. حقيقت انسان «منِ» اوست، نه بدن مادي اش؛ چرا كه با توفي و مرگ، شخصيت و منِ حقيقي انسان به تمام و كمال دريافت مي شود و بدن كم كم پوسيده و بعد پراكنده مي شود، آنچه پوسيده نمي شود و تحويل مأموران الهي مي گردد بدن مادي انسان نيست، بلكه حقيقت وجودي اوست كه «منِ» او وابسته به آن است و قرآن از آن به نفس و روح تعبير مي كند.(2)

واژه توفي در شكل هاي گوناگون ماده «وَفي» 66 بار در قرآن به كار رفته است كه در چهارده آيه رسماً از مرگ تعبير به «تَوفّي» مي شود.(3)

ازجمله:

اَللهُ يَتَوَفَّي الاَنفُسَ حينَ مَوتِها وَالَّتي لَم تَمُت في مَنامِها فَيُمسِكُ الَّتي قَضي عَلَيهَا المَوتَ وَ يُرسِلُ الاُخري اِلي اَجَلٍ مُسَمًّي؛ خداست كه جان مردم را هنگام مرگشان به تمام و كمال مي گيرد و جان كساني را كه نمرده اند، در وقت خوابشان مي ستاند؛ پس آنهايي را كه حكم مرگ بر آنان گذرانده است، نگاه مي دارد و ديگران را تا سرآمدي معين به بدنها باز مي فرستد.(4)

مرگ انزجار نفس از بدن و اعراض از آن و روي آوردن به عالم الهي و ملكوت مي باشد. انزجار نفس از بدن به تدريج رخ مي دهد تا در نهايت انقطاع كلي رخ دهد و اجل طبيعي و قضاي الهي برسد البته غير از اجل معلق است كه به حسب وقايع اتفاقي رخ مي دهد.(5)

در فلسفه اسلامي، مرگ مفهوم نيستي و انهدام ندارد، بلكه يك نوع دگرگوني و تكامل است. اين نوع تلقي از مرگ مي تواند علل ايثار و شهادت را به بهترين وجه تفسير نمايد. در مرگ، زندگيِ عالي تري نهفته است و انسانها براي نيل به كمال مطلوب و دست يازي به زندگي عالي تر و نجات از عذاب، راهي غير از فداكاري و خدمت به خلق ندارند و خيانت باعث عذاب ابدي است.(6)

قرآن بيان مي دارد حقيقت مرگ انتقال از عالمي به عالم ديگر است و انسان با مرگ، در زمين نابود نمي شود. انسان معدوم و فاني نيست تا برگردانده شود، بلكه از طريق مرگ، از دنيا به عالم برزخ كه باغي از باغهاي بهشتي يا حفره اي از گودال هاي آتش است منتقل، سپس رهسپار قيامت كبري مي گردد.(7)

مرگ نخستين منزل از منازل آخرت و آخرين منزل از منازل دنيا است. مرگ فرايندي است پيش روي تمام انسانها كه ناگزير پس از مدت كوتاهي در دنيا، جان آنها را مي گيرد. ياد مرگ واقعيتي است انكارناپذير كه در ذهن هر شخصي چه مسلمان و چه كافر مي گذرد. توصيه به ياد مرگ از دستورات مهم تربيتي و اخلاقي دين اسلام در جهت تقويت و اعتلاي تقواي الهي در دلهاي مؤمنان است.

امام رضا(ع) مي فرمايد:

اِذا كانَ يَومَ القِيامَةِ يَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لِمَلِكِ المَوتِ: يا مَلِكَ المَوتِ وَ عِزَّتي وَ جَلالي وَارتِفاعي وَ عُلُوّي لَاُذيقَنَّكَ طَعمَ المَوتَ كَما اَذِقتَ عِبادي.

زماني كه روز قيامت شود، خداوند عزيز و بزرگ به فرشته مرگ مي فرمايد: اي گيرنده جان! به عزت و بزرگي و بلندي و برتري ام قسم، مزه مرگ را به تو مي چشانم چنانچه به بندگانم چشاندي.(8)

در جاي ديگر مي فرمايند:

اَلمُوتُ مَحتُومٌ لِكُلِّ الوَري لابُدَّ اَن تَجرَعَ مِن غُصَّةِ

مرگ براي تمام مردم حتمي است و چاره اي نيست جز اينكه تلخي و غصه آن را بچشي.(9)

مرگ يك قانون عام و فراگير و حقيقي قطعي و انكارناپذير است كه هر كس طعم آن را خواهد چشيد، چنانچه خداوند مي فرمايد:

كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ؛ همه كس چشنده مرگ است.(10)

قالَ الرِّضا(ع): اَلاَجَلُ آفَةُ العَمَلَ؛ مرگ آفت عمل است (پس تا فرصت داريد، عمل نيك انجام دهيد).(11)

همچنين: اَلاَجَلُ آفَةُ الاَمَلَ؛ مرگ آفت آرزو است.(12)

ياد مرگ و سراي پس از آن، بهترين موعظه، سازنده ترين اندرز و نيكوترين پند براي هر انسان است؛ غفلت از آن، او را به پستي مي گراياند، قلبش را مي ميراند، وي را از هر موجودي گمراه تر و فرومايه تر مي گرداند. انديشه مرگ انسان را از گناه باز مي دارد؛ او را به سوي كارهاي خوب فرا مي خواند، ايمان را دل مي آفريند و به زندگي و حيات انسانها معنا و جهت مي دهد.(13)

قالَ الرِّضا(ع): اَكثَرُوا مِن ذِكَرَ المَوتِ؛ زياد به ياد مرگ باشيد.(14)

اِنَّ ذِكرَ المَوتِ اَفضَلُ العِبادَةِ؛ به درستي كه ذكر و ياد مرگ، برترين عبادت است.(15)

اَكثِرُوا مِنْ ذِكرِ هادِمِ اللَّذّاتِ؛ زياد به ياد مرگ باشيد شكننده لذات و شهوات است.(16)

مرگ انسانها مايه عبرت و بيداري زندگاني است البته اگر با ديد بصيرت محور به آن نگاه شود. ياد مرگ، مايه تذكر و تنبه است كه انسان هدف را فراموش نكند. ياد مرگ علاوه بر ايجاد تعادل روحي و اخلاقي انسان در سختيها و مشكلات، موجبات هشياري و دقت نسبت به حقايق و وقايع مهم پيرامون و بي رغبتي به دنيا و آمادگي براي يك زندگي جاودان را فراهم مي كند.

