FarhangYar فرهنگ‌یار
  • قرآن و عترت
    منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسین سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت زینب سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت رقیه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه قرآن منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت محمد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت فاطمه سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام علی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسن مجتبی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام زین العابدین سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام محمد باقر سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام جعفر صادق سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام موسی کاظم سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام رضا سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام محمد جواد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام هادی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام حسن عسکری سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام مهدی سلام الله علیه
  • ولایت فقیه
    منظرگاه مدیریتی بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی رحمت الله علیه منظرگاه مدیریتی رهنمودهای مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامه حفاظاته اصول دین عدل اصول دین. معاد احکام دین. نماز احکام دین. روزه احکام دین. حج احکام دین. تولا و تبرّا اصول دین. توحید احکام دین. زکات احکام دین. جهاد احکام دین. امر به معروف و نهی از منکر رذائل اخلاقی فضائل اخلاقی اصول دین نبوت احکام دین خمس اصول دین امامت
  • مناسبتها
    ماه های شمسی ماههای قمری خانواده در اسلام احکام حلال و حرام و مستحبات و مکروهات فرهنگ مدیریت و کارکنان احکام و قوانین مختلف دین و شریعت اسلام منظرگاه مدیریتی تعلیم و تربیت فرهنگ اقتصاد عفاف و حجاب
  • پیوندها
    منظرگاه مدیریتی دیدگاه قرآن منظرگاه مدیریتی رفاه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خانواده منظرگاه مدیریتی دیدگاه حضرت محمد سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی امام حسن مجتبی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی ادبیات عطر بهار میز نظریه پرداری فرهنگ یار جوانان نماد شور و نشاط نگاه پر نور پای میز اندیشه اخلاق تعلیم و تربیت شخصیت و کرامت انسانی اصول و مبانی نقد و تبلیغ راه یافتگان منظرگاه مدیریتی مهدی منتظران منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی حضرت فاطمه سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی حضرت زینب سلام الله علیها منظرگاه مدیریتی دیدگاه امام علی سلام الله علیه منظرگاه مدیریتی حضرت خدیجه سلام الله علیها
  • حوزه دین
    پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنه ای منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید علم الهدی منظرگاه مدیریتی ثقلین منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید ابراهیم رئیسی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حائری شیرازی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مصباح یزدی بنیاد فارس المومنین منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مکارم شیرازی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد مسعود عالی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد شهاب مرادی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید علی سیستانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد پناهیان منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حسین انصاریان منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله علی صافی گلپایگانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله علوی گرگانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله وحید خراسانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد حاج شیخ علی فروغی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله عبدالنبی نمازی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله محمد جواد لنکرانی منظرگاه مدیریتی در راه حق منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مبشر کاشانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله شیخ حسین امامی نیای کاشانی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله مجتهد تهرانی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید رضی موسوی شکوری منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله بهجت منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید عباس موسوی مطلق منظرگاه حضرت آیت الله حاج شیخ محمد صالح کمیلی خراسانی کتابخانه مجلس شورای اسلامی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد محمد علی جاودان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد محمد محمدی مرکز تحقیقات اسلامی شورای اسلامی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد سید حسن خمینی منظرگاه مدیریتی حجةالاسلام و المسلمین حضرت استاد عبدالحسین بابائی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله شوشتری منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید حسن آملی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله سید محمد تقی مدرسی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله عباس محفوظی منظرگاه مدیریتی استاد حضرت آیت الله جعفر سبحانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله جعفر سبحانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله صافی گلپایگانی منظرگاه مدیریتی حضرت آیت الله مکارم شیرازی پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله امام خمینی رحمت الله علیه منظرگاه مدیریتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنه ای پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامة حفاظاته
  • رساله احکام دین
    رساله حضرت آیت الله سید علی خامنه ای رساله حضرت آیت الله فاضل لنکرانی رساله حضرت آیت الله بهجت رساله حضرت آیت الله سید حسینی سیستانی رساله احکام مراجع سایت انهار رساله حضرت آیت الله مظاهری رساله حضرت آیت الله جعفر سبحانی
  • کتابخانه
    کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران کتابخانه تخصصی فرهنگستان هنر کتابخانه تخصصی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام کتابخانه تخصصی وزارت امورخارجه کتابخانه تبیان کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران کتابخانه نور کتابخانه تخصصی دانشگاه ادیان و مذاهب کتابخانه تخصصی فقه واصول کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی امیرکبیر کتابخانه ادبیات پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه های ایران کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی شریف کتابخانه دانشگاه پیام نور سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه ملی کتابخانه احادیث شیعه پایگاه مجلات تخصصی نور بزرگترین پایگاه قرآنی جهان اسلام جامع الاحادیث نور


