FarhangYar فرهنگ‌یار
  • قرآن و عترت
    منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسین سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت زینب سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت رقیه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه قرآن منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت محمد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت فاطمه سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام علی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسن مجتبی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام زین العابدین سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام محمد باقر سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام جعفر صادق سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام موسی کاظم سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام رضا سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام محمد جواد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام هادی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسن عسکری سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام مهدی سلام الله علیه
  • ولایت فقیه
    منظرگاه مدیریتی بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی رحمت الله علیه منظرگاه مدیریتی رهنمودهای مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامه حفاظاته اصول دین عدل اصول دین. معاد احکام دین. نماز احکام دین. روزه احکام دین. حج احکام دین. تولا و تبرّا اصول دین. توحید احکام دین. زکات احکام دین. جهاد احکام دین. امر به معروف و نهی از منکر رذائل اخلاقی فضائل اخلاقی اصول دین نبوت احکام دین خمس اصول دین امامت
  • مناسبتها
    ماه های شمسی ماههای قمری خانواده در اسلام احکام حلال و حرام و مستحبات و مکروهات فرهنگ مدیریت و کارکنان احکام و قوانین مختلف دین و شریعت اسلام منظرگاه مدیریتی تعلیم و تربیت فرهنگ اقتصاد عفاف و حجاب
  • پیوندها
    منظرگاه مدیریتی دیدگاه قرآن منظرگاه مدیریتی رفاه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خانواده منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت محمد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی امام حسن مجتبی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی ادبیات عطر بهار میز نظریه پرداری فرهنگ یار جوانان نماد شور و نشاط نگاه پر نور پای میز اندیشه اخلاق تعلیم و تربیت شخصیت و کرامت انسانی اصول و مبانی نقد و تبلیغ راه یافتگان منظرگاه مدیریتی مهدی منتظران منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی حضرت زینب سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام علی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی حضرت خدیجه سلام الله علیها
  • حوزه دین
    پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنه ای منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید علم الهدی منظرگاه مدیریتی ثقلین منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید ابراهیم رئیسی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حائری شیرازی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مصباح یزدی بنیاد فارس المومنین منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مکارم شیرازی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد مسعود عالی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد شهاب مرادی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید علی سیستانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد پناهیان منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حسین انصاریان منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله علی صافی گلپایگانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله علوی گرگانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله وحید خراسانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حاج شیخ علی فروغی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله عبدالنبی نمازی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله محمد جواد لنکرانی منظرگاه مدیریتی در راه حق منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مبشر کاشانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله شیخ حسین امامی نیای کاشانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مجتهد تهرانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید رضی موسوی شکوری منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله بهجت منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید عباس موسوی مطلق منظرگاه حضرت آیت الله حاج شیخ محمد صالح کمیلی خراسانی کتابخانه مجلس شورای اسلامی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد محمد علی جاودان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد محمد محمدی مرکز تحقیقات اسلامی شورای اسلامی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید حسن خمینی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد عبدالحسین بابائی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله شوشتری منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید حسن آملی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید محمد تقی مدرسی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله عباس محفوظی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله جعفر سبحانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله جعفر سبحانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله صافی گلپایگانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله مکارم شیرازی پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله امام خمینی رحمت الله علیه منظرگاه مدیریتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنه ای پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامة حفاظاته
  • رساله احکام دین
    رساله حضرت آیت الله سید علی خامنه ای رساله حضرت آیت الله فاضل لنکرانی رساله حضرت آیت الله بهجت رساله حضرت آیت الله سید حسینی سیستانی رساله احکام مراجع سایت انهار رساله حضرت آیت الله مظاهری رساله حضرت آیت الله جعفر سبحانی
  • کتابخانه
    کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران کتابخانه تخصصی فرهنگستان هنر کتابخانه تخصصی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام کتابخانه تخصصی وزارت امورخارجه کتابخانه تبیان کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران کتابخانه نور کتابخانه تخصصی دانشگاه ادیان و مذاهب کتابخانه تخصصی فقه واصول کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی امیرکبیر کتابخانه ادبیات پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه های ایران کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی شریف کتابخانه دانشگاه پیام نور سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه ملی کتابخانه احادیث شیعه پایگاه مجلات تخصصی نور بزرگترین پایگاه قرآنی جهان اسلام جامع الاحادیث نور


چند روایت معتبر از همسایگی با خانواده امام خمینی(ره) از نجف تا جماران


 تسنیم | فرهنگی و هنری | دوشنبه، 20 شهریور 1402 - 10:44

خادم امام با یک شیشه آب قند و یک دسته پول که 100 هزار تومان می شد آمد: «این را بدهید پدرتان بخورد این پول هم برای مخارج مداواست خبر سلامتی پدرتان را هم برای امام بیاورید.»

