
گزیده ای از زیباترین اشعار در مدح امام رضا علیه السلام که به مناسبت میلاد امام هشتم شیعیان از غلامرضا سازگار و حسن لطفی ارائه کرده ایم.
***
مرده از فیض تو احیاگر جان می گردد
عالم پیر از این نشئه جوان می گردد
سر تسلیم به پای تو فرود آوردم
که به انگشت ولای تو جهان می گردد
تا نهد چهره به خاک قدم زوارت
سنگ از دامنه کوه، روان می گردد
با تولای تو چون سینه دریا به کلیم
وادی خوف و خطر مهد امان می گردد
هر کجا نام خراسان تو آید به زبان
اشک شوق است که از دیده، روان می گردد
سجده بر گنبد زرین تو آرد خورشید
که به امواج فضا نورافشان می گردد
آهوئی را که تو ضامن شوی ای ضامن خلق
خاک او سرمه صاحب نظران می گردد
همه اعضای وجودم نه سر هر مویم
به ثنای تو سراپای زبان می گردد
نقش شیر از نگه نافذ تو شیر شود
گرگ در خطه طوس تو شبان می گردد
همچو بلبل که کند دور و بر گل پرواز
گرد گلدسته صحنین تو جان می گردد
دیده از هستی خود بلکه زخود می پوشم
تا که چشمم به رواقت نگران می گردد
با تو از آتش دزوخ گل جنت روید
بی تو گلخانه فردوس، خزان می گردد
زائر کوی تو آرد به خداوند طواف
دل من گرد مزار تو از آن می گردد
آسمان ها به طواف حرمت مشغولند
تا که بر گرد زمین چرخ زمان می گردد
تیغ با معجز ابروت کند کار سپر
تیر از گردش چشم تو کمان می گردد
ناز بر جان کند و فخر فروشد به بهشت
تن هر کس که به خاک تو نهان می گردد
کافر ارنام رضا را ببرد در دوزخ
دوزخ از فیض دمش رشک جنان می گردد
روز پرواز کتب پای صراط و میزان
کرم و لطف تو بر خلق عیان می گردد
لاله از خشت طلای تو برون آرد سر
سنگ با معجز تو در کران می گردد
موسی از طور تو بانگ ارنی می شنود
عیسی از شوق تو بی تاب و توان می گردد
گر چه حج فقرائی به طواف حرمت
تا ابد دایره کون و مکان می گردد
گر به بازار جهان خلق جهان سود آرند
همه بی مهر ولای تو زیان می گردد
می دهد روی خدا را به همه خلق نشان
هر که در کوی تو بی نام و نشان می گردد
هر که بر پنجره های حرمت گیرد دست
پنجه اش عقده گشای همگان می گردد
روح بخش دل و جان است و روان قرآن
هر کجا وصف ثنای تو بیان می گردد
تا کند نغمه سرایی به ثنایت (میثم)
گرد او روح ملک، رقص کنان می گردد
غلامرضا سازگار
******
دامن آلوده و بار گناه آورده ام
گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آورده ام
هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام
در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام
بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام
ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل
نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام
نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد
رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام
ذره بودم زائر شمس الشموسم کرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام
هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش
من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام
میثما مولا اگر پرسد چه آوردی بگو
سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام
غلامرضا سازگار
******
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید
شب را در این بهشت الهی سحر کنید
با زائرین این حرم الله سر کنید
مدح رضا چو آیه قرآن ز بر کنید
عید بزرگ شیعه آل پیمبر است
میلاد هشتمین حجج الله اکبر است
ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن
بر چهره حقیقت ایمان نظاره کن
یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن
در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن
میلاد پاره تن زهرا و احمد است
شمس الشموس عالم آل محمد است
این مظهر جمال خداوند اکبر است
آیینه تمام نمای پیمبر است
خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است
قرآن روی سینه موسی ابن جعفر است
بر خلق آسمان و زمین مقتداست این
جان رو نما دهید که روی خداست این
روشن هزار سینه سینا به نور او
چشم هزار موسی عمران به طور او
صف بسته اند خیل رسل در حضور او
دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او
ریزد برات عفو خدا از نظاره اش
دوزخ بهشت می شود از یک اشاره اش
هر قامتی که سرو لب جو نمی شود
هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود
هر پادشه که ضامن آهو نمی شود
هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود
در طوس پاره تن احمد بود یکی
آری رئوف آل محمد بود یکی