مهمانی شهدای گمنام در خیابان‌های تهران


 مشرق | فرهنگی و هنری | سه شنبه، 06 دی 1401 - 16:39

فکرش را هم نمی‌کردیم فاطمه امسال‌مان اینطوری رقم بخورد. در روزهایی که همه نیاز به کمی تلنگر داشتیم، ۲۰۰ شهید گمنام از راه برسند تا راه را نشان‌مان بدهند.

شهيد،تهران،شهدا،گمنام،جمعيت،روضه،توي،آرام،مادر،قرار،كهكشان،ت ...


به گزارش مشرق، مانده‌ام برای این گزارش از کجا شروع کنم؟
این‌همه شکوه و جلال و غیرت و عزا و حماسه را چطور می‌توان روایت کرد؟
می‌توانم از همان جملات کلیشه‌ای استفاده کنم که «مردم با حضور خودشان مشتی آهنین بر دهان یاوه‌گویان و مستکبران و فریب‌خوردگان داخلی زدند».
می‌توانم غرق در بازی اعداد شوم و با متر کردن خیابان‌های تهران و ضرب آنها در جمعیت امروز تشییع‌کنندگان به یک رقم صدها هزار تایی یا میلیونی برسم.
اما من عاجزم.
عاجز از ضرب و تقسیم اتفاقی که امروز در تهران رقم خورد.
۲۰۰ شهید گمنام؛ امروز تهران حال و هوای دیگری دارد...
تا دیشب خبر نداشتم که امروز قرار است در چنین مهمانی بزرگی شرکت کنم.
تا دیشب نمی‌دانستم این شهر مهمان دارد.
حتی وقتی که برای گزارش مراسم تشییع شهدای امروز آفیش شدم، هنوز فکر می‌کردم قرار است نهایتاً چهار پنج تا شهید را تشییع کنیم و برگردیم.
صبح که چشم‌هایم را باز کردم، صدای دسته‌های عزاداری که از سمت میدان امام حسین (س) به سمت انقلاب راه افتاده بودند را شنیدم.
هنوز چشم‌هایم گرم نشده بود، اما صداها در گوشم تکرار می‌شدند.
یازهرا یازهرا یازهرا (س) … چه صبحی است، صبحی که با طنین یازهرا (س) بیدار شوی.
چقدر دلم برای یک گریه حسابی در این فاطمیه تنگ شده بود.
امروز قرار بود عقده دل را وا کنم.
با خودم می‌گفتم یک شهید هم یک شهید است.
خون شهید، اکسیژن زندگی و آزادگی و عزت است.
فکر می‌کردم قرار است خودم را جلوی دانشگاه تهران برسانم و کمی روضه و زود برگردم که گزارش را بنویسم.
بلند شدم و راه افتادم.
همین که داخل ماشین نشستم با گوشی اخبار را چک کردم.
در یک لحظه خشکم زد.
نفسم بند آمد.
امروز نه یک مهمان و دو مهمان، بلکه قرار بود ۲۰۰ شهید گمنام را در تهران روی دست بگیریم.
۲۰۰ شهید، ۲۰۰ شهید گمنام، ۲۰۰ اسوه عزت و وطن‌پرستی و ۲۰۰ فدایی حضرت مادر (س).
تهران امروز مهمان دارد، یا ما امروز مهمان آن‌هاییم؟
نمی‌دانم.
اما هرطور هست، امروز تهران حال و هوای دیگری دارد.
فقط هم تهران نه، در مشهد و اصفهان و کرمانشاه و… هم شهدا قرار است دلبری کنند.
چه فاطمیه‌ای شد، چه روزی شد...
وقتی همه چشم‌ها خیسِ خیس است
کمی که جلوتر آمدیم مشخص شد که راه‌ها را بسته‌اند و باید میان‌بر بزنیم.
راننده تاکسی هم انگار حالش فرق می‌کرد.
می‌توانست پیاده‌مان کند، اما گفت نزدیک‌ترین جایی که بتواند پیاده‌مان می‌کند.
خوشحال شدم.
نیم ساعت از مراسم عقب بود.
استرس این را داشتم که به اصل برنامه نرسم.
از یک چهارراه پیچید سمت راست، کمی جلوتر انداخت کوچه‌ای و از آن طرف وارد ولی عصر شدیم.
پیاده تا دانشگاه تهران راهی نبود و پیاده شدم.