آقا،اسماعيل،شيخ،خانم،آب،خانه،امام،نجف،قند،الله،محمد،دكتر،بتو ...


به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب حوض شربت نوشته مریم قربان‌زاده روایت داستانی زندگی مشترک بتول باوقار و اسماعیل فردوسی پور است؛ خانواده‌ای که در دوران پیش از انقلاب اسلامی به علت ممنوع المنبر شدن شیخ اسماعیل با وجود مشکلات متعدد به نجف اشرف هجرت می‌کنند و زندگی در همسایگی بیت امام خانه‌ای انتخاب می‌کنند.
این کتاب روایت‌های دست اول و جالبی از ارتباط این خانواده با بیت امام و روزگار مبارزه پیش و پس از انقلاب دارد که در ادامه برش‌هایی از این کتاب را با هم می‌خوانیم:
1- اولین دیدار با بیت روح الله خمینی
اولین باری بود که بتول بعد از یک سال زندگی در نجف می‌خواست خانم و آقا را ببیند از این خانه به آن خانه شدن توفیق دیدار را از او گرفته بود عصر جمعه سر و صورت بچه‌ها را شست و لباسشان را عوض کرد.
خودش هم پیراهن بلندی را که تازه با خانم موسوی دوخته بودند پوشید.
زنان عرب از این پیراهن‌ها می‌پوشیدند و به آن ماکسی می‌گفتند.
تا خانه آقا راهی نبود.
بتول سنگین بود و با آن که سختش بود اما مجتبی را بغل گرفت محمد هم دنبال آنها راه افتاد.
خانه آقا روح الله خمینی مثل دیگر خانه‌های نجف خشتی بود، نبش کوچه آنها بود و از هر دو طرف در داشت.
یکی از درها به سمت کوچه‌ای باز می‌شد که به شارع الرسول می‌رسید.
این در نزدیک به کتابخانه امیرالمؤمنین و مقبره علامه امینی بود و به حیاطی کوچک باز می‌شد.
در داخل کوچه راه پله داشت.
خانه دو طبقه بود با یک سرداب و یک حیاط کوچک ده متری بیرونی و اندرونی خانه با یک ایوان کوچک به هم وصل می‌شدند.
در و پنجره‌های چوبی خانه با دیگر خانه‌های نجف فرقی نداشت.
زن‌ها در اندرونی و مردها در بیرونی می‌نشستند به جز آقا روح الله و خانم دو نفر دیگر به عنوان کمک کار و خادم در آن خانه زندگی می‌کردند.
خانم با روی باز به استقبال مهمان جدیدش رفت، مسافری خراسانی که بار سفر را به جبر زمانه و ظلم رژیم بسته بود.
2- تولد نوزاد دختر و عصبانیت پزشکان!
با صدای اذان صدای دخترک بتول هم توی بیمارستان نجف پیچید و سومین فرزندش متولد شد.
دکتر با دیدن نوزاد دختر بیشتر عصبانی شد و بعد از اتمام کارش رفت.
برای دیگر زنان عرب هم جالب بود بدانند این عجمی که دو شبانه روز گریه کرده و درد کشیده چه دارد.
وقتی فهمیدند دختر به دنیا آورده، دو دست چاق و سیاهشان را روی بتول می‌تکاندند و می‌گفتند: «تَباله»، یعنی خدا مرگت بدهد، خاک بر سرت!
خانم موسوی می‌خواست حالیشان کند که این زن دو پسر هم دارد و این سومین فرزند اوست ابن ابن دارد.
ثانی ابن این بنت ثالث است......
بتول به این تلاش بی ثمر او در دل خندید و آرزو کرد کاش مرضیه خانم این جا بود تا این همه از دکتر کتک نمی‌خورد و نفرین نمی‌شنید با این همه از زنده بودن خودش و سلامت دخترش خوشحال بود.
صبح روز بعد شیخ اسماعیل با کاسه کاچی که مرضیه خانم درست کرده بود برای دیدن همسر و دخترش به بیمارستان رفت.