پيري و مرگ

قالَ الرِّضا(ع): اَلشَّيِّبُ يُزيدُ فِي كُلِّ يَومِ؛ هر روز كه از عمر انسان مي گذرد، به طرف پيري ـ و به سوي مرگ و سرازيري قبر ـ مي رود.(17)

قالَ الرِّضا(ع): نَعَي نَفسي اِلَي نَفسِي المَشيبُ وَ عِندَ الشَّيبِ يَتَّعظُ اللَّبيتُ فَقَد وَلّي الشَّبابُ اِلي مَداهُ، فَلَسْتَ اَري مَواضِعَهُ يَوَبُ؛ ايام پيري، پيام آور مرگ است. در زمان پيري انسان خردمند، پند مي پذيرد و سرانجام جواني به آخر مي رسد؛ ولي انسان نمي داند كه جايگاهش چگونه خواهد بود و من نمي بينم كه هر كس به جايگاه حقيقي خود باز گردد.(18)

نكاتي در اسرار مرگ

امام رضا(ع) از پدر بزرگوارش نقل فرمودند كه به امام صادق(ع) گفته شد:

صِفْ لَنَا المَوتَ؛ مرگ را براي ما وصف فرما.

حضرت فرمود: مرگ براي مؤمن خوشبوترين گلهاست كه آن را مي بويد و از بوي خوش آن از حال مي رود و خستگي و درد از او منقطع مي شود و براي كافر مانند نيش افعي و عقرب، بلكه سخت تر است.

سؤال شد: بعضي مي گويند مرگ از تكه تكه شدن با اره و قيچي و كوبيده شدن با سنگ و چرخاندن سنگ آسياب بر حدقه چشم سخت تر است.(آيا اين سخن صحت دارد؟)

حضرت فرمودند: براي بعضي از كافرين و فاجرين همين طور است، آيا از اين افراد، كسي را كه اين سختي ها را مي كشد نديده اند؟ اما آن چيزي كه از اين هم شديدتر است، عذاب آخرت است. زيرا عذاب آخرت از عذاب دنيا سخت تر و شديدتر است.

گفته شد: پس چرا ما مي بينيم كه جان دادن بعضي از كفار آسان است، در حالي كه مي خندد و سخن مي گويد(و در آن حال) مي ميرد؟ و بعضي از مؤمنين هم اينگونه مي ميرند؟ اما بعضي از مؤمنين و كافرين در هنگام جان دادن، دچار سختي ها مي شوند؟

حضرت فرمود: ما كانَ مِن راحَةٍ لِلمُؤمِنِ هُناكَ فَهُوَ تَعجيلُ ثَوابٍ؛ راحتي مؤمن در آن حال، ثواب و پاداش فوري و زودرس است.

وَ ما كانَ مِن شَديدٍ فَتَمحِيصُهُ مِن ذُنُوبِهِ لِيَرِدَ الآخِرَةَ نَقِيّاً نَفيظاً مُسْتَحِقّاً لِلثَّوابِ الاَبَدِ، لا مانِعَ لَهُ دُونَهُ.

و سختي هنگام مرگ براي مؤمن، باعث پاك شدن از گناه است تا با پاكي و تميزي به آخرت وارد شود و بدون هيچ مانعي استحقاق ثواب ابدي را داشته باشد.

وَ ما كانَ مِن سُهُولَةٍ هُناكَ عَلَي الكافِرِ فَلِيُوفي اَجرِ حَسَناتِهِ فِي الدُّنيا لِيَرِدَ الآخِرَةَ وَ لَيسَ لَهُ اِلّا ما يُوجِبُ عَلَيهِ العَذابَ.

و اما راحتي كافر در آن حال، بخاطر آن است كه اجر نيكي هاي خود را به طور تمام و كمال در دنيا دريافت دارد و وقتي وارد آخرت مي شود جز عذاب نبيند.

وَ ما كانَ مِن شِدَّةٍ عَلَي الكافِرِ هُناكَ فَهُوَ ابْتِداءُ عَذابَ اللهِ لَهُ، ذلِكُم بِاَنَّ اللهَ عَدلٌ لا يَجُورُ،...

و اما سختي جان كندن كافر، آغاز عذاب اوست و اين بخاطر آن است كه خداوند عادل است و ستم نمي كند.(19)

چگونگي آمادگي براي مرگ

امام رضا(ع) يك روز در جمع اصحاب و ياران خود فرمود:

روزي شخصي به حضور امام علي(ع) آمد و گفت: راه مهيا شدن براي مرگ چيست و ما چگونه خود را براي مرگ آماده كنيم؟

حضرت فرمود: «اَداءُ الفَرائِضِ وَ اجْتِنابُ المَحارِمِ وَ الإشْتِمالُ عَلَي المَكارِمِ، ثُمَّ لا يُبالِي اَنَّ وَقَعَ المَوتِ اَوُ المَوتِ وَقَعَ عَلَيهِ».