نفسی عمیق کشیدم و با خودم گفتم «چه هوایی.
توی این هوا تشییع جنازه سرداران وطن با روضه مادر می‌چسبد.
خدا دوستت داشته.
ببینم چه می‌کنی؟
امروز گریه نکنی، پس کی؟».
سعی کردم مسیر را آرام بروم و در آدم‌ها دقت کنم.
نمی‌خواهم فضا را احساسی کنم، اما انگار همه می‌دانستند قرار است به چه مهمانی وارد شوند.
از همه چیز، حتی مسیر عابر پیاده و برگ‌های ریخته‌شده پاییزی روی سنگ‌فرش‌ها، یک حس آرامش‌بخشِ دلچسبِ شفاف می‌گرفتم.
نمی‌دانم چرا یکهو حالم این‌طور شده بود.
بغض آرام آرام داشت راه خودش را باز می‌کرد.
جلویش را گرفتم، تا وقتی که دیدم توی انقلابم.
ناگهان گم شدم توی جمعیت.
از هر طرف صدایی و نوحه‌ای و سرودی و… همه چشم‌ها خیس.
خیس خیس… پس اشتباه نکردم؛ امروز فقط دل من هوایی نشده.
همه دل‌ها امروز جای دیگری‌اند.
حالا مگر گریه بند می‌آید؟
تریلی‌های که کهکشان حمله کرده‌اند
توی حال خودم بودم که ماشینی بزرگ از جلوی رد شد.
انگار که داشت کوه حمل می‌کرد.
کوه؟
نه اقیانوس.
اقیانوس؟
نمی‌دانم… کهکشان!
آن هم نه یکی؛ روی هر تریلی حداقل ۲۰ کهکشان بود و هرکدام به رنگی و شکلی داشتند از چشم‌ها و دل‌های ما دلبری می‌کردند.
خیابان‌های تهران، امروز چه سنگین شده بودند.
این آسفالت‌های کهنه و خشک و ناموزون، آیا تحمل این حجم از عظمت و بزرگی را داشتند؟
آیا این تریلی‌ها، این کهکشان‌های متواضع و مظلوم و مقتدر روی آسفالت‌ها بودند، یا روی دوش فرشته‌ها یا روی دوش مردم؟
مردمی که از ستاره بودن چیزی کم ندارند.چهل و چند سال است که زیر بار شدیدترین هجمه‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و رسانه‌ای هستند و حداقل دو سه ماه است که بزرگ‌ترین جنگ رسانه‌ای دنیا را تحمل و تجربه کرده‌اند، اما باز هم کنار این پرچم و این کشور و این شهدا هستند.
مردمی که اگر گله‌ای هم دارند، دشمن‌شاد نمی‌کنند.
مردمی که ستاره‌اند و ستاره‌پرور، دریا هستند و اقیانوس‌پرور، آسمان‌اند و هستی‌بخش.
قدر این مردم را باید دانست.
باید پای این مردم را بوسید.
دست‌شان را غرق احترام و ادب و تواضع و مهربانی کرد.
مردمی که امروز با روضه مادر اشک ریختند و هم‌نوا با شهدا یازهرا (س) گفتند.
مادر و پدرانی که روی این ماشین‌ها دنبال فرزندشان می‌گردند...
داشتم کهکشان‌ها را دید می‌زدم.
زیر چشمی نگاه‌شان می‌کردم و در دلم می‌خواندم: «شهدا شرمنده‌ایم» … واقعاً ما در برابر این شهدا چکار کردیم؟
با خودم فکر می‌کنم ۲۰۰ شهید گمنام، یعنی دویست مادر شهید که سی چهل است که منتظر فرزندشان هستند.
۲۰۰ شهید گمنام، یعنی تنهایی‌ها و غربت و اشک‌های پنهانی چه پدرهایی که دیگر زمین‌گیر شده‌اند و کسی نیست که دستشان را بگیرد.
۲۰۰ شهید گمنام یعنی صدها خواهر و برادری که امروز توی این جمعیت دنبال پاره تن خودشان می‌گردند و کسی از درد دلشان خبر ندارد.
یعنی دختر و پسری که حسرت یکبار لبخند پدرشان را به دل دارند.
دختری که دوست داشت پدرش توی مراسم عقدش می‌بود و از او اجازه می‌گرفت.
پسری که حتی یکبار هم با پدرش هیأت و استخر و سفر و اربعین و مشهد نرفت.