3- سفر حج پرمخاطره طلبه‌های هوادار آیت الله خمینی
روز نهم ذی الحجه کاروان باید روانه عرفات و صحرای منا می‌شد.
چادرها برپا شده بودند و هر کاروانی فضای سرپوشیده خودش را داشت.
کاروان آزاد طلبه‌های هوادار آیت الله خمینی که از نجف آمده بود سهمی در اسکان نداشت.
هوا گرمتر از روزهای نجف بود و به اندازه یک وجب هم سایه پیدا نمی‌شد که حداقل بچه‌ها و زنها لحظه‌ای از تیغ داغ خورشید در امان بمانند.
شیخ اسماعیل دعا می‌کرد کاروان‌های دیگر به خصوص کاروان فردوسی‌ها به زن و بچه‌ها در چادرهایشان جا بدهند.
اما این خواسته عملی نشد برای آنها او شیخ ممنوع المنبری بود که از دست مأموران ساواک به عراق گریخته و راه دادن و حتی سلام و احوال پرسی با او از چشم خبرچینان پنهان نمی‌ماند و در برگشت باید جواب بازجویی مأمورین رژیم را می‌دادند و غرامت کارشان را می‌پرداختند.
هنگام بیتوته اجازه پخت و پز نداشتند.
هر شعله گرما آتش هوا را چند برابر می‌کرد و برای چادرهای حجاج هم خطر آتش سوزی داشت.
مجبور بودند همان سبزی‌های سرخ شده را که در قوطی ریخته و از نجف با خودشان آورده بودند لای نان خشک‌ها بگذارند و با دهان خشکیده و لب‌های ترک خورده به زحمت قورت بدهند.
4- ماجرای عجیب فوت حاج آقا مصطفی
دیشب آقا از آلمان مهمان داشتند 12 نفر بودند.
شیرینی و تنقلات هم به عنوان سوغات آورده بودند.
آقا هم که از آن شیرینی‌ها خورده بودند.
نصف شب حال حال آقا بد شد.
آقای دعایی را خبر کردیم.
ایشان را به مستشفی برده‌اند، اما نرسیده به بیمارستان تمام کرد.
پیرزن وفادار یزدی مثل مادری دلسون دور معصوم خانم و مریم می‌گشت.
معصوم خانم یک لحظه هم ساکت نمی‌شد، مدام آقا مصطفی را صدا می‌زد باورش نمی‌شد همسر مهربان و خوش اخلاقش را از دست داده باشد.
یادش نمی‌آمد مهمانهای دیشب چه کسانی بودند؟
می‌دانسته آقا مهمان دارند اما چون دیر کرده بودند و سردرد شدیدی هم داشته است رفته بود بخوابد.
معصوم خانم گفت: «فهمیدم، آمدند صدای پایشان را شنیدم که رفتند طبقه بالا.
اما این که کی بودند و چه طوری بودند را نفهمیدم.
صبح که صغری خانم رفته بود برای آقامصطفی آب ببرد دیده بود سر جانماز نشسته اما تسبیح در دست‌هایش تکان نمی‌خورد مرا صدا کرد.
رفتم بالا آقا مصطفی مشتش را گره کرده بود مشت را که باز کردم قرص داشت.
انگار می‌خواسته قرص بخورد که دیگر حالش بد می‌شود ......
صغری خانم ادامه داد زیر انگشتان آقا بنفش شده بود.
5- نجف، 1357
از طرف احمد آقا پیغام آمد که شیخ اسماعیل هرچه زودتر دوستان را در منزل حاج احمد جمع کند تا پیام آقا را به ایشان برساند.
از وقتی منزل آقا محاصره شده بود جلسات در منزل احمدآقا تشکیل می‌شد به فاصله نیم ساعت هفده نفر از یاران صدیق امام در خانه احمد آقا جمع شدند.
حاج احمد آقا گفت آقا خدمت شما سلام رسانده‌اند و فرموده‌اند که چون شما با من کار دارید و من با شماها کار کرده‌ام و تاکنون چیزی را از شما مخفی نکرده‌ام این موضوع را هم از شما پنهان نمی‌کنم من از نجف می‌روم به کویت خواهم رفت و از آنجا به یک کشور اسلامی.