ای خلق خاک پای تو یا ثامن الحجج
جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج
قرآن پر از ثنای تو یا ثامن الحجج
ایمان بود ولای تو یا ثامن الحجج
دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست
تهلیل بی ولای تو هرگز قبول نیست
گردون هماره دور زند در طریق تو
خورشید خشت گوشه صحن عتیق تو
با آن همه کرامت و لطف دقیق تو
خود را شمرده اند گدایان رفیق تو
دستی که دست لطف خدا می شود تویی
شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی
یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام
فرقی نمی کند به درت شاه یا غلام
سلطان ندیده ام ز گدا گیرد احترام
پیش از سلام زائر خود را کند سلام
پیوسته دست بر سر زوار می کشی
تو کیستی که ناز گنه کار می کشی
پاییز بوستان دل ما بهار توست
در شهر طوسی و همه عالم دیار توست
گل بوسه امام زمان بر مزار توست
شیعه به هر کجا که رود در کنار توست
چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا
هر جا سفر کنم دلم اینجاست یا رضا
شرمنده ام از این که بپرسند کیستم
از ذره کمترم نتوان گفت چیستم
در پرتو کرامت خورشید زیستم
روزی که نیستم به کنار تو نیستم
با یک دم تو صبحدم عید می شوم
در آفتاب صحن تو، توحید می شوم
گل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت
خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت
ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت
بی آبرو ز خاک درت آبرو گرفت
من دور گندم کرم تو کبوترم
ردم نکن که از همه بی آبروترم
ای نقش دیده و دل ما جای پای تو
روح الامین کبوتر صحن و سرای تو
مضمون بده که از تو بگویم برای تو
میثم کجا و گفتن مدح و ثنای تو
راهم بده که ذاکر ناقابل توام
انگار اینکه خاک ره دعبل توام
غلامرضا سازگار
******

شعرهای میلاد امام رضا علیه اسلام از استاد سازگار و حسن لطفی
مثل عشاقی که هر ساعت دم از او می زنند
در حرم آیینه ها بانگ هوالهو می زنند
روی یوسف ها کجا و روی سلطان رئوف
از قضا این بار با هم دلبران مو می زنند
بعد یک ساعت نشستن با تو دانای عرب
رومیان لبخند بر علم ارسطو می زنند
در صف میزان، کبوترهای مشهد می رسند
سنگ عفوت را به شاهین ترازو می زنند
فرشبافان در پی کسب ضمانت نامه ات
نقشهی قالیچه ها را طرح آهو می زنند
وه چه تصویری ست هر شب آبشاران بهشت
روبروی حوض گوهرشاد زانو می زنند
هر سحر کوه گناهان را که می ریزد زمین
خادمانت از حیاط صحن جارو می زنند
خسته از درهای بسته دست های نا امید
عاقبت بر پنجره فولاد تو رو می زنند
حسن اطفی
******
شب بود و شور بود و سلام فرشته ها
از عرش تا به فرش، قیام فرشته ها
باران شوق بود و امام فرشته ها
شب بود و گرم سجده تمام فرشته ها
قلب فرشته ها پر عطر خدا شده
امشب خدا اسیر نگاه رضا شده
موج کرم به اوج تلاطم رسیده است
ناز و نماز و شوق و تبسم رسیده است
داوود عاشقی به ترنم رسیده است
کعبه کجاست؟ قبلهی هفتم رسیده است
گویی خدا تمامی خود را کشیده است
پیش از ازل که روی رضا را کشیده است
موسی گدای خانه ی موسای مرتضی ست
عیسی دخیل جلوه ی سینای مرتضی ست
امشب شب تبسم زهرای مرتضی ست
آئینه ی شکوه سراپای مرتضی ست
گیرم بهشت مست می حوض کوثر است
فواره های صحن رضا دیدنی تر است
هر پنجه ای که شانه ی گیسو نمی شود
هر قبله ای که گوشه ی ابرو نمی شود
هر جذبه ای که عکس هوالهو نمی شود
هر دلبری که ضامن آهو نمی شود
پا می نهد به بال ملک هرکه یاد اوست
تا جبرئیل خادم باب الجواد اوست
زلفی گشوده و دل شیدا نمانده است
در ازدحام، جای تماشا نمانده است
مجنون که هیچ، رونق لیلا نمانده است
سر را بریدهاند، زلیخا نمانده است
باغ بهشت کاشی گلدسته های اوست
عباس دل سپردهی دارالشفای اوست
در برکه ها تموج دریایی اش ببین
در آسمان شکوه اهورایی اش ببین
در قلب طوس سفرهی زهرایی اش ببین
خانه به خانه سایه ی آقایی اش ببین
خورشید اگر نگاه به ایوان طلا کند
باید غبار گردد و کارش رها کند
نقاره می زنند مسیحی شفا گرفت
نقاره می زنند خلیلی عطا گرفت
نقاره می زنند کلیمی بها گرفت
یوسف دوباره سرمه ز پایین پا گرفت
با دست های لطف تو آزاد می شویم
وقتی دخیل پنجره فولاد می شویم
با گوشه چشم، تا که نگاهی به ما کنی
کار هزار معجزه و کیمیا کنی
مشکل بهانه است که ما را صدا کنی
تا کاسه های خالی ما را طلا کنی
جز گوشه های صحن تو آقا کجا روم
کی با کبوتران حرم کربلا روم؟
حسن لطفی
https://roozaneh.net/fun/sms/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7/