حتماً هرکدام اینها، پای تک تک این تابوت‌ها چندبار جان داده‌اند و زنده شده‌اند.
من چه می‌فهمم امروز دور و بر این تابوت‌ها چه قیامتی برپا بوده است.
من فقط ظاهر افراد را می‌بینم که مثل مرغ پرکنده دارند گریه می‌کنند.
خیلی‌هایشان بی سر و صدا اشک می‌ریزند.
همین بدترش می‌کند.
کاش داد می‌زدند، کاش می‌گفتند دنبال پاره تن‌شان هستند.
کاش می‌گفتند یکی از همان پدرها و مادرهایی هستند که چهل سال است منتظر فرزندشان هستند.
این‌طوری من مجبور نبودم هر پیرمرد و پیرزنی که می‌بینم را به دقت نگاه کنم و اشک‌هایش را به تماشا بنشینم و مردد شوم که پیش بروم یا نه؟
سوال بکنم یا نه؟
اما وقت سوال نبود.
نمی‌توانستم این خلوت را بهم بزنم.
امروز آنها با فرزندشان حرف دارند.
بهتر است بگذارم بغض یک عمر انتظار را خالی کنند.
به اندازه چهل سال حرف بزنند و حرف بشنوند...
امروز شهدا میان‌داران روضه حضرت زهرا (س) هستند
هنوز چشم‌هایم خیره به تریلی اولی است که دومی از راه می‌رسد.
ناگهان پاهایم شل می‌شود.
مگر می‌شود این‌همه کهکشان را روی چند تا تریلی پشت سر هم قطار کرد؟
به تابوت‌ها که نگاه می‌کنم، خودم را حقیر می‌یابم.
خجالت می‌کشم که در فاصله چند متری این‌همه کهکشان ایستاده‌ام.
چطور از خجلت و شرم راهم را کج نمی‌کنم و بروم؟
چطور می‌توانم در مقابل این تابوت‌های سنگین طاقت بیاورم؟
چاره‌ای نیست.
باید بپذیرم که گرد و غباری بر این کاروانم و خودم را گوشه‌ای قائم کنم، به امید گوشه چشمی.
شاید این اشک‌ها که امروز امانم نمی‌دهند، دلم را هم شستند و در این مسیر استوارم کردند.
فقط من نیستم که مثل ابر بهار می‌بارم.
هر طرف را نگاه می‌کنم، همه دارند اشک می‌ریزند.
عجیب این است که امروز گریه‌ها بی صداست.
شانه‌ها تکان می‌خورد، اشک‌ها از گوشه چشم‌ها راه می‌افتند، آرام آرام سُر می‌خورند پایین و صورت‌ها را خیس می‌کنند.
ولی کسی ضجه نمی‌زند.
مگر روز شهادت حضرت زهرا (س) نیست؟
چرا گریه‌ها فرق می‌کند؟
نمی‌دانم.
فکر کنم در حضور فرزندان فاطمه زهرا (س) که روی تریلی‌ها دارند عزاداری می‌کنند، ما خجالت می‌کشیم که در برآوریم.
در سکوت گریه می‌کنیم و دنبال این کهکشان‌ها راه می‌رویم...
چطور می‌توان عظمت و شکوه این تشییع جنازه تاریخی را محاسبه کرد؟!
هرچه نگاه می‌کنم نه جمعیت تمام می‌شود و نه تریلی‌ها.
از قبل تصمیم گرفتم که جمعیت را نشمارم.
اصلاً مگر این سیل جمعیت به شماره می‌آید؟
مگر می‌توان بغض و عشق و احساس و شعور و خشم و غربت و بزرگی این آدم‌ها را هم حساب کرد؟
چطور می‌توان غلظت و عظمت این تشییع جنازه باشکوه را محاسبه کرد؟
اعداد لنگ‌اند.
اعداد کوچک‌اند.
من هم خودم را کوچک نمی‌کنم و درگیر تعداد جمعیت نمی‌شوم.
سرتاپا چشمم.
هرچه سعی می‌کنم بفهمم این کاروان حُسن تا کجا ادامه دارد نمی‌فهمم.
تریلی‌ها یکی پس از دیگری از راه می‌رسند و دور هر کدام‌شان قیامتی برپاست.
در یک لحظه به کسانی که بالای تریلی‌ها و کنار شهدا ایستاده‌اند و چفیه و شال و لباس و تسبیح مردم را متبرک می‌کنند حسودی‌ام می‌شود.