دیگر ترتیب حرکت و مسافرت را هم شما بدهید.
شیخ اسماعیل می‌توانست ترتیب مسافرت را بدهد من با کویت ارتباط دارم پیگیر دعوت نامه می‌شوم و چون اقامت کویت دارم با ایشان همراه خواهم شد اسماعیل با حاج سید احمد مُهری پسر آیت الله حاج سید عباس مُهری که نماینده آقا در کویت بود تماس گرفت و از او خواست به اداره جوازات برود و دو دعوت نامه به نام روح الله فرزند مصطفی مصطفوی و احمد فرزند روح الله مصطفوی بگیرد تاکید هم کرد هیچ کس حتی پدرش از این ماجرا مطلع نشود.
6- ماجرای آب قندی که امام فرستاد
دکتر برای شیخ اسماعیل خوردن آب را قدغن کرده بود قند خونش به 750 رسیده بود و اجازه عمل داده نمی‌شد.
امکان داشت بعد از عمل به هوش نیاید اول باید قند خونش را پایین می‌آوردند.
محمد تشنگی و التماس پدر برای آب را می‌دید و نمی‌توانست طاقت بیاورد.
گریان از اتاق بیرون می‌آمد تا شرمنده او نشود.
آن روز از بیمارستان به سمت جماران خارج شد اما به خانه خودشان نرفت جلوی بیت امام ایستاد و به حاج عیسی گفت به امام سلام مرا برسان و بگو حال پدرم خوب نیست برایش کاری بکنند.
این را گفت و به خانه خودشان رفت.
نیم ساعت بعد خادم امام با یک شیشه آب قند و یک دسته پول که 100 هزار تومان می‌شد آمد: «این را بدهید پدرتان بخورد این پول هم برای مخارج مداواست خبر سلامتی پدرتان را هم برای امام بیاورید.»
محمد با سرعت به بیمارستان شهدا برگشت تا شیشه آب قند را به پدر برساند.
شیخ اسماعیل با دیدن محمد گفت: تو که به من آب نمی‌دهی چرا دوباره به دیدنم آمدی؟!
محمد شیشه را به پدرش داد و گفت: «آب آورده‌ام این را از امام برایتان گرفته‌ام» شیخ اسماعیل شیشه را به دهان گرفت.
هنوز جرعه‌ای نخورده بود که دکتر طباطبایی وارد اتاق شد.
با دیدن شیخ که داشت آب می‌خورد عصبانی شد و گوش محمد را گرفت و دعوایش کرد اسماعیل آب را تمام کرد و گفت« این آب را امام فرستاده...» دکتر سری تکان داد که: «آخر آبی که امام فرستاده مگر چه می‌تواند بکند؟
قند شما بالاست و باز آب قند می‌خورید...»
تست خون را دکتر خواست در کمال ناباوری قند شیخ اسماعیل به 90 رسیده بود باور کردنش سخت بود اما در نوبت دوم تست خون باز هم قند روی 90 بود دکتر با تعجب گفت نمی‌توانم باور کنم.
اما حالا که این طور شد فردا بعد از نماز صبح عملت می‌کنیم.
محمد درباره عمل پدرش به اهل خانه چیزی نگفت.
عمل هفت ساعت طول کشید هفت ساعت جراحی بدون بیهوشی عمل موفقیت آمیز بود بعد از عمل پرستارها مسکن‌های قویبه شیخ اسماعیل تزریق کردند اما دردش کم نمی‌شد.
دستش را درون موهای محمد می‌کرد و وقتی بر می‌داشت چند تار مو به دست عرق کرده‌اش چسبیده بود....
کتاب «حوض شربت» نوشته مریم قربان زاده را نشر ستاره‌ها منتشر کرده است.
انتهای پیام/



لینک کوتاه خبر


سه شنبه، 21 شهریور 1402 - 00:04 نظر بدهید

ارسال نظر آزاد است.
نظر بدهید ...


پنل مدیریت
  نسخه بتا 1.1.0