با انجام دادن واجبات و دوري كردن از محرمات الهي، و آراسته شدن به زيور حسنات، خود را براي مرگ آماده كنيد. پس اگر كسي اين چنين بود، هراسي نداشته باشد از اين كه مرگ به سراغ او بيايد و يا او به استقبال مرگ برود.(20)

از امام علي بن موسي الرضا(ع) روايت شده است:

جاءَ رَجُلٌ اِلَي الصّادِقِ(ع) فَقالَ: قَد سَمِعْتُ الدُّنيا، فَاَتَمَنّي عَلَي اللهِ المَوتَ. فَقالَ: تَمَنَّ الحَياةَ لِتُطيعَ لا لِتَعْصِيَ. فَلَأن تَعيشَ فَتُطيعَ خَيرٌ لَكَ مِنْ اَن تَمُوتَ فَلا تَعْصِيَ وَ لاتُطيعَ.

مردي نزد امام صادق(ع) آمد و عرض كرد: همانا من در اين دنيا خسته شده ام و به ستوه آمده ام، پس از خدا مرگ را طلب مي كنم.

حضرت فرمودند: تو حيات و زندگي را طلب كن براي اين كه اطاعت كني(خدا را) نه براي اين كه معصيت نمايي.(21)

مرحوم شيخ بهايي مي فرمايد:

اِنَّ هذَا المَوتَ يَكْرَهُهُ كُلُّ مَن يَمشي عَلَي الغَبرا

وَ بِعَيْنِ العَقلِ لَو نَظَرُوا لَرَأوْهُ الرِّاحَةَ الكُبري

اين مرگ كه هر كس بر روي زمين راه مي رود، آن را ناخوشايند دارد، اگر مردم به ديده عقل و خرد به آن بنگرند، آسايش و راحتي بزرگ در همان مردن است.(22)

روايت شده است كه مامون به امام رضا(ع) نوشت كه مرا موعظه بفرما! حضرت(ع) نوشتند:

اِنَّكَ فِي الدُّنيا لَها مُدَّةٌ يُقبَلُ فيها عَمَلُ العامِلِ

اَمّا تَرَي المَوتَ مُحيطاً بِها يَسْلُبُ مِنْها اَمَلَ الآمِلِ

تُعَجِّلُ الذَنْبَ بِما تَشْتَهي وَ تَأمُلُ التَّوبَةَ مِن قابِلِ

وَ المَوتُ يَأتي اَهلَهُ بَغْتَةً ما ذاكَ فِعْلُ الحازِمِ العاقِلِ

به درستي كه تو در دنيايي مي باشي كه از آن براي مدت و زماني است كه عمل عمل كننده در آن مدت مقبول مي شود.

آيا نمي بيني كه مرگ احاطه كرده است به آن و ربوده است از آن آرزوي آرزو كننده را.

شتاب و تعجيل مي كني به گناه كردن به آن چه اشتها داري و آرزو مي كني توبه كردن را از سال آينده.

و حال آنكه مرگ به ناگاه بر اهل خود وارد مي شود و در حقيقت اين نيست كار شخص هشيار و عاقل.(23)

و نيز فرمودند:

كُلُّنا نَأمُلُ مَدّاً فِي الأجَلِ وَ المَنايا هُنَّ آفاتُ الأمَلِ

لا تَغُرَّنَّكَ اَباطيلَ المُني وَ اَلزَمِ القَصْدَ وَدَعْ عَنْكَ العِلَل

اِنَّمَا الدُّنيا كَظِلٍّ زائِلٍ حَلَّ فيها راكِبٌ ثُمَّ رَحَل

همه آرزو مي كنيم كه مدت عمرمان مديد شود و حال آنكه مرگ ها آفت هاي آرزوست.

فريب ندهد تو را آرزوهاي باطل بر خلاف و ياوه و پاي بند و ميانه رو باش و دور كن از خود بهانه ها را.

جز اين نيست كه دنيا مانند سايه اي است برطرف شونده (رو به زوال) كه سواري در آن فرود آمد، پس كوچ كرد.(24)

نكته اي تأمل برانگيز

از امام رضا(ع) سؤال شد: اي پسر رسول خدا! شما چگونه روز را سپري نموده و شب را پشت سر نهاده، صبح را آغاز مي كنيد؟

حضرت فرمود: اَصْبَحْتُ بِاَجَلٍ مَنْقُوصٍ وَ عَمَلٍ مَحْفُوظٍ وَ المَوتُ في رِقابِنا وَ النّارِ مِنْ وَرائِنا وَ لانَدْري ما يَفْعَلُ بِنا.

صبح را آغاز مي كنم در حالي كه:

1. مدت عمرم آهسته آهسته كم مي شود و اجل نزديك مي گردد.

2. اعمالم؛ چه خوب و چه بد و چه كم و چه زياد، ثبت مي گردد.

3. مرگ در پي ماست و دست از گريبان ما برنمي دارد.

4. آتش دوزخ را به دنبال خود احساس مي كنم و پيش روي خود مي بينم.

5. نمي دانم عاقبت چه خواهد شد و با ما چگونه رفتار مي شود.(25)

شيخ بهايي نقل كرده كه بعضي از حكما را ديدند كه در وقت مرگ خود دريغ و حسرت مي خورند. به او گفتند كه اين چه حالي است كه از تو مشاهده مي شود؟ گفت چه گمان مي بريد به كسي كه مي رود به سفر طولاني بدون توشه و زاد و ساكن مي شود در قبر وحشتناكي بدون مونسي و وارد مي شود بر حاكم عادلي بدون حجتي!(26)

دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر

امام رضا(ع) به مؤمنان سفارش مي كنند كه تعلق و وابستگي به دنيا نداشته و حيات اخروي را هدف و غايت نهايي خود تلقي كنند:

اِعْمَلْ لِدُنْياكَ كَأَنَّكَ تَعيشُ اَبَداً وَاعْمَل لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً.

نسبت به امور زندگي و دنيا آنچنان باش كه گويا هميشه زنده خواهي بود و براي آخرت چنان باش كه گويا فردا خواهي مرد.(27)

اِنَّ الدُّنيا سِجْنُ المُؤمِنِ وَالقَبْرَ بَيْتُهُ وَالجَنَّةَ مَأواهُ وَالدُّنيا جَنَّةُ الكافِرِ وَالقَبْرَ سِجْنُهُ وَالنّارَ مَأواهُ.

دنيا زندان مؤمن است، قبر خانه او و بهشت قرارگاه جاودانيش. ولي براي كافر دنيا بهشت است، قبر زندان و دوزخ جايگاه ابديش.(28)

حضرت رضا(ع) از امير المومنين(ع) نقل مي كنند:

اِنَّهُ لَوْ رَأَي العَبْدُ اَجَلُهُ وَ سُرْعَتُهُ اِلَيهِ لَأَبْغَضَ الاَمَلَ وَ تَرَكَ طَلَبَ الدُّنيا.

اگر بنده اجل و سرعت آن را به سوي خود ببيند، آرزو را دشمن دارد و طلب دنيا را ترك كند.(29)

لاتَغُرَّنَّكُمُ الدُّنيا فَإنَّها لاتَصْلحُ لَكُم كَما لاتَصْلحُ لِمَنْ كانَ قَبْلكُم مِمَّن اِطمَئِنَّ إلَيها.

فريفته دنيا مشويد كه بي ترديد از آن خيري نخواهيد ديد، چنانكه قبل از شما بسياري به آن دل بستند و اعتماد كردند ولي سودي نبردند.(30)

معناي لغوي و اصطلاحي معاد

كلمه معاد مصدر، اسم زمان، اسم مكان از ماده عود به معناي بازگشت بوده و به زمان و مكان آن نيز دلالت دارد. در اصطلاح به معناي دوباره زنده شدن آدمي پس از مرگ است. اين كلمه يك بار در قرآن به كار رفته است و آن در آيه 85 سوره قصص است: اِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرآنَ لَرادُّكَ اِلي مَعادٍ.(31)

البته كثرت آيات پيرامون معاد، حاكي از عنايات و اهتمام فراوان قرآن كريم به اين امر مي باشد؛ كساني كه در مقام شمارش اين آيات برآمده به حدود 1400 آيه دست يافته اند و حضرت علامه طباطبايي شمار اين آيات را بالغ بر 2000 مي داند.(32)

كيفيت معاد

اگرچه بين حكما و دانشمندان درباره اصل معاد اختلافي وجود ندارد اما در زمينه چگونگي آن ديدگاههاي قابل توجهي وجود دارد كه در زير به برخي از آنها اشاره مي شود:

1. عده اي بازگشت روح به كالبد انساني را محال دانسته اند. اينان كساني هستند كه اصولا وجود روح را منكرند.

2. گروهي از دانشمندان- كه در رأس آن جالينوس قرار دارد- در مسئله معاد دچار شك و ترديد بوده و به اصطلاح راه توقف را پيش گرفته اند؛ زيرا ترديد داشته اند كه آيا نفس انساني همان مزاج مادي بدن است تا به واسطه مرگ نابود گردد و ديگر اعاده نشود، و يا آنكه جوهري است كه پس از مرگ باقي مي ماند و در سراي ديگر برانگيخته مي شود.

3. جمعي از حكما به روحاني بودن معاد معتقدند و معاد جسماني را منكر شده اند. اين قول به فلاسفه مشّا منتسب است و معتقدند كه حقيقت انسان نفس مجرد اوست و بدن تنها ابزاري براي حيات دنيوي روح بوده و دخالتي در حقيقت انسان ندارد و از اين او نفس با قطع علاقه از بدن به عالم مجردات مي پيوندد.

4. جمعي از متكلمان، تنها معاد جسماني را معتقدند و معاد روحاني را انكار نموده اند.

5. گروهي از حكما، عرفا و دانشمندان علم كلام و شخصيت هايي از بزرگان فلسفه و اساتيد حديث مانند شيخ مفيد، شيخ طوسي، سيدمرتضي، خواجه نصيرالدين طوسي، علامه حلي، غزالي، راغب اصفهاني، شيخ شهاب الدين سهروردي، صدر المتألهين و علامه طباطبايي به هر دو معاد معتقدند و مي گويند: روح در سراي ديگر به بدن بازگشت مي كند.(33)

علامه طباطبايي معتقدند روح انساني مجرد است و هنگام مرگ، از بدن جدا مي شود و نابود و فاسد نمي شود تا روزي كه خداي سبحان، بدنها را زنده كند. در آن روز، جانها به كالبدها برگشته، دوباره انسان عينا همان انسان دنيوي خواهد شد.(34)

آثار ايمان به معاد

ايمان و اعتقاد به معاد و آخرت نقشي اساسي در اصلاح ساختار روحي و رواني و اخلاقي انسانها دارد؛ از جمله به انسان نيرويي مي بخشد تا در برابر سختيها و مشكلات صبور و شكيبا بوده، به زندگي و حيات انسان ارزش مي بخشد، تهذيب و و خودسازي و خودباوري را در فرد به وجود مي آورد، انسان را به تلاش و كوشش در دستيابي به حيات و زندگي جاودان وا مي دارد، خصلتها و صفات مذموم و ناپسند را از فرد مي زدايد، احساسات و غرايز افراد را كنترل مي نمايد، هراس و نگراني از جان دادن را از ذهن فرد پاك مي كند و خود را براي يك زندگي جاودانه آماده مي كند و ... .

مباحثه امام(ع) با يكي از منكران روز معاد

يكي از منكران وجود خدا، معاد و روز قيامت، براي مناظره نزد امام رضا(ع) آمد. گروهي در محضر آن حضرت بودند. پس از بحث و گفتگوي بسيار درباره اثبات وجود خدا و مسئله معاد و روز قيامت به اين كه در آن روز هر كس به جزاي اعمال نيك و بد خود مي رسد، امام رضا(ع) به او فرمود:

شما معتقديد روز رستاخيزي در كار نيست و سرنوشت انسان با مرگ براي هميشه خاتمه يافته و نابود مي شود و كيفر و پاداشي در رابطه با اعمال نيك و بد وجود ندارد. اگر حق با شما باشد ـ كه چنين نيست ـ در اين صورت ما و شما يكسان و برابريم؛ و نماز و روزه، عقيده و ايمان ما به ما ضرر و زياني نمي رساند. ولي اگر حق با ما باشد ـ كه چنين هست ـ در اين صورت ما رستگار و سعادتمند مي شويم؛ اما شما زيان كار شده، هلاك خواهيد شد. آن مرد ملحد و منكر خدا پس از اين گفت وگو مسلمان شد.(35)

معناي لغوي و اصطلاحي قيامت

كلمه قيامة مصدر از ماده قامَ به معني ناگهاني، به يكباره برخاستن، رستاخيز است. تاء در آن اشاره به وقوع دفعي آن است و در اصطلاح روز قيامت، روز برخاستن مردگان از قبر و زنده شدن دوباره آنان مي باشد. لفظ قيامة در مجموع هفتاد بار در قرآن مجيد ذكر شده و در همه موارد توام با كلمه يوم آمده است و بنابر تحقيق محققين در حدود 1700 آيه از قرآن مجيد به قيامت و ثواب و عقاب اعمال اختصاص يافته است.(36)

قيامت از نظر شرع بر دو قسم است: قيامت صغري و ديگر قيامت كبري. قيامت صغري روزيست كه آدمي ديده از جهان خاكي فرو بندد، لحظه اي كه قواي وي به پايان مي رسد و مرگ پنجه خود را در كالبد وي فرو مي برد، همان لحظه اي كه جان از پيكرش براي هميشه بيرون مي رود. قيامت كبري آن است كه در كتاب آسماني، از آن بسيار ياد شده و تبه كاران را از آن بيم داده و آن عبارت است از انقراض عالم و مرگ آدميان و همه جانداران روي كره خاكي و تحولاتي كه در آسمانها و زمين و منظومه شمسي، روي خواهد داد.(37)

قيامت، يكي از مواضع سه گانه هولناك انسان

عَن ياسِرِ الخادِمِ قالَ سَمِعْتُ اَبَاالحَسَنِ الرِّضا(ع) يَقوُلُ:

اِنَّ اَوْحَشَ ما يَكوُنُ هذَا الخَلْقُ في ثَلاثَةِ مَواطِنَ: يَومَ وُلِدَ وَ يَخْرُجُ مِن بَطْنِ اُمِّهِ فَيَرَي الدُّنيا. وَ يَومَ يَموُتُ فَيُعايِنُ الآخِرَةَ وَ اَهْلَها. وَ يَومَ يُبْعَثُ حَيّاً فَيَري اَحْكاماً لَم يَرَها في دارِ الدُّنيا. وَ قَد سَلَّمَ اللهُ عَلي يَحيي(ع) في هذِهِ الثَّلاثِ المَواطِنِ وَ آمَنَ رَوْعَتَهُ فَقالَ: «وَ سَلامٌ عَلَيهِ يَومَ وُلِدَ وَ يَومَ يَمُوتُ وَ يَومَ يُبْعَثُ حَيّاً» وَ قَدْ سَلَّمَ عيسيَ بْنُ مَريَمٍ عَلي نَفْسِهِ في هذِهِ الثَّلاثَةِ المَواطِنِ وَ قالَ: «وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَومَ وُلِدْتُ وَ يَومَ اَمُوتُ وَ يَومَ اُبْعَثُ حَيّاً».

ياسر خادم مي گويد: از حضرت رضا(ع) شنيدم كه مي فرمود: وحشت بارترين مواقع براي اين مردم، سه مورد است: روز ولادت كه از مادر متولد مي شوند و دنيا را مي بينند. روزي كه مي ميرند و عالم بعد از مرگ و اهل آن را مشاهده مي كنند و روزي كه دوباره زنده مي شوند و به صحنه قيامت قدم مي گذارند و احكامي را مشاهده مي كنند كه در دنيا نديده اند.

و خداوند حضرت يحيي(ع) را در اين سه جايگاه در امن و پناه خود قرار داد. چنانكه فرمود: «سلام بر او باد در روز ولادتش و روز وفاتش و روزي كه براي زندگاني ابدي برانگيخته مي شود» و حضرت عيسي مسيح(ع) در اين سه مرحله از خداوند براي خود سلامت خواست و خدا در اين مورد از زبان او مي فرمايد: «و سلام حق بر من است روزي كه به دنيا آمدم و روزي كه از جهان بروم و روزي كه براي زندگاني ابدي آخرت برانگيخته مي شوم».(38)

امام رضا(ع) در جواب مأمون درباره اعتقاد به قبر و حيات پس از مرگ مي فرمايند:

... وَ يُومِنُ بِعَذابِ القَبْرِ وَ مُنْكَرٍ وَ نَكيرٍ وَالبَعْثِ بَعْدَ المَوتِ وَالحِسابِ وَالميزانِ وَالصِّراطِ.

بايد معتقد بود به عذاب قبر و پرسش منكر و نكير و بايد ايمان آورد به زنده و برانگيخته شدنِ بعد از مرگ و ايمان به حساب و ميزان و صراط.(39)

اعمال انسان و قيامت

عَنِ الرِّضا(ع)، [عَن حُسَيْنِ بنِ عَلي(ع)] قالَ:

عَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالمَوتِ كَيْفَ يَفْرَحُ؟ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ؟ وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اخْتَبَرَ كَيْفَ يَطْمَئِّنُّ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ اَيْقَنَ بِالحِسابِ كَيْفَ يُذْنِبُ؟

امام رضا(ع) به نقل از امام حسين(ع) فرمود:

عجب دارم از كسي كه به مرگ ايمان دارد، چگونه شادي مي كند؟ و كسي كه به قَدَر ايمان دارد، چگونه محزون مي شود؟ و كسي كه دنيا را آزموده، چگونه به آن اطمينان مي كند و كسي كه به حساب ايمان دارد، چگونه گناه مي كند؟(40)

حضرت رضا(ع) از پدرش موسي بن جعفر(ع) نقل كرده است كه امام صادق(ع) نامه اي به يكي از اشخاص ارسال داشت كه در آن آمده است: اگر مي خواهي كه خاتمه عمل تو خوب باشد، تا اينكه در حال مردن، در بهترين وضع از نظر عمل باشي، حق خدا را بزرگ شمار و نعمتهاي او را در معصيت به كار مگير و اينكه خدا تو را مهلت داده است، فريفته مشو. هر كسي را مي يابي كه ما را ياد مي كند و يا اظهار محبت ما را مي كند، گرامي دار. راست بگويد و يا دروغ؛ همانا تو را با قصدي كه داري پاداش دهند و اگر آن شخص دروغ گفته باشد، خود به مجازات دروغش خواهد رسيد.(41)

قالَ الرِّضا(ع): مَنْ تَذَكَّرَ مُصابَنا فَبَكي وَ اَبْكي، لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَومَ تَبكِي العُيوُنُ، وَ مَن جَلَسَ مَجْلِساً يُحيي فيهِ اَمْرُنا لَمْ يَمُت قَلْبُهُ يَومَ تَمُوتُ القُلُوبُ.

هر كس مصائب ما را به ياد آورد و خود بگريد و ديگري را بگرياند، در روزي كه همه چشم ها گريان هستند(يعني در روز قيامت) چشم او گريان نخواهد بود و هر كس در مجلسي بنشيند كه امر ما زنده مي گردد، آن روز كه همه دلها مي ميرند، دلش نمي ميرد.(42)

در قيامت هيچ مخلوقي نيست مگر آنكه نادم و پشيمان است ولي پشيماني سودي ندارد. اما شخص با سعادت وقتي بهشت را مي بيند و نعمت هايي را كه خداوند براي اولياي متقين خود آماده نموده مشاهده مي كند، پشيمان مي شود كه عملي همانند عمل آنان را ندارد و اگر از اشقيا باشد، وقتي آتش و صداي وحشت بار آن را مشاهده مي كند و مي بيند كه خداوند براي بدكاران چه عذابي مهيا نموده است ناله و فرياد مي زند و پشيمان مي شود كه در دنيا گناهان خود را از بين نبرده تا امروز از عذاب دوزخ سالم و مصون باشد.(43)

آيات و روايات متعددي در زمينه اصل اخوت و برادري بين مؤمنان وجود دارد. كمك به مؤمنان و برطرف كردن مصائب و مشكلات آنان اجر و پاداشي بس بزرگ را در نزد خداوند متعال به همراه دارد از جمله:

قالَ الرِّضا(ع): مَنْ فَرَّجَ عَنْ مؤْمِنٍ فَرَّجَ اللهُ قَلْبَهُ يَومَ القِيامَةِ.

امام رضا(ع) فرمود: هر كس گره اي از كار مؤمني بگشايد، خداوند قلب او را در روز قيامت شادمان خواهد كرد.(44)

دوستان اهل بيت(ع) در قيامت

قالَ الرِّضا(ع): اَوَّلُ ما يُسْئَلُ عَنْهُ العَبْدُ حُبُّنا اَهْلَ البَيْتِ.

امام رضا(ع) فرمود: اولين پرسش و سوالي كه در روز قيامت مي شود، دوستي ما اهل بيت است.(45)

همچنين: مَنْ اَحَبَّنا اَهْلَ البَيْتِ حَشَرَهُ اللهُ تَعالي آمِناً يَومَ القِيامَةِ.

كسي كه دوستدار ما اهل بيت باشد، روز قيامت در امان خداوند متعال خواهد بود.(46)

شخصي به نام علي بن حمزه، امامت حضرت علي بن موسي الرضا(ع) را انكار مي كرد و با آن حضرت دشمني مي ورزيد. پس از مرگش، حال او را از امام پرسيدند.

امام فرمود: «در مورد امامان از او پرسيده شد؛ تا نوبت به من رسيد، وي مرا منكر شد. پس ضربه اي بر او زدند كه آتش از قبرش زبانه كشيد».(47)

قالَ الرِّضا(ع): بِئْسَ الزّادُ اِلَي المَعادِ، اَلعُدْوانُ عَلَي العِبادِ.

امام رضا(ع) فرمود: بدترين اندوخته براي روز قيامت، دشمني با بندگان(خدا) است.(48)

مؤمن در واپسين لحظات عمر خود اولياي دين را ملاقات مي كند. مؤمني كه خود را تحت ولايت امامان معصوم(ع) مي داند و بر اين باور است كه تولي با دوستان آنها و تبري با دشمنانشان در رشد و تعالي كمالات او مؤثر است، ارتباط قلبي و محبتي با امام پيدا مي كند و تمام اعمالش بر محور همان محبت و ولايت مي چرخد و همين عقيده در حين مرگ او، به صورت ديدار و ملاقات با امامان معصوم(ع) ظهور پيدا مي كند.(49)

يكي از ياران حضرت ابوالحسن علي بن موسي الرضا(ع) سخت مريض شد و در بستر بيماري افتاد. حضرت به عيادتش رفت و بر بالين او نشست و فرمود: حالت چطور است؟

گفت: آقا جان! از شدت درد و ناراحتي و رنج بيماري، مرگ را به چشم خود مي بينم.

حضرت فرمود: مرگ را چگونه مي بيني؟

گفت: بسيار سخت و دردناك.

حضرت فرمود: ولي هنوز طعم مرگ حقيقي را نچشيده اي؛ بلكه(آنچه احساس مي كني، درد مرضي است كه به آن مبتلا شده اي) آنچه مي بيني مقدمه مرگ است كه آثاري از آن را به تو نشان داده اند.

بعد حضرت فرمود: مردم دو گروه هستند: بعضي به وسيله مرگ راحت مي شوند و گروهي مرگ برايشان شكنجه است و با مرگشان مردم از دست آنها آسوده مي شوند. اگر مي خواهي به وسيله مرگ راحت و آسوده شوي، ايمان و عقيده خود را به خداوند و ولايت ائمه اطهار(ع) محكم و استوار نموده، با اقرار و اعتراف (و ذكر اهل بيت)، ايمان و عقيده خود را تجديد نما.

آن مرد، ايمان و عقيده خود را با ياد و ذكر اهل بيت(ع) قوي نموده، مجددا به ولايت ائمه اطهار(ع) اقرار كرد. پس از چند لحظه عرض كرد: اي پسر رسول خدا! فرشته هاي حق تعالي با سلام و درود، تهنيت گويان با تحفه ها و هداياي بهشتي آمدند. بعد چشمان خود را بست. پس از لحظاتي دوباره زبان باز كرد و گفت: السلام عليك يا بن رسول الله! اي پسر رسول خدا! هم اكنون شما را همراه جدت رسول اكرم(ص) و پدران گراميت و ديگر امامان معصوم صلوات الله عليهم اجمعين، در برابر خود مي بينم. آن يار و دوست صديق امام رضا(ع) اين جمله را گفت و در همان موقع از دنيا رفت.(50)

در روايت داريم كه چون فرشته مرگ جانِ افراد معاند را به سخت ترين شكل مي گيرد، آنگاه به او مي گويد: اينك سرت را بالا بياور و نگاه كن. در اين موقع او حضرت رسول اكرم(ص) و اميرالمومنين و ساير ائمه(ع) را بر تختهايي در مقابل عرش الهي مي بيند، بهشت هاي الهي را مي نگرد كه درهاي آنها گشوده است، كاخ ها و درجات و منزلت هايي را كه در فكر و آرزوي احدي بگنجد، در اين حال فرشته مرگ مي گويد: اگر تو با اولياي خدا دوست بودي، روحت به سوي آنان عروج مي كرد و جايگاهت در آن بهشت بود. پس از آن، فرشته مرگ پرده دوزخ را كنار مي زند و او در دوزخ، انواع بلاها و عذاب و بدبختي ها را ملاحظه مي كند و به او گفته مي شود: اينجا منزل و مأواي توست. بدين گونه مرگ او در نهايت حسرت و سختي صورت مي گيرد.(51)

از روايات بيان شده مي توان گفت كه اهميت و جايگاه اعتقاد به خدا و اهل بيت(ع) بر هيچ مسلماني پوشيده نيست. پس بايد با دوستي با دوستانشان و دشمني با دشمنانشان و ارتباط قلبي با آنها خود را از عذاب الهي نجات داده و مرگ را بر خود آسان ساخت.

خبري از وقوع قيامت

عَنِ الرِّضا(ع) عَن آبائِهِ(عليهم السلام)، عَنِ النَّبِيِّ(ص) قالَ: تَقُومُ السّاعَةُ يَومَ الجُمُعَةِ بَيْنَ صَلوةِ الظُّهرِ وَ العَصرِ.

امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش روايت نمود كه رسول خدا(ص) فرمود: قيامت در روز جمعه ميان نماز ظهر و عصر برپا مي شود.(52)

سوال از آفريده شدن بهشت و جهنم

عَنْ اَبِي الصَّلتِ قالَ: قُلْتُ لِلرِّضا(ع):

يَابنَ رَسُولِ اللهِ(ص) اَخْبِرني عَنِ الجَنَّةِ وَ النّارِ، اَهُمَااليَومَ مَخلُوقَتانِ؟ فَقالَ: نَعَم، وَ اِنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) قَد دَخَلَ الجَنَّةَ وَ رَاَي النّارَ لَمّا عُرِجَ بِهِ اِلَي السَّماءِ. قالَ: فَقُلتُ لَهُ: فَاِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ: اِنَّهُمَا اليَومَ مُقَدَّرَتانِ غَيرَ مَخلُوقَتَيْنِ. فَقالَ(ع): ما اُولئِكَ مِنّا وَ لا نَحْنُ مِنهُم. مَنْ اَنْكَرَ خَلْقَ الجَنَّةِ وَ النّارِ فَقَد كَذَّبَ النَّبِيَّ(ص) وَ كَذَّبَنا وَ لَيْسَ مِنْ وَلايَتِنا عَلي شَيءٍ وَ يَخْلُدُ في نارِ جَهَنَّمَ. قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ: «هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي يُكَذِّبُ بِهَا المُجْرِموُنَ يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ ءَانٍ».

اباصلت هروي مي گويد: به امام رضا(ع) گفتم: آيا بهشت و جهنم آفريده شده است يا خير؟

امام فرمود: بله، رسول خدا هنگامي كه به معراج رفت، داخل بهشت شده و جهنم را نيز ديده است.

رواي مي گويد به امام گفتم: برخي مي گويند بهشت و جهنم آفريده نشده است.

امام فرمود: اين سخن از ما نرسيده است و ما هم از گويندگان آن نيستيم. كسي كه آفريده شدن بهشت و جهنم را انكار كند، رسول خدا و ما را تكذيب كرده است و در چارچوب ولايت ما نيست و جاودان در جهنم مي ماند.(53) خداوند عزوجل مي فرمايد: اين است دوزخي كه مجرمان آن را انكار مي كردند. آنان ميان آتش و آّبي داغ و بس جوشان مي گردند.(54)

در روايت داريم كه رسول خدا(ص) فرمودند: در آن هنگامي كه مرا در آسمان معراج دارند من داخل بهشت شدم، ديدم در آنجا زمينهاي بسياري را كه سفيد و روشن افتاده و هيچ در آن نيست، وليكن فرشتگاني را ديدم كه بنا مي سازند، يك خشت از طلا و يك خشت از نقره و چه بسا دست از ساختن بر مي دارند. من به آن فرشتگان گفتم: به چه علت شما گاهي مشغول ساختن و گاهي دست بر مي داريد؟

فرشتگان گفتند: وقتي كه نفقه ما برسد ما مي سازيم و وقتي كه نفقه اي نمي رسد دست بر مي داريم و صبر مي كنيم تا آنكه نفقه برسد. رسول خدا به آن فرشتگان گفتند: نفقه شما چيست؟ گفتند: نفقه ما گفتار مومن است در دنيا كه بگويد: سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر.(55)

بنابراين با توجه به مواجهه پيامبر اكرم(ص) با بهشت و جهنم در سفر معراجي خود مي توان گفت بدون ترديد هم اكنون نيز بهشت و جهنم وجود دارد.

كلام آخر:

آنچه مي توان گفت اين است كه مرگ پايان زندگي نبوده، بلكه پلي است براي عبور از جهاني به جهاني كاملتر. مرگ تولد دوباره انسان است، چون براي بقا و جاودانگي آفريده شده نه براي فنا و نيستي. مرگ پايان قسمتي از زندگي انسان و آغاز مرحله اي نوين از بخش اصلي زندگي است. انسانها به دليل تعلق و وابستگي به دنيا و ترس از سرنوشت پس از مرگ و نيز به دليل سنگيني بار گناه و پرونده سياه اعمال و نياتش از مرگ و حضور در دادگاه عدل الهي بيمناك و ترسان است. با ياد مرگ و ايمان به معاد و قيامت مي توان علاوه بر ايجاد روحيه بيداري و بصيرت و بي اعتنايي به دنيا، موجبات آسان شدن مرگ و زنده شدن دل و در نتيجه ايجاد يك زندگي جاودان و مسرت بخش را براي خود فراهم آورد.

پي نوشتها:

1. معادشناسي، آيت الله سبحاني، ترجمه علي شيرواني، ص117

2. مرگ واقعيت ناشناخته، محسن ميرزاپور، ص15

3. حيات پس از مرگ، علي محمد اسدي، ص14

4. قرآن كريم، سوره زمر، آيه42

5. روانشناسي مرگ و ديدگاههاي مربوط به آن، انشاالله جعفري هرتفه، ص4

6. معاد در نگاه عقل و دين، محمدباقر شريعتي سبزواري، ص57

7. فلسفه الهي از منظر امام رضا(ع)، آيت الله جوادي آملي، ص182

8. عيون اخبار الرضا، ج2، ص21، ح50

9. علي بن موسي، امامِ رضا(ع)، مرضيه محمدزاده، ص593

10. قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه185

11. پاره اي از بهشت، محسن غفاري، ص133

12. همان

13. حيات پس از مرگ، علي محمد اسدي، ص11

14. پاره اي از بهشت، محسن غفاري، ص140

15. همان

16. همان

17. همان، ص132

18. همان، ص133

19. رضاي خدا، محمد ابراهيم سراج، ص124

20. پاره اي از بهشت، محسن غفاري، ص144

21. هشتمين سفير رستگاري، علي كرباسي زاده، ص158

22. معاد، روز رستاخيز، علي نظري منفرد، ص133

23. اخلاق رضوي، ولي الله ملكوتي فر، ص157

24. منتهي الآمال، ج2، ص426

25. پاره اي از بهشت، محسن غفاري، ص131

26. منازل الآخره، شيخ عباس قمي، تحقيق مهدي نظري منفرد، ص33

27. دررالكلام، حسين حائري كرماني، ص20

28. همان، ص40

29. عيون اخبار الرضا، ج2، ص39، ح120

30. دررالكلام، حسين حائري كرماني، ص68

31. مواقف قيامت، شهرزاد خسروي، ص17

32. معادشناسي، آيت الله سبحاني، ترجمه علي شيرواني، ص55

33. معاد از ديدگاه علامه طباطبايي، محقق مرتضي متقي نژاد، 147

34. همان، ص181

35. پاره اي از بهشت، محسن غفاري، ص317

36. مواقف قيامت، شهرزاد خسروي، ص42

37. انسان پس از مرگ، سيد حسن صفوي، ص95

38. رضاي خدا، محمد ابراهيم سراج، ص117

39. همان

40. عيون اخبار الرضا، ج2، ص50، ح158

41. معاد، روز رستاخيز، علي نظري منفرد، ص115

42. رضاي خدا، محمد ابراهيم سراج، ص119

43. برزخ، دوزخ، بهشت، سيد امير معصومي، ص50

44. رضاي خدا، محمد ابراهيم سراج، ص119

45. همان، ص121

46. همان

47. حيات پس از مرگ، علي محمد اسدي، ص138

48. رضاي خدا، محمد ابراهيم سراج، ص120

49. مرگ واقعيت ناشناخته، محسن ميرزاپور، ص85

50. پاره اي از بهشت، محسن غفاري، ص138

51. معاد بازگشت به جدي ترين زندگي، اصغر طاهرزاده، ص36

52. رضاي خدا، محمد ابراهيم سراج، ص119

53. عيون اخبار الرضا، ج2، ص175، ح113

54. قرآن كريم، سوره الرحمن، آيه43 و 44

55. معاد بازگشت به جدي ترين زندگي، اصغر طاهرزاده، ص160