دوست داشتم برای لحظاتی آنجا، کنار شهدا بودم.
برای یک لحظه تنها می‌شدم و با آنها حرف می‌زدم.
سرم را روی تابوت‌شان می‌گذاشتم و برای لحظاتی از اطرافم کنده می‌شدم.
چه دست‌هایی که امروز توی دست این شهدا چفت شد.
چه حاجاتی که دادند و چه نگاه‌هایی که از سر لطف بر ما کردند.
یاد دایی شهیدم می‌افتم و زمزمه می‌کنم: بل احیا عند ربهم یرزقون… بل احیا عند ربهم یرزقون...
وقتی روضه حضرت زهرا (س) و شهادت آرمان و روح‌الله با هم یکی می‌شوند
«چادرت را بتکان روزی ما را بفرست / ای که روز دو عالم همه از چادر است».
مردم دم گرفته‌اند.
غم مادر و شکوه تشییع جنازه این شهدا حال عجیبی با خودشان آورده‌اند.
هم گریه است، هم احساس عزت؛ هم عزا است، هم حماسه؛ هم اقتدار است، هم مظلومیت.
مظلومیت مادرمان که… مداح از شهید آرمان علی‌وردی می‌گوید و شهید روح الله عجمیان.
از روضه مادر گریز می‌زند به شهادت شهدای اتفاقات اخیر.
می‌گوید همانطور که چهل نفر در قتل مادرمان شراکت داشتند، ۷۰ نفر در قتل آرمان عزیز شریک بودند.
جمعیت ناگهان منفجر می‌شود.
چه روضه واضحی!
چه روضه سختی!
تصاویر کتک زدن آرمان و روح‌الله از جلوی چشمم رژه می‌رود.
یعنی مادرمان را این‌طوری به شهادت… یا زهرا (س)...
آرمان‌ها و روح‌الله‌ها هنوز هستند
تهران امروز به پا خواست.
چیزی جز این نمی‌توان گفت.
باید بودید و می‌دیدید که این مردم چطور پای ارزش‌ها و اعتقادات و عزت کشورشان هستند.
شاید چند روزی برای ما مشکل درست کنند و سر و صدا کنند و بزنند و بکشند، ولی تا ایران این مردم را دارد، چیزی آن را تکان نخواهد داد.
بسیار آرمان‌ها و روح‌الله‌ها هستند که برای جان دادن برای نظام و کشور و آرامش مردم‌شان جان می‌دهند.
ولو اینکه آنها ۷۰ نفر باشند و ما یکی.
که حتی یک نفر از این مردم، برای خودش جهانی است بنشسته در گوشه‌ای.
امروز خیابان‌های تهران شاهد بودند که مردم تا پای جان مدافع امنیت و آرامش و عزت و اقتدار کشورشان هستند.
به قول شاعر خوب کشورمان ناصر فیض: «مرگا به من که با پر طاووس عالمی / یک موی گربه وطنم را عوض کنم».
مهمانی شهدای گمنام ادامه دارد...
هرچقدر می‌روم به ابتدا و انتهای جمعیت نمی‌رسم.
مردم هم انگار امروز خستگی برایشان معنا ندارد.
با اینکه ساعت‌ها است که این تابوت‌ها را دوره کرده‌اند و ایستاده‌اند و قدم به قدم کنار تابوت‌ها راه رفته‌اند، اما اثری از خستگی در آنها نمی‌بینم.
ابتدا فکر می‌کردم به مرور خسته می‌شوند و متفرق می‌شوند، اما انگار از این خبرها نیست.
هیچکس طاقت ندارد از این تریلی‌ها که با خودشان اقیانوس و کهکشان حمل می‌کنند فاصله بگیرد.
آرام آرام انقلاب را بالا می‌رویم و به سمت معراج شهدا می‌پیچیم.
تازه آنجا که برسیم، یک مهمانی دیگر شروع می‌شود.
خسته‌ام؟
نه.
هیچکس خسته نیست.
امروز، تهران پا به رکاب شهدای گمنام است.
۲۰۰ شهید گمنام، امروز تهران را به مهمانی دعوت کرده‌اند.
به حماسه و عزا...



لینک کوتاه خبر


سه شنبه، 06 دی 1401 - 22:46 نظر بدهید

ارسال نظر آزاد است.
نظر بدهید ...


پنل مدیریت
  نسخه بتا 1.